عحب واژه غریبی است این انتظار . معنی روتین آن ، صبر و شکیبایی برای نیل به مقصود است ، بدون آن که تردید در دل خود راه دهی و فارغ از هر اتفاقی ، منتظر آن چه باشی که می دانی استحقاقش را داری و آخ که چه شیرین است لحظه ای که به زمان موعود می رسی ...

هواداران حقیقی رئال مادرید (و احتمالا چلسی ، آرسنال ، میلان و ... ) به خوبی مفهوم حرفم را می گیرند . این همان هفته ایست که همه ما انتظارش را داشتیم . زمانی که سلطه پوشالی بارسلونا رخت بر بندد و گواردیولا به جایگاه حقیقی خود برسد .

تردیدی نیست که این بارسلونا تیم خوبی بوده و صاحب چند تن از برترین بازیکنان تاریخ است . از پویول گرفته که با توجه به غیرتش و جنگندگیش در طول تاریخ ، مدافعی مثال زدنی است تا ژاوی که مغز متفکری است هوشمند و مسی که یکی از برترین های عرصه فوتبال در زمینه دریبل زنی است .

اما آن که چه درد آور است ، افتخاراتی است که این تیم با کمال ناشایستگی کسب کرد . اگر در بازی سه سال پیش مقابل چلسی و بازی سال گذشته مقابل رئال مادرید ، آنها را از جام باشگاه های اروپا حذف شده بدانیم (چرا که لیاقتشان هر چه بود صعود نبود) باید 6 جام را از کارنامه شان حذف کنیم (دو جام باشگاه های اروپا ، دو جام باشگاه های جهان و دو سوپرکاپ اروپا) پس کارنامه گواردیولا به هفت جام در سه سال و نیم اخیر تقلیل پیدا می کند ، اما سوال این جاست که چگونه تیمی که در عرض سه سال و نیم به چهار جام رسیده (شما سوپرکاپ اسپانیا را هم جام حساب می کنید ؟ ...) به عنوان بهترین تیم تاریخ شناخته می شود ، ابهامی است که شاید همه برایمان پدید آمده باشد .

فارغ از هر اتفاقی در بازی با بایرن ، حقیقتا این فصل را یک فصل رویایی برای دوستداران رئال می دانم . فصلی که دنیا فهمید که گواردیولا بیش از یک بادکنک نبوده و آن قدر بادش کردند که حالا این گونه بی آبرو می شود و می ترکد .

آن چه که باعث می شود این گونه هواداران رئال از شکست بارسا بیشتر خوشحال شوند تا موفقیت رئال مادرید ، عواملی است که بارسلونا را به آن شش جامی که لیاقتش را نداشتند رساند . در حقیقت گواردیولا در سال اولش و در استمفورد بریج نشان داد که چگونه می توان شرافت را زیر سوال گذاشت و داوری را خرید که خود را به کوری می زند . در سال دومش هم مقابل اینتر مورینیو ، فن تئاتر – بال را رو کرد که بذری که کاشته بود ، سال بعدش در برنابئو شکوفا شد و تئاترهایی که آلوس ، بوسکتز ، پدرو و ... بازی کردند جواب داد تا در کمال بی عدالتی ، مسی دو گل بزند و تیمش را به فینال برساند . بازیکنی که در تابستان همان سال در کوپا آمه ریکا عملکردی متوسط داشت تا باز هم ذهن ما درک نکند که چگونه بازیکنی که در عرصه ملی خود یک مجسمه است ، می تواند بهترین بازیکن جهان باشد ...

هر تیمی می تواند نسلی طلایی از بازیکنان آکادمی خود داشته باشد . همچون زمانی که رئال مادرید دهه هشتاد ، ناگهان اسطوره هایی نظیر بوتراگوئنیو ، میشل ، گوردیو ، مارتین وازکز ، ... را رو کرد یا همین گوتی ، رائول و ایکر که بی تردید جزء نوابغ تاریخ فوتبال اسپانیا هستند اما قرار نیست که پپ دست روی هر کسی بگذارد ستاره شود .

تقریبا بدترین بازیهای بارسا در مقابل رئال ، مربوط به زمانهایی بوده که تیاگو فیکس بوده است . چه سوپرکاپ و چه حالا در لالیگا در نیوکمپ ، حالا تیو نیز نشان داد که فرسنگ ها فاصله دارد تا بازیکن سختکوشی مثل پدرو ... و این نسلی که ستاره اش این بازیکنانیباشد ، خبر از یک غروب می دهد . خبر از یک پایان . آری پپ ، وقتش است که به پایان سلام کنی ، طمع کردی و در حالی که سه ماه پیش التماست می کردند که تمدید کنی ، نکردی و حالا می دانی که نازت به اندازه یک دهم آن زمان ها هم خریدار ندارد ...