انتخاب خوزه مورینیو به عنوان
بهترین مربی سال جهان، مادریدی ها را بیش از خود مورینیو خوشحال کرد؛ چرا
که آنها اطمینان پیدا کردند که خوزه مورینیو پرتغالی همان فرشته نجات آنها
از ناکامی های این چند سال اخیر است، اما افسوس...
مورینیو برای پیوستن به رئال
مادرید پر از انگیزه بود، زیرا وی می خواست که رکورد بی نظیری را در دنیای
فوتبال به جای بگذارد؛ خوزه می خواست که با قهرمانی در اسپانیا، ثابت کند
که در تمام لیگ های معتبر دنیا می تواند یک چهره منحصر به فرد و خاص باشد.
مورینیو در پورتو به تمام
عناوین دست پیدا کرد، وی توانست علاوه بر لیگ پرتغال، جام یوفا و از همه
مهمتر لیگ قهرمانان اروپا را کسب کند.
مدیران و تماشاگران پورتو
برای قهرمان شدن تیمشان تمام توان خود را به کار گرفتند. مورینیو پس از سال
ها به آرزوی هواداران سرخورده پورتو جامه عمل پوشانید و در روح همه
پرتغالی های طرفدار پورتو از غرور تمام ناشدنی اش دمید و آقایی را به آنها
هدیه کرد.
پس از آن مرد جاه طلب، به
چلسی پا گذاشت که با آمدن رومن آبراموویچ روس و ثروت بیکرانش، عزمش را برای
تبدیل شدن به یکی از قدرت های اول جزیره جزم کرده بود. آبراموویچ با تمام
وجود موفقیت می خواست، چیزی که رانیری سرمربی که قبل از مورینیو سکاندار
چلسی بود نتوانسته بود آن را به ارمغان بیاورد. هوادران آرام و متین شیرهای
لندن که 50 سال خفته بودند و قهرمان نشده بودند، به یکباره با آمدن خوزه
مورینیو غرّش کردند و یک صدا خواستار قهرمانی شدند.
همه چیز در لندن آماده شد تا
آقای خاص فوتبال جهان تمام رکوردها را در لیگ برتر جابه جا کند و پس از 50
سال چلسی را سرور منچستر و آرسنال و ... بکند.
در اینتر نیز ماسیمو موراتی
بیش از همه جاه طلب بود، وی قلبش برای اینتر می تپید، وی خود را تمام و
کمال در اختیار مورینیو قرارداد تا به آرزوی خاندان موراتی که همانا قهرمان
اروپا شدن، آن هم پس از 45 سال بود، جامه عمل بپوشاند.
آری هواداران و بالاخص مدیران
اینتر خواستند و بارسلونا را بردند و قهرمان اروپا شدند و بر قله افتخارات
فوتبال اروپا و ایتالیا ایستادند.
شاید اینتر از نظرهایی بسیار شبیه رئال مادرید باشد، اینکه هر دو تیم ثروتمند هستند و ... .
اما به راستی چه باعث می شود
که خوزه مورینیویی که در مقابل بارسلونا، در هیبت سرمربیگری اینتر، در
نیوکمپ، آن چنان پر هیجان و جاه طلب است، یکباره به یک سرمربی معمولی و
شکست خورده تبدیل می شود که تیمش مقابل بارسلونا 5 گل می خورد و تحقیر می
شود و خود نیز همچون یک ترسو از نیمکت تکان نمی خورد.
آیا مورینیو دیگر آقای خاص نیست؟! یا رئال مادرید دلش نمی خواهد یک شخصیت منحصر به فرد را در جمع خود بپذیرد؟
والدانو؟ پرز؟ فوتبال اسپانیا؟ کیست که نمی خواهد رئال به روزهای اوجش برگردد؟
در این فصل پرز ثابت کرده است
که نه تعصب موراتی را دارد و نه جرات خرج کردن آبراموویچ را؛ او حتی
همانند مدیران بارسلونا انگیزه های سیاسی هم ندارد.
او برای چه مدیر تیمی به بزرگی رئال مادرید شده است؟ آیا کار مدیر چیزی غیر از کمک به تیم است؟
پس چرا وی حتی ساده ترین و
پیش پا افتاده ترین نیاز یک مربی بزرگ که همانا تامین بازیکنان مورد نیاز
است را اجابت نمی کند؟ آیا پرز به مورینیو و آن همه توجه به وی حسادت می
کند؟
پرز نشان داده است که فقط به
فکر پر کردن جیب خودش است، البته از خدماتی که وی برای رئال مادرید انجام
داده سپاسگزاریم، اما چه کنیم که دیگر از تحقیر شدن در برابر آبی و اناری
پوشان خسته شده ایم، چه کنیم که طاقت شکسته شدن تدریجی غرور آقای خاص را
نداریم، چه کنیم که نمی خواهیم همیشه دوم باشیم، چه کنیم که دلمان حسابی
هوس یک جام معتبر را کرده نه جامی مثل بکن باور و ... را.
همیشه می گفتیم که رئال یک
مربی بزرگ می خواهد، بهترین مربی جهان اینجاست، اما انگار مادرید با مدیران
بی انگیزه و منفعت طلبی همانند کالدرون و پرز سرنوشتی بس شوم تر را در
آینده خود خواهد دید.
خلاصه اینکه رئال مادرید یک مدیر تازه نفس و با انگیزه می خواهد، همین و بس!