رئال در سمت چپ مشکل دارد .
مارسلو دفاع بلد نیست و کوانترائو حمله .
خدیرا سرعت و هوش لازم برای بازی در رئال را ندارد .
اینها بخشی از انتقادات منطقی نسبت به رئال مادرید است .
اما بعضی دیگر چشمهایشان را بسته اند و فقط انتقاد میکنند .
کاسیاس دروازبان خوبی نیست !
خودشان هم میدانند که حرفشان چرند است .
په په بیش از حد خشن است !
با بازی فوق العاده ی خودش مقابل بایرن نشان داد که چقدر خوب است .
آربلوا مطمئن نیست .
من نمیدانم تعریف شما از مطمئن بودن چیست .
ژابی آلونسو خسته است !
لازم نیست بدود . میتواند یکجا بایستد و با پاسهای بلندش دفاع حریف را به آتش بکشد .
اوزیل خسته بازی میکند !
این مدل بازی اوزیل است . او یک پلنگ خسته است .
اما در این میان هیچکس سعی نکرد که نیمه پر لیوان را ببیند .
مگر در چند خط آخر مقاله های انتقادیشان و آن هم برای دادن امید .
و اما نیمه پر لیوان .
رئال مادرید درون دروازه ایکر مقدس را دارد .
یک گلر تمام عیار که هر تار موی گندیده اش به هزار تا کله ی طاس والدز( که به لطف مالکیت شست هفتاد درصدی و یا هشتاد درصدی بازیکنانی که مثل بچه ها فقط پاس دادن بلدند و شوتهایشان از فواصل دور حتی به دروازه هم نمیرسد و تیمشان بویی از بازی مستقیم و یا ضد حمله های آتشین نبرده است و دو تاکتیک کلی برای گلزنی دارند یکی مسی و دیگری داور . (واقعا کجای این سبک بازی زیباست)هر سال کمتر از ایکر گل میخورد . )
دروازه بانی که من که بیش از ده سال است فوتبال میبینم فقط سه دروازه بان هم سطح او دیده ام .
ون در سار که رفت . بوفون که با عصا بازی میکند . پیتر چک که بعد از ماجرای کله اش دیگر آن چک سابق نشد و برگشت خورد .
این در حالی است که نویر و جو هارت و دخیا سالها باید چمن گره بزنند تا به گرد پای کاسیاس برسند .
کاسیاس کاپیتانی شایسته است .
پایبند به اخلاقیات .(از هر ده بازیکن در این روزگار فقط 0.25 آنها به اخلاقیات پای بندند )
خوش اخلاق و متحد کننده تیم ملی و باشگاهیش .
شاید به همین دلایل است که دل بوسکه او را برای بالا بردن جام جهانی شایسته تر از دیگران(...) دانست .
در خط دفاع وقتی په په و راموس کنار هم بازی میکنند بلای جان مهاجمان میشوند .
هرچند راموس که از هجده سالگی در رئال است روی ضربات آزاد مشکل دارد .
نمونه اش گل پویول در بازی رفت الکلاسیکوی همین فصل .
یا گل آفساید ریبری .
اما روی زمین هیچ مهاجمی یارای مقابله با او را ندارد .
وقتی هم که به سمت راست میرود اگر کااروالیو جایش را پر کند مشکلی نیست و علاوه بر مهار وینگر های حریف به دفاع وسط هم کمک میکند .
و البته همانقدر که در دفاع با سر مشکل دارد در گل زدن با سر استاد است .
آربلوا وقتی در ترکیب است من از حملات حریف از آن سمت هیچ دلهره ای ندارم .
او کمی مرا یاد کافو میندازد . (البته فقط کمی ).
کوانترائو و مارسلو در سمت چپ .
راستش را بخواهید عملکرد هر دوی آنها جای نقد دارد .
کوانترائو در دفاع خوب است و مارسلو در حمله .
کوانترائو با دفاع سه شنبه اش مقابل لام (تنها اشتباهش در آن بازی بود ) نشان داد که در دفاع هم ریپ میزند .
اما مارسلو با پاسهایی که گه گاه پشت استارت های کریس و بنزما میندازد نشان میدهد که در حمله فقط استعداد تخریب یک نفره ی دفاع حریف را دارد .
و با تکل نیمه خشنش روی مولر نشان داد که زیادی با په په بر خرده است .
شاید به همین خاطر است که مورینیو کوانترائو را برای بازی های بزرگ ترجیح میدهد .
زوج کلاسیک ژابی و خدیرا .
پس از جا افتادن ترکیب 4231 در میان تیمهای کلاسیک اروپایی همه به دنبال چنین زوجی در میانه ی زمین بوده اند .
رئال مادرید پس از رفتن ماکلله آن سیاه پوست دوست داشتنی که پاسهای سه متری میداد و آمدن بکام آن سفید پوست پر حاشیه که پاسهای سی متری میداد برای پر کردن جای خالی ماکلله دو تا دیارای سیاه پوست خرید که دومی میخواهد برود جایی که پول در بیاورد و اولی آدم را یاد مایکل اسین مینداخت .
اما هیچ کدام نتوانستند جای خالی ماکلله را پر کنند تا اینکه خدیرا به رئال آمد و من دوباره امیدوار شدم .
نکته ی مهم درباره ی بازیکنی که در آن پست بازی میکند این است که نباید بازیش به چشم بیاید .
او تخریب میکند و به محض گرفتن توپ آن را پاس میدهد به هم تیمی هایش .
خدیرا هنوز جوان است . شاید یکی دو سال دیگر جای آن سیاه دوست داشتنی را در رئال پر کند و ده سال دیگر جای او را در قلب من . شاید ...
ژابی آلونسو .
یک بار فردوسی پور(تنها گزارشگری که وقتی گزارش میکند صدای تلویزیون را نمیبندم چون فقط گزارش میکند واز دیگر تیمها تمجید نمیکند یا خاطرات دوران داییناسور ها را بازگو نمیکند ) گفت که او در میانه ی میدان آقایی میکند .
بازیکنی که با جداشدنش از لیورپول حتی با وجود جرارد بازهم این تیم افت محسوس که چه عرض کنم . افت خرابی کرد .
مربع قدرت رئال مادرید با شش و نیم راس
اسنایدر و روبن که از رئال رفتند همه گفتند حیف شد .
در مورد اسنایدر تا حدودی قبول دارم .
اما روبن . او یک فاجعه بود .
پرحاشیه . درون و بیرون زمین .
تک رو . هرچند بعضی بگویند پا به توپ .
نیمه مصدوم .
و از همه مهم تر روز خوب و بد داشت .
فینال جام جهانی و آن افتضاحاتش .
پنالتی مقابل دورتمند که باعث شد ریبری به نمایندگی از تیم و با تاخیر چند روزه بعد از بازی با رئال پای چشمش بادمجان بکارد .
دیماریا آمد .
لاغرتر از روبن .
تکنیکی تر .
شوتزن تر .
کم حاشیه تر یا بهتر است بگویم بی حاشیه تر .
کمتر مصدوم تر .
و از همه مهم تر روز خوب و بد نداشتن .
همه دیدیم که پس از مصدومیتش چگونه سریع به اوج رسید .
راستش را بگویم روزی که زیدان بعد از بازی با ویارئال پیراهنش را در آورد و کفشهایش را آویزان کرد گریه کردم .
روزی که رئیس جمهور فرانسه برای دعوت دوباره اش به تیم ملی با او تماس گرفت و فهمیدم که بار دیگر اورا در پس زمینهی سبز میبینم اشک شوق ریختم .
وقتی در جام جهانی 2006 برزیل را یک تنه لوله کرد خندیدم .
وقتی با اشاره ی دست به دومنک با خنده گفت تعویضم کن خندیدم .
وقتی ضربه ی پنالتی را مقابل بهترین دروازه بان وقت جهان چیپ زد خندیدم که چه عرض کنم قه قهه زدم . اما وقتی ترزگه به تقلید از او چیپ زد مردم از گریه .
وقتی که با ضربه ی سرش به سینه ی ماتراتزی (که کاش توی صورتش زده بود تا بینی و چند تا دندانش میشکست تا واقعا تمارض میکرد) طعم تلخ و لزج زیتون مانند فوتبال را به من چشاند شدیدا گریه کردم .
اینها همه را گفتم تا بگویم پس از نمایش درخشان اوزیل در آلمان و جنگ تیمهای بزرگ مخصوصا رئال و بارسا برای خرید او .
وقتی اوزیل به رئال آمد هم خندیدم .
همان پلنگ خسته لقب خوبی برایش است .
کاکا که اصلا معلوم نیست همان کاکای میلان است یا نه .
به گذشته اش احترام میگذارم ( چون خودم عاشق طوفانهای او و پیرلو بودم ) اما مثل یک موج سینوسیست یک روز در عرش و یک روز در فرش .
البته من فکر میکنم او هنوز نتوانسته از مصدومیت کمرش ریکاوری کند با اینکه خیلی گذشته .
اما وقتی در اوج باشد یک مهره ی کلیدیست و میتوان به او اعتماد کرد و وقتی پلنگ خسته خرامان خرامان دقایق شست یا هفتاد به راه بیفتد و تل کشی اش را دور دستش بپیچد و به پدرش لبخند بزند .
کاکا وارد میشود تا گرد و خاک کند .
بنزما دومین کچل خندان دوست داشتنی
هر وقت بنزما را میبینم یاد رونالدوی فقید میفتم با آن خنده هایش .
البته اگر مورینیو نبود او الان باید روی نیمکت لبخند میزد .
هیگواین فوق العاده است .
با اینکه روی نیمکت است حاشیه نمیسازد و آرام است و درون بازی خودش را نشان میدهد .
کایخون که پس از کوتاه کردن موهایش بعد از دریبل بدی که از اینیستا خورد انگار جان تازه ای گرفته تا جایی که به مورینیو کولی میدهد
بلا شک او شش و نیممین راس این مربع است .
البته نیم بودنش به خاطر این است که هنوز جا برای فیکس شدن ندارد.
رونالدو هم که اصلا جای حرف باقی نمیگذارد به خصوص که عشقش به رئال را با نشان دادن آرم رئال برای شادی پس از گل نشان داد و در آستانه ی تمدید قرارداد با رئال است .
الحق که او وارث خلف شماره هفت مادرید است هرچند که دلمان برای رائول تنگ میشود و اگر به عربستان برود میترکد دلمان .
توماس رونکرو چند وقت پیش نوشته بود که مورینیو برای تشکیل مثلث هجومیش دچار یک سردرگمی شیرین است اما من این جمله را به مربع بسطش میدهم .
در حالی که بعضی تیمها(...) در مقابل تیمهایی که دفاع میکنند کاری از دستشان بر نمی آید این مربع هجومی رئال با بازی شناور و گاهی آتشین خود حریفان را میسوزاند.
مورینیو مربی باهوش .
من فقط هیدینگ را از لحاظ بهره هوشی هم سطح مورینیو میدانم .
او بازی حریف را میشناسد و تیم خود را دو برابر آن میشناسد .
چرا که دیدید در برابر بایرن با توجه به دو بازی سخت بعدش از تیم زیاد کار نکشید و اگر گل دقیقه نود مهاجم نیمه اسپانیایی بایرنیها نبود نتیجه ی خوبی هم به دست آورده بود .
او علاوه بر یک مربی بودن یک روانشناس خوب برای زنده کردن بازیکنان مرده(بنزما) و بهتر کردن زنده هاست(رونالدو) .
علاوه بر اینها صاف و صادق است و رو بازی میکند که خیلی خیلی برای مادریدیسمو ها اهمیت دارد .
امیدوارم که رئال مادرید با بهره گیری از این نقاط قوت خود و با اتحاد و اعتماد و حمایت هوادارانش بارسلونا را ببرد .
که اگر این کار را بکند با توجه به خستگی(یک روز کمتر نسبت به رئال استراحت کرده اند و یک روز کمتر تا بازی اروپایی خود استراحت خواهند کرد ) آبی اناریها مقابل آبی های لندن ممکن است وا دهند .
و رئال با روحیه و بدون استرس لالیگا بایرن را در خانه حذف کند و به مصاف آبی ها یا با احتمال کمتر آبی اناریها برود .
امشب یک روز بعد از برد رئال در کوپای پارسال است .
داور هم همان داور است .
بارسا هم که همان بارسای همیشگی خسته کننده است .
فقط رئال با تجربه تر شده .
پس پیش به سوی پیروزی .