"هممممم... بریم سر اصل های مطلب . از وقتی این ملت ساک و باروبندیلت را سر در برنابئو دیده اند هرجور نامه برایت نوشته اند. از عاشقانه بگیر تا انتقادی با لفظی تند , از حماسی تا شیک و مجلسی و خودمانی . اما این تو خبری از چاپ چاپلوسی و لوس بازی و حتی فحش و فحشکاری نیست . این تو حقیقت محض است و بس . حقیقتی از جنس قهوه و قهوه ای که می توانی هر قدر که خواستی در آن شکر حل کنی ما که تلخ قورتش دادیم.
راستی با کدام راحتی ؟؟؟ خاص؟؟؟ منحصر به فرد؟؟؟ یکتا ؟؟؟ شاید هم اسم خودت ؟؟؟
من که رئیس صدایت می کنم و کاملا هم به خودم حق میدهم که با این اسم صدایت کنم. رئیسی که قدرت زیاد چشم هایش را کور کرد . رئیسی که فقط سربازی را دوست داشت که عشق مردن باشد . رئیسی که خودش را بهترین رئیس دنیا می دانست. نصف سال است که «دارم میرم , خدا حافظ» «دارم میرم , خداحافظ» راه انداخته ای که چی ؟
اینجا به ناز کسی می نازند که به ناز خودش ننازد , گفته بودم که اگر خیال سفر بکنی پرز کفش هایت را پنهان نخواهد کرد.
3 سال !!! 3 سال عین برق و باد گذشت و هنوز هم همان انتظار باقی مانده است. بله , درست مثل برق و باد اما کاش میدی که در این مدت تجربه اندوزی تو و پر کردن جاهای خالی کارنامه ات , چه بر ما گذشت. خسته ام , خسته از «امسال نشد سال بعد » ها . خسته از «از تو منفجر شدن در نیمه ی شب و دم نزدن » ها . از هر چیز خسته کننده ای خسته شده ام .خسته از این که نتوانستم تو و ایکر را در یک کادر , خندان ببینم.خسته ام از اینکه نه تو مارا درک می کنی و نه ما تو را .
چه چیز ها که از تو روی مغزم ملق نمی زند.از خراب کردن یک 21 صرفا جهت اینکه در سبد خریدت نبود تا کولی دادن به یک 21 دیگر فقط به این دلیل که به تو کولی داده بود. از اسقاط کردن یک 16 ترو تازه تا ترو تازه کردن یک 16 اسقاطی و پلاسیده.از کج دهنی ها و کج گویی ها و اشتباه لپی ها و تیتو ها و پیتو ها تا انگشتی که راه جهنم را نشان میداد. از ابر و باد و مه و خورشید و فلک هایی که در کار بودند و تیم تو را می باختاندند تا برد ها و پیاز داغ ها و منم منم ها .از ایکر کاسیاس یا بهتر است بگویم ایکر کاسیاس هایی که لهشان کردی و زیر پایت گذاشتی تا قدت بلندتر به نظر بیاید تا حرف های قشنگی که هر از چند گاهی می زدی و آدم را یاد شکسپیر و دکتر شریعتی می انداختی.
وقتی عکس نخبگان فوتبال را دیدم , فیگور ها و ژست ها و نحوه ی نشستن ها مرا یاد عکس نخبگان فیزیک و شیمی انداخت. عکسی که در آن آلبرت انشتین درست در جایی نشسته بود که تو در ورژن فوتبالی آن نشسته بودی. این شیرین ترین اعترافم هست که تو انیشتین فوتبال هستی البته معتقدم که خدا برای خلق تو از فرمول « انیشتین به علاوه ی هیتلر تقسیم بر دو» استفاده کرده است. در شرایط عادی هیتلر بودن تو خنثی است اما وای بر لحظه ای که خون جلوی چشمانت را می گیرد , آن لحضه است که هزار تا هیتلر جلوی تو سینه خیز می روند.
هر کسی حق دارد با هر کسی که خواست دوست شود و هیچکس هم حق ندارد که این حق را از او بگیرد . این را سازمان حقوق بشر اعلام نکرده اما می دانیم که یک مسئله ی اثبات شده است. مثل زیدان که هیچگاه تو را بخاطر دوستی با ماتراتزی محاکمه نکرد. ایکر اهل اعتراض و پرخاشگری هم نیست , پس عادی بود که برای جنگ گرم با داوران سربازت نشود و زیر پرچمت نیاید. همه ی اینها باعث شد که یک فیلم جنایی بسازی با «استارتینگ» آدان.اما با آمدن نو از بازار به تیم , کهنه دل آزار که هیچ , منفورترین منفورها برای تو شد تا مخیاس ها و خسوس ها گلر های سوم و چهارم تیمت شوند و آدانی که نوجوانی و جوانی اش را صرف رئال کرده بود, آخر قصه آدم بده شود. خداییش از حق که نگذریم این کارت راست بود. خلاصه که دیگو آمد در حالی که جز تو کسی با او گرم نمی گرفت اما در عرض چند هفته دیگو هم محبوب دل رئالی های« غیر خیابانی » شد و معلوم نبود که اگر بساط تو یک فصل دیگر هم اینجا پهن می ماند و در این هیروویری گزینه ای بهتر از دیگو پیدا میشد , چه بلایی سر او می آمد و چه اشکال مختلفی از اشکال را بر او می گرفتی.
و در آخر هم میبینی که ایکر خرد شد اما بزرگ ماند و متاسفیم که با وجود این همه تغییرات در دنیا و پیشرفت علم و تکنولوژی اما هنوز هم آخر قصه گرگ ها میمیرند.
شرمنده ایم , شرمنده از اینکه تاج و تختت در کلبه ی حقیرانه ی ما جا نشد . از اینکه یک استخر 6 در 4 بودیم و تو نهنگ . متاسفیم که مهمانمان بودی و صاحب خانه جایت را تنگ کرده بود . متاسف از اینکه به ساز مخالفت نرقصیدیم . روسیاهیم , روسیاه از این که از خدا خواستیم سرشتت را سپید کند اما خدا رشته های سرت را سپید کرد . روسیاه بابت تمام چین و چروک دست هایت . خجالت زده ایم که با تو به بیراهه نکشیدیم و افتخار می کنیم که رفیق نیمه راه شدیم.
رئیس, کوله ات را محکم کن و با غرور همیشگی ات جاده ی پیش رو را در پیش بگیر و برو . برو و به پشت سرت هم نگاه نکن چون کسی برایت دست نخواهد داد . همین"