دومین نسخه از مجله الکترونیکی رئال مادرید منتشر شد.

درود و سپاس فراوان

بعد از یک ماه دیگر نسخه ی دوم  ماهنامه الکترونیکی رئال مادرید منتشر شد.

در این نسخه سعی کردیم از تمام انتقادات و پیشنهادات منطقی شما عزیزان استفاده کنیم

گرافیک و گسترده تر شدن مطالب در راس اهداف ما برای این شماره بود.

نظرات و پیشنهادات خود را برای بهتر شدن مجله بیان کنید

امیدوارم که از تلاش یک ماه ما لذت ببرید

دانلود مجله

دریافت

اولین نسخه از مجله الکترونیکی رئال مادرید منتشر شد.

 

سلام خدمت عزیزان


 بعد از یک ماه تلاش شبانه روزی بالاخرهه اولین نسخه از ماهنامه الکترونیکی رئال مادرید منتشر شد.برای طراحی و گرد آوری این ماهنامه زحمات فراوانی کشیده شده است.مسلما کمی و کاستی هایی نیز دارد.این مجله اولین قدم خود را برداشته اس و برای ادامه راه به حمایت شما نیاز دارد.نظرات و پیشنهادات خود را برای بهتر شدن مجله بیان کنید همچنین شما نیز میتوانید عضوی از این مجله باشید

 امید است لذت ببرید

دانلود مجله

دریافت


نقدی بر خرید ها

شاید همه منتظر خرید گرت بیل باشیم و یک جورایی دیگه با این خرید فصل نقل انتقالات واسه ما به پایان می رسه من می خوام یک نقدی بر خرید هایی که تا حالا انجام شده بکنم امیدوارم از این مقاله خوشتون بیاد 
کارواخال:پس از بازی های افتضاح آربلوا شاید همه ی ما می دونستیم نقطه ی ضعف اصلی تیممون کجا هست.دفاع راست. به جرات میشه گفت پاشنه اشیل رئال طی سال های اخیر همون سمت بود اما حالا...بازیکنی کاملا مادریدی آغاز فوتبالش از همین زئال بود و از کاستیا به لورکوزن پیوست با مبلغ 5 میلیون یورو اما با بندی مبنی بر برگشتش در فصل آتی با مبلغ 6.5 میلیون یورو.باشگاه تا حدی به او فرصت داد و او به خوبی از این فرصت استفاده کرد و توانست عنوان بهترین مدافع راست بوندسلیگا را بدست آورد چیزی فراتر از کاپیتان لام بایرنی ها.و ...این شماره ی 2 لورکوزن با مبلغ 6.5 میلیون یورو به خانه برگشتو به احتمال فراوان در این فصل بالاتر از آربلوا در ترکیب اصلی قرار می گیره.او به همراه دیگر رئالی ها در رقابت های زیر 21 سال به مقام قهرمانی رسید
ایسکو:نیازی به توضیح زیاد نیست.این بازیکن که عنوان پسر طلایی اروپا رو به دست آورده فصل پیش یکی از عوامل اصلی بالا اومدن تیمش در چمپیونزلیگ بود.این بازیکن توانست به همراه اسپانیا با مقام قهرمانی در رقابت های زیر 21 سال برسد با وجود اینکه تیم های دیگری چون موناکو،دورتمند و حتی سیتی که مربی محبوب او را به تیم خود آورده بود ترجیح داد تا پا بر جای بزرگان بنهاند و در نهایت با مبلغ 24 میلیون یورو به مادرید بپیوندد.از نظر پست او قابلیت بازی در پست هافبک تهاجمی،هافبک تدافعی و هافبک کناری را دارد.او می تواند با پاس های دقیق و تکنیک بی نظیر خود زوجی بی نظیر با جادوگر چکمه پوش مادرید باشد .ترکیبی رویایی
ایارامندی:شاید خیلی ها خرید او با قیمت 40 میلیون یورو رو دیوانگی بزرگ پرز می دانند اما به نظر من خرید این بازیکن یکی از بهترین خرید ها بود. این بازیکن 23 ساله باسکی در رئال سوسیه داد فوتبال رو آغاز کرد.در فصل گذشته یکی از بهترین های رئال سوسیه داد بود و شاید او را بتوان یکی از اصلی ترین دلایل صعود سوسیه داد به چمپیونزلیگ دانست.همچنین او یکی از بهترین های رقابت های زیر 21 سال بود که توانست به قهرمانی این تورنمنت با اسپانیا برسد پست اصلی او هافبک دفاعی است.بازیکنی کاملا شبیه آلونسو.شاید بتوان او را آلونسوی 23 ساله نامید.توپربایی ها،پاس های دقیق و صحیح و تکل های بی نقص از ویژگی های بارز این ستاره ی جوان اسپانیایی.بدون شک او شبیه ترین فرد به آلونسو ایست که قراردادش در 2014 به پایان می رسد.احتمالا او فصل رو با آلونسو در ترکیب اصلی آغاز می کند.باید دید این شاگرد می تواند روزی با استاد خود برسد یا نه.
کاسمیرو:نسبت به دیگر خرید های رئال کم نام نشان به نظر می آید فصل پیش به طور قرضی در کاستیا توپ می زد این بازیکن سائو پائو و این فصل به طور رسمی به رئال پیوست.در پست هافبک دفاعی بازی می کند و از نظر فنی مانند خدیرا است.تا قبل از بازی ها پیش فصل کمتر شانسی برای بازی در رئال برایش تصور می شد اما بازی های درخشانش موجب جلب شدن توجهات به او شد. خوب مقاله به پایان رسید امیدوارم خوشتنو امده باشه ببخشید یکم بلند شد شاید نکته دیگه ای که تو 3 خرید اول باشه اینه که به اسپانیایی شدن تیم کمک می کنه

تحریف تاریخ با جولان فرانسیسکو !

مقدمه:
با اینکه از نظر خودم زاخارترین و بیهوده ترین قسمت یک کتاب , مقدمه ی آن است اما هرچه با خودم کلنجار رفتم نتوانستم بیخیال این قسمت مظلوم که بدون هیچ عذاب وجدانی در 99 درصد مواقع از آن عبور می کنم , شوم.
حرفم را خلاصه میکنم . آیا تا به حال اسم ژنرال فرانکو به گوشتان خورده است ؟ ( عجب سوال ابلهانه ای ! خب معلوم است که جواب مثبت است ) شاید معمول ترین و ساده ترین مراعات النظیری که یک بارسایی بتواند بسازد با این کلمات باشد: ژنرال فرانکو , رئال مادرید , الکلاسیکوی 11-1 و و و
اگر ندای درون شما هم مثل من بعد از شنیدن این ادعاهای دوستان , در گوشتان پچ پچ می کند که « شاااید این حرف ها حقیقت داشته باشد » و درباره ی من در آوردی بودن آن ها شک می کنید , توصیه می کنم این مقاله را تا آخر بخوانید .

با چند سوال آغار می کنم . وقتی تیم اول ایتالیا با آن همه عظمت و ریشه و تاریخ به خاطر تبانی و شرط بندی به یک باره مجبور می شود که کاپ قهرمانی را دو دستی تقدیم کند و تبدیل به یک تیم دسته دومی شود و برای صعود دست و پا بزند, وقتی دوچرخه سواری را به خاطر دوپینگ دو سال آزگار محروم می کنند و مدال هایش را پس میگیرند و دمار از روزگارش در می آورند , وقتی در یک فدراسیون را به خاطر دخالت دولت در آن پلمپ می کنند , وقتی همه ی این اتفاقات در دنیایی که رئال مادرید و بارسلونا و فدراسیون فیفا هم جزئی از آن هستند می افتند , پس آیا اینکه می گویید ژنرال فرانکو که یک فرد مطلقا سیاسی و یا حداقل غیر ورزشی بود , باعث و بانی نصف جام های رئال است با عقل آدمیزاد جور در می آید ؟ یعنی فوتبال آن موقع به اندازه ای بی در و پیکر بود که ژنرال فرانکو مقابل چشمان مسئولان فیفا , بازیکنان بارسا را با باتونش کبود می کرد و آنها فقط تخمه می شکستند ؟ به راستی فرق فدراسیون فوتبال فعلی با فدراسیون 40 سال قبل چیست ؟ والا این فیفا را هم مثل آن فیفا با «ف» فنجان می نویسند !
واقعا جوابتان چیست؟ فرض بر این میگیریم که ژنرال به قدری آدم سبیل کلفت و مهیبی بود که مقامات اسپانیا و مسئولان فیفا جرات نمی کردند جام هایی که به قول شما رئال با ننگ به دست آورده بود را پس بگیرند . خب چرا بعد از مرگ فرانکو هم این جام ها از تالار افتخارات برنابئو جم نخورد ؟
خیلی به مخم زور زدم که به این سوال ها پاسخ قانع کننده ای پیدا کنم اما دیدم نه , این راست کار من نیست . جواب این سوال ها را باید از کسانی گرفت که این قصه را نوشته اند . قصه ای که به قدری بی نمک است که نه مادربزرگی آن را به آرشیوش اضافه خواهد کرد و نه بچه ای با آن خواهد خوابید.
و اما می رسیم به درس شیرین ریاضی .اگر از یک بارسایی دلیل این ادعایش که « فرانکو کشته مرده ی رئال بود و در همه ی رقابت ها ( حتی رقابت های اروپایی !!! ( با اینکه در اسپانیا حکومت می کرد )) هوای رئال را داشت و همیشه ورق را به سمت جیگر پاره اش , رئال بر می گرداند » بپرسید , یک سری آمار و ارقام کف دستتان می گذارند که بعضی ها وقتی از دور به آنها نگاه می کنند این چرندیات که فقط و فقط ساخته ی زهن مخیل دوستان است را کاملا باور می کنند و دیگر به خودشان زحمت نمی دهند که پی ماجرا بروند .
برای مثال بارسایی ها اعتقاد دارند که رئال 15 تا از 32 لالیگایش(تقریبا یک دوم) را در یک سوم تاریخش یعنی زمان حکومت فرانکو ( 1975-1939) به دست آروده که البته در صحتش حرفی نیست اما :
برای شروع , تاریخ 111 ساله ی باشگاه را به 3 بخش کاملا مساوی ( هر کدام 37 سال ) تقسیم می کنم . در ثلث اول فقط 2 لالیگا کسب شد. آماری که در ابتدا بسیار اندک به نظر می آید اما بهتر است بدانید که لالیگا از 1928 آغاز شد. یعنی 26 سال بعد از تاسیس باشگاه ! خب 26 سال از 37 سال اینگونه هیچ می شود . می ماند 11 سال . 3 سال هم که در لالیگا به دلیل جنگ تخته بود ( 1939-1936). 3 تا هم از 11 کم کنید . می ماند فقط 8 فصل که در 2 تایش رئال قهران شد. به این هم باید توجه داشت که لالیگای آن زمان مثل حالا دو قطبی نبود . به طوری که بارسلونا فقط 1 فصل از آن 8 فصل را قهرمان شده بود!
می رسیم به ثلث دوم ( 1976-1939).یادآوری می کنم که تاریخ حکومت فرانکو از سال 1939 تا 1975 بود . یعنی یک سال کم تر از ثلث دوم تاریخ رئال . در این مدت رئال 15 لالیگا صاحب شد . یعنی رئال فقط 15 تا از 37 لالیگای ممکن را برد و 22 لالیگا به تیم های دیگر رسید که بارسلونا فقط 8 تا از آنها را برد !
آیا این قدرت نامعقول رئال را نشان می دهد یا ضعف بارسلونا را ؟
جالب تر از آن این است که در ثلث آخر (2013-1976) تاریخ رئال هم 15 تا لالیگا به رئال رسید ( دقیقا مثل زمان فرانکو).که آخری لالیگای رکورد ها بود . آیا شما ژنرالی می بینید ؟ آیا این قصه به قدری غیرقابل باور است که به دنبال قدرتی سحرآمیز برای توجیه آن هستید ؟
حالا اگر تاریخ 114 ساله بارسلونا را هم به 3 بخش تقسیم کنیم ( هر بخش 38 سال ) . تعداد جام ها به ترتیب 1-8-13 است که به ترتیب رئال در هر ثلث , 1-7-2 جام بیشتر از بارسلونا به دست آورده .پس نتیجه میگیریم که رئال از اول قطب اصلی لالیگا بوده و این بارسلونا است که تازه سری تو سرا در آورده است.
اینکه محبت میکنید و وقت می گذارید و با پشتکار و حوصله ی مثال زدنی می نشینید و سال به سال آمار کاپ های رئال را در می آورید و آخر هم به این نتیجه میرسید که رئال دوسوم جام های اروپایی اش را در یک سوم از تاریخش ( سال های حکومت فرانکو ) برده است و دلیلش را باز فرانکویی می دانید که فقط بر اسپانیا تسلط داشت و اگر قرار بود پا از گلیم خود دراز تر کند قلم پایش را خرد می کردند, فقط فقط متاسفانه حماقت شما عزیزان را نشان می دهد .
بهتر است یکبار هم خودتان را ببرید زیر ذره بین . 4 چمپیونز لیگ برده اید که 3 تایش در عرض 6 سال (2011-2005) بوده.یعنی شما سه چهارم ( برای آنهایی که ریاضی شان لنگ است بگویم که این عدد از دو سوم بزرگ تر است ) از جام های اروپایی تان را در حدود یک نوزدهم ( نیاز به مخرج مشترک ندارید , این عدد فرسنگ ها از یک سوم کوچک تر است ) تمدنتان برده اید !
این طبیعت فوتبال است . همه ی تیم ها افت و خیز دارند . همین اسپانیایی که در عرض 6 سال به این همه افتخار رسید, در کل تاریخش قبل از این 6 سال , به غیر از یک قهرمانی اروپا چه چیزی داشت ؟ کدام یک از شما می توانید اسم 3 تا از بازیکن های فعلی آژاکس را بگویید ؟ همان تیمی که زمانی پای ثابت فینال های چمپیونز لیگ بود . و یا اصلا تا به حال اسم « ناتینگهام فارست » به گوشتان خورده است ؟
آیا درست است که مادریدیسمو ها چشم بچه هایشان را بپوشانند و در گوششان شروع به ساختن یک ژنرال ( ترجیحا ژنرال میشل ) بکنند تا 40 سال بعد که این بچه ها برای خودشان مردی شده اند , چشمانشان را ببندند و دهانشان را تا بناگوش باز کنند و شروع کنند به اراجیف بافتن درباره ی چیزی که حتی به چشم ندیده اند ؟ واقعا خوشتان می آید ؟
پس بجای اینکه جک تعریف کنید , سخت تمرین کنید تا مبادا رکوردتان در نیمه نهایی چمپیونز لیگ به دست خودتان شکسته شود که اگر این اتفاق بیافتد , مهال است بتوانید در قرن 21 ژنرالی به خوبی ژنرال فرانسیسکو فرانکو پیدا کنید . این را هم یادتان باشد که ما تاریخمان پر از جام های رنگارنگ است و شما در تاریختان فقط یک ژنرال دارید برای توجیه داشته های ما و نداشته های خودتان . رخصت.


چند خطي با هيگواين

هيگواين پسري ارژانتيني كه در كودكي با اراده خود از بيماري و مرگ حتمي نجات ميابد ( به گفته دكترش ) و پله هاي ترقي را در ارژانتين طي ميكند او بازیکنی با پشتکار بود که در سن 19 سالگی به مادرید آمد و خیلی ها حتی در مورد پست او هم شک داشتند و در این میان بودند کسانی که فکر می کردند بازیکنان باهوشی مثل گوتی و زیدان بیشتر به رئال کمک می کنند تا بازیکنان پر تلاشی مانند هیگواین اما اواز پس مسئوليتش به خوبي برمي ايد و در حالي كه تيم كاپلو در شرايط خوبي نيست او خبر خوش روزهاي بد و اميدي براي فرداست و گل هاي حساسش قهرماني را به رئال هديه ميدهد ... 
بازيكني كه نيستلروي در موردش ميگويد كه مثل سس كچاپ گل ميزند و مورينتس اورا لايق حضور در خط حمله ميداند و در فصل هاي گذشته همچون فصل ٢٠٠٩-٢٠١٠ از كليدي ترين مهره هاي تيم بوده همكنون مورد بي مهري ما مادريسمو ها واقع شده بطوري كه بعضي اورا معمولي ميخوانند و بعضي گل نزن ترين مهاجم تاريخ "كريم بنزما " را از او بهتر ميدانند، به همين علت خواستم كه اين مقاله را در باب گونزالو با امار و ارقام بنويسم تا همه هيچ شكي در بهتر بودن گونزالو نماند ...
در بدترين فصل رئال ٢٠٠٨-٢٠٠٩ در حالي كه اكثر بازيكنان بدترين شرايط خود را داشتند ال پیپیتا در حال با تجربه تر شدن بود و با زدن ٢٢ گل تونست بالاتر از ستاره هايي چون آگوئرو-نگردو-هانری و ... پنجمین گلزن برتر لالیگا میشود و با مسی فقط یک گل فاصله داشت ...
حالا رسيديم به اصل مطلب و اوج كار هيگواين يعني فصل ٢٠٠٩-٢٠١٠ كه ال پيپتا زير نظر پيگريني به بهترين شرايط خود ميرسد ( حالا كلي مطلب واسه گفتن داريم )
هيگواين در اين فصل بالاتر از رونالدو اقاي گل تيم ميشود و در لايگا پس از مسي دوم ميشود او هفت بار اولین گل بازی را زده است و در این فصل شش بار دوبل کرده است (برابر والنسیا ، ساراگوسا ، ویارئال ، تنه ریف ، ختافه دو بار) و یک بار هت تریک (برابر وایادولید) ، در اين فصل هيگواين موثر ترين مهاجم لاليگا و موثرترين مهاجم تاريخ رئال در ليگ لقب گرفت و حتي تا اخرين لحظات از نامزدهاي كفش طلا بود در زير به اين ٣ مورد ميپردازيم :

موثر ترين مهاجم لاليگا :
مهاجم آرژانتینی با میانگین هر ٦٩دقیقه یک گل ، بهترین آمار را در لیگ اسپانیا داشته . او همچنین موثرترین مهاجم لیگ است چرا که از هر 2.6 شوت یکی از آنها به گل مبدل شده است فقط کریستیانو رونالدو است که در میان مهاجمان لیگ اسپانیا تا حدودی به او نزدیک است کریستیانو هر 97 دقیقه یک گل زده است . مسی هر 103 دقیقه و ویا هر 119 دقیقع و هیگوائین در اين فصل 42 شوت به سمت دروازه روانه کرده است که 57 درصد آنها راهی دروازه حریف شده است . مسی از هر 5.2 شوتهایش یکی از آنها را به گل تبدیل کرده است و رونالدو هر 7.8 شوت . تنها مهاجم لیگ که در این زمینه به هیگوائین نزدیک است نیلمار است که این آمار براز او هر 4.3 شوت است ( البته اين امار تا چند بازي مانده به پايان ليگ است )

موثرترين مهاجم رئال در ليگ :
ال پيپيتا هر 69 دقیقه یک گل زده است ، ركوردي که هیچ مهاجم رئال مادرید در تاریخ به آن نرسیده است . بهترین رکوردی که در میانگین گلزنی در طول یک فصل کامل توسط یک بازیکن رئال مادرید به ثبت رسیده است مربوط به مانوئل آلدای در فصل 42-41 است که هر 74 دقیقه یک گل به ثمر رساند ( البته شايد كريس به اين ركورد رسيده باشه تا الان )

نامزد كفش طلا :
ال پيپيتا در اين فصل به همراه روني و مسي از مدعيان دريافت اين جايزه تا اخرين لحظات بودند كه چند هفته پاياني ال پيپيتا عقب افتاد !!!
فصل ٢٠١٠-٢٠١١ : در اين فصل هم گونزالو رهبر خط حمله تيم مورينيوست تا اينكه در بازي با اژاكس در امستردام دچار مصدوميت ميشود و فصل را با مصدوميت به پايان رساند
فصل ٢٠١١-٢٠١٢ : در اين فصل ديگر ال پيپيتا سكان دار خط حمله نيست و جاي خود را به كريم بنزما داده است ولي او در اين فصل هم ثابت كرد كه براي درخشيدن نياز به پارتي بازي نيست و با اينكه بعد از مصدوميت هنوز به شرايط ارماني خود نرسيده بود با زدن 22 گل در ليگ بالاتر از بنزما 21 گله و با دو گل کمتر از فالکائو كلمبيايي در رتبه چهارم قرار میگیرد در حالي كه نصف كريم بنزما هم بازي نكرده بود !!!
فصل ٢٠١٢-٢٠١٣ : فصلي كه هيچكدام نتونستن در حد خودشون ظاهر شن ولي ال پيپيتا با پاس گل دادن در الدترافورد و وست فالن و كريم با درخشش جلوي دورتموند كور سوي اميد را روشن گذاشتن ... پايان نامه : اكنون كه چند سوال دارم ايا مهاجمي با امار بالا بهتر است يا مهاجمي كه گل نزدنش زبانزد خاص و عام شده و با وجود پاسور هايي چون ريبري و ماتوييدي و نصري ١٠٠٠ دقيقه گل نزده !؟!؟!؟ امان از چشماني كه پاس گل كريم جلوي دورتموند رو ميبينن ولي پاس گل هيگي جلوي منچستر را نه !!!!


چراهاي بي شمار

چراهای بسیار زیادی ذهن من را به خود درگیر کرده است که شاید کوچک به نظر برسند ولی بسیار مهم خواهند بود و هستند. در زیر به چند سوال مهم خواهیم پرداخت 
1= چرا تیمی مثل بورسیا دورتموند با هزینه های کمتری نسبت به رئال مادرید در چند سال اخیر خود را به عنوان بهترین در المان و اروپا مطرح میکند و انقدر مشهور میشود که بساری از کارشناسان میگویند دورتموند دوست داشتنی؟
این سوال چند دلیل دارد. 1= از سرمربی خوبی برخوردار هستنند که ان فرد مورینیو را به زانو دراورد. 2=بازیکنان جوان و با انگیزه که هیچکدام خود را ستاره نمیدانند بلکه اعتقاد دارند که با هم میتوان ستاره ای دیگر بر روی ارم این باشگاه قرار داد. بر خلاف رئال که مملوء از ستاره هست که هر فردی سعی میکند برای اثبات خودش به دیگری دست به هر کاری بزند. مانند درگیری های ژوزه با په په - ایکر – طرفداران و مطبوعات و این یعنی نبود اتحاد
2= چرا مطابق نیاز خرید نمیشود؟ ترکیب رئال مادرید فصل اخر ژوزه با فصل قبلش زیاد فرق نداشت. اما حالا شما فکر میکنید که با امدن کسی مثل ایارامندی رئال میتواند به 3 گانه برسد؟ واقعا چقدر زمان میبرد تا زوج هایی مثل الونسو-ایسکو یا موریچ-ایارامندی یا ایارامندی-خدیرا با هم مچ شوند؟ به نظر من بهتر بود تنها در خط هافبک ایسکو یا ایرامندی خریده شوند نه با هم و با پول یکی از انها را برای کاستیای بدون بازیکن خرید کنیم.
3 =کدام یک از عوامل خارجی بر تیم تاثیر میگذارند؟ به احتمال فراوان جواب شما روزنامه هایی چون اس و مارکا هستند که رئال را تحت فشار قرار میدهند. ولی لین طور نیست چون امثال توماس رونکرو و سانتوس در مقاله های خود تنها نظر ما هوادران را میگویند و نه بیشتر. اما روزنامه های کاتالان واقعا بی شعوری خود را به رخ همگان میکشانند. صداو سیمای ایران که به قول بسیاری از شما عزیزان به بارسا تی وی مشهور شده اند با بدگویی از رئال و ندانستن فرهنگ طرفداری به تهاجم فرهنگی تبدیل شده اند. و اصلا کسی به غیر از ما مادریدی ها از 9 جام اروپایی و 32 لالیگا خبر ندارد. و البته افراد معروف – پوشش ندادن ها و حتی گاهی یکی از میان ما طرفدارها ممکن بر تیم خودمان تاثیر گذار باشید که هم میتواند خوب باشد و هم بد. مانند ان دوست عزیزی که گفت کریس را رد کنیم و بیل را بیاوریم.

هیچ ترافیکی در خط هافبک وجود ندارد!

این روز ها انتقادات زیادی از پرز میشود که چرا با وجود هافبک های زیاد باز هم هافبک خرید.اما اگر کمی ریشه یابی کنیم میفهمیم که اصلا هم اینطور نیست.ابتدا تلنگری به فصل2012 میزنیم جایی که لالیگای تاریخ را بردیم و121 گل زدیم و به نیمه نهایی چمپیونز لیگ رسیدیم و تا نیمه نهایی کوپا رفتیم و سوپر کاپ را کسب کردیم.در پست هافبک دفاعی در ان فصل ما ژابی-خدیرا-شاهین-گرانرو و لاسانا دیارا را تنها برای2 پست هافبک دفاعی داشتیم.اما حالا برای این دو پست ژابی-خدیرا-ایارامندی-کاسمیرو و مودریچ را داریم.ایا در تعداد هافبک دفاعی در این دو فصل عنوان شده تفاوتی میبینید؟
مطمئنا نه.پس ترافیک وجود ندارد و تنها تفاوت مربوط به مودریچ میباشد که توانایی بازی کردن در پست بازیساز را دارد.ایا5 بازیکن برای2 پست ترافیک است.شاید یک بازیکن مصدوم شد و دیگری محروم نباید جانشین داشته باشیم.مثلا اگر ژابی مصدوم شد ما باید جانشینی برای او داشته باشیم یا نه؟
اگر الونسو مصدوم شد کاسمیرو میتواند در بازی های بزرگ همچون بازی با بایرن نقش او را داشته باشد.ما برایش جانشینی عین خودش داریم.من بازی ایارامندی را دیدم و روی هوا حرف نمیزنم این بازیکن دقیقا الونسوی ایندست.سبک راه رفتنش هم با ژابی مو نمیزند.یعنی خیالتان تخت که ما الان در تیم خود 2 عدد ما ژابی الونسو داریم.یکی23 ساله و یکی32 ساله.البته نباید شاهینی را فراموش کرد که سال بعد برمیگردد مطمئنا بازیکن بزرگی است.شک نکنید او هنوز جوان است و زیر نظر یک مربی بزرگ میتواند دوباره خود را پیدا کند.
او در حال حاضر بازیکن رئال محسوب میشود.وبا24 سال سن گزینه ی ایده الی برای خط هافبک است چون ممکن است سال بعد ما ژابی برود.سبکش هم شبیه ژابی ست .شمایی که میگویید ترافیک داریم ایا فکر میکنید که نقش کاسمیرو در فصل بعد فراتر از نقش شاهین در فصل2012 است.مطمئنا نه خود این بازیکن هم میداند که فیکس نیست و در طول فصل بیشتر از6 یا7 بازی در تمامی رقابت ها بازی نخواهد کرد . درست مانند ناچو.ما برای این2 پست5 بازیکن داریم که هر 2 تا بازیکن برای یک پست هستند اگر انجلوتی هم مانند مورینیهو از ژابی و خدیرا استفاده کند کاسمیرو جانشین خدیرا است مثل نقش اسین و لاسانا و ایارامندی جانشین ژابی خواهد بود.
دو هافبک دفاعی تخریبی و دو هافبک دفاعی بازیساز.البته نباید مودریچ را فراموش کرد که او هم بازیساز است و مطمئنا بالاتر ازکاسمیرو در ترکیب قرار خواهد گرفت. البته باید یک نکته را برای انان که قیمت ایارامندی را زیاد میدانند اضافه کنم.
اولا تنها32 میلیون برای او بود و بقیه راهی اداره مالیات شد.
دوما ما قبلا اشتباه مشابهی را در مورد الونسو از همین سوسیداد انجام داده بودیم و نباید از یک سوراخ دو بار نیش بخوریم.
سوما ما برای راموس هم27 میلیون داده بودیم در حالی که بازیکن بی نام و نشانی بود و هیچ تجربه ای نداشت ولی زمان نشان داد که چه بازیکن ارزشمندی است.
چهارما ما باید برای قهرمانی سه گانه خرج کنیم زیرا همه تیمهای بزرگ در حال انجام دادن همین کار هستند
.پنجما الونسو دیگر پیر شده و ما نیاز به جانشینی برای او داریم چون سبک بازی رئال براساس طراحی هافبک دفاعی است و ایارامندی بهترین جانشین برایش بوده.
ششما 5 سال از قرارداد ایارامندی با سوسیداد مانده بود و این قیمت طبیعیست.
پس نتیجه گیری میکنیم که هیچ ترافیکی وجود ندارد.به جلوتر میرویم در پست بازیساز هم ترافیک نداریم.درست است حق با شماست با ماندن کاکا به در خواست انجلوتی ما کاکا-اوزیل و ایسکو را برای این پست داریم.اماایسکو باید با دی ماریایی که با رفتن کایخون جانشینی ندارد رقابت کند.توانایی بازی کردن در ان پست را هم دارد.اگر اوزیل مصدوم یا محروم شد میتوان رویش درپست بازیساز هم حساب باز کرد.
البته کاکا را نباید فراموش کرد که باید دید زیر دست انجلوتی چه میشود باید بدانید که فرانس پوشگاش هم در سن31 سالگی تازه به رئال امد و توانست یکی از بهترین مهاجمان و بهترین گلزنان تاریخ باشگاه شود.در پست بال چپ هم با حضور کریستیانو و شاگردش خسه که مطمئنا میداند همچون کاسمیرو بازی نخواهد کرد ترافیکی وجود ندارد.البته شاید خسه در دیگر پست ها تست شود.در پست مهاجم نوک هم ترافیک نداریم.با وجود بنزما و وجود احتمالی هیگوئین که بسیار مسرت بخش هم است به همراهی موراتایی که وضعیتی مانند ناچو و کاسمیرو خسه دارد این پست هم بهترین های جهان را دارد.
شاید بگویید که سه بازیکن برای یک پست زیاد است ولی اگر نگاهی به دیگر تیمهای بزرگ بیندازید میبینید که ان ها هم اینگونه اند مثلا منچستر سیتی در فصل پیش6 مهاجم داشت و یونایتد هم دو فصل پیش6 تا داشت.بایرن قهرمان چمپیونز لیگ پارسال هم سه تا داشت.وجود سه ستاره برای یک پست زیاد است اما ما دو ستاره برای این پست داریم و یک جوان اینده دار که باید در اینده ستاره شود.هیچ نیازی هم به خرید مهاجم نیست نه کاوانی نه سوارز نه رونی نه زلاتان کارایی مهاجمان ما را ندارند.
در اخر هم باید اضافه کنم که بیل را به این لیست اضافه نکنید زیرا امدنش تقریبا غیر ممکن است با قیمت150 میلیونی تاتنهام و عدم تمایل او به امدن به رئال و داشتن قرارداد با تیم لندنی خیلی سخت است.شاید فصل بعد که مدت قرارداد او با تاتنهام کمتر است راحت تر بیاید زیرا قیمتش هم مسلما کمتر خواهد بود و ورود بازیکنانی مانند کوئنترائو و خسه به این معامله دیوانگیست.خسه کریستیانوی اینده رئال است و کوئنترائو هم اگر نباشد واویلا خواهد بود.

زمان اعتماد به آكادمي

احتمالا همتون خبرایی مبنی بر پیشنهاد تاتنهام به خسه در ازای بیل رو شنیدین... به نظرم بعد مدتها وقتشه که از سرمایه های اکادمیمون تو تیم اصلی استفاده کنیم.... خسه یه جوون اینده داره و مثه روز روشنه که اینده درخشانی رو داره اما متاسفانه سیاست های باشگاه داره جلوی شکوفاییش تو رئال رو می گیره ... 
بیل بازیکن بزرگیه بر منکرش لعنت اما یه لحظه فکر کنید با بازیکنایی که الان داریم واقعا واسه بیل جا داریم ؟؟!! اصن نیازی بهش هست ؟؟!! در ضمن قیمتش هم ۱۵۰ میلیونه اگر خسه رو هم وارد معامله کنیم باید کم از کم ۷۰ ۸۰ تا بدیم یعنی انقدر محتاجشیم که یه همچین مبلغ تاریخی رو به علاوه یکی از بزرگترین سرمایه های باشگاهمون رو بدیم بره ؟؟!!
درسته خسه کم تجربه هست اما خب یه ضرب المثله که میگه تا چیزی رو از دست ندی چیزی رو بدست میاری من حاضرم از یه جام بگزرم اما در عوض خسه با تجربه بشه چون اگر باتجبه بشه میتونیم ۱۰ها جام رو باهاش ببریم در ضمن اگه خسه بره دو سال دیگه باید با 100 میلیون از تاتنهام پسش بگیریم!!
تاتنهام مثل لورکوزن که کارواخال رو ارزون داد نیست..... به خدا قسم پشیمون میشیم .....خیلی پشیمون میشیم.... مثل که حالا در مورد ماتا ... پیشیمونیم . امیدوارم پرز عقلشو کار بندازه .

بوي آرامش مي آيد

اصولا براي نسل جوان ايراني روزها به سختي مي گذرند . عملا جز آرزوي رسيدن " يه روز خوب " چيزي براي اين نسل باقي نمانده است . به همين خاطر است كه سعي مي كنند كه خود را به چيزهايي دور از مسائل معيشتي مشغول نگه دارند تا شايد مرهمي باشد به زخم هاي زندگي شان . 
رئال مادريد يكي از همين مرهم هاي زندگي ماست . شب و روز چشم به صفحات تلويزيون ها و مانيتور ها مي دوزيم تا شايد تيم سفيدپوش محبوبمان بتواند كه جامي بالاي سر ببرد و لحظه اي شادي ، غم روزگار را از ذهن مان خارج كند .
اما در طول فصلي كه گذشت ، اتفاقاتي رخ داد كه ... نه تنها تيم محبوبمان باري از دوشمان بر نداشت ، بلكه هر روز خداخدا مي كرديم كه مربي مان جنجال جديدي به راه نيانداخته باشد . هر بار كه سايت هاي خبري را باز مي كرديم يا زمان پخش اخبار تلويزيوني مي رسيد ،‌ قلبمان از استرس داشت مي تركيد كه خدا كند اين بار مربي مان آرام حرف زده باشد ، اسم مورينيو كه مي آمد تنمان به لرزه مي افتاد كه نكند اين بار طوفاني جديد در باشگاه به راه افتاده باشد ، نكند اين بار يكي ديگر از نمادهاي تيم سيبل شده باشد ، نكند ... !
تنها چيزي كه مي توان گفت اين است كه در طول سالي كه گذشت ،‌ مادريديسموها چيزي به اسم آرامش را فراموش كرده بودند . هر روز جنگ ، هر روز دعوا ، هر روز يكدندگي ... عجيب اين كه آن عاشق چلسي حتي تا آخرين روز حضورش در رئال نيز از سوهان كشيدن بر روح و روان هواداران رئال دست نكشيد ....
دوره سختي بود كه شايد گذشتنش از هر چيزي مهمتر باشد . حالا مي تواند خيالمان راحت باشد . مربي بعدي هر كه باشد ، كوچكترين اهميتي ندارد . مهم اين است كه بوي آرامش به مشام مي رسد . ديگر قرار نيست كه اسطوره هاي باشگاه به دست مربي لگدمال شوند . ديگر قرار نيست كه مربي مان شب و روز دم از آرزوهايش براي پيوستن به باشگاه هاي ديگر بزند . ديگر قرار نيست كه مربي مان قربان صدقه رقبا برود .و ... و .....
حالا رئال مادريد به جزيره آرامش برگشته است . مربي بعدي مسلما به اين كه افتخار مربيگري در رئال نصيبش شده ،‌ به خود خواهد باليد . با تمام وجود پاي اين پيراهن مي ايستد و وقتي مي خواهد دم از قهرماني رئال در چمپيونزليگ بزند ، مي گويد كه مي خواهد " دهمين چمپيونزليگ " را كسب كند و نه اولي ، دومي ،سومي و ... !
از شنبه تا كنون هر روز كه مي گذرد ، انگار يك سال جوان تر مي شوم !‌ البته هنوز هم باورم نمي شود كه اين كابوس تمام شده و ديگر قرار نيست كه با ترس و لرز جنجالي ديگر سايت هاي خبري را باز كنم اما به مرور عادت خواهم كرد ...
مادريديسموها ، شادباش ، اين كابوس هم به ابديت پيوست ...


سیاست پیشرفت

برای پیشرفت 2 راه داریم ثبات و تقویت نیمکت و بس یا خرید بی رحمانه. اگه ثبات رو انتخاب کنیم باید بازیکنایی رو که سن و سال دار و غیر مفید روی نیمکت رو رد کنیم و بجاشون بازیکن های جوان و اینده دار بخریم کاروالیو و اسین که رفتن حالا می تونیم منتظر رفتن کاکا باشیم وقت صرف کردن برای شکوفایی یه مرد 31 ساله توی تیمی مثل رئال با وجود بازیکنایی مثل اوزیل و مودریچ حماقته.
پس برای پست کاکا به جانشین جوان فکر کردن کار عاقلانه ای هست که هم اوزیل بدون رقیب نباشه هم در صورت لزوم جانشین داشته باشیم با اومدن کارواخال می تونیم از سمت راست دفاع با داشتن دوبازیکن خوب خیال راحتی داشته باشیم و توی وسط دفاع هم مشکلی نداریم ولی اگه اربیول قصد رفتن داشته باشه یه دفاع جوان رو می تونیم جایگزین کنیم سمت چپ هم 2 بازیکن خوب داریم وسط خط هافبک 3تا گزینه داریم اگه رفتنی در کار نباشه اومدنی لازم نیست توی بقیه خط ها هم بازیکن های خوبی داریم و اگه خرید بیل قطعی بشه نیازی به خرید نیست اما اگه راه خرید رو پیش بگیریم
می تونیم په په رو بفروشیم و هوملس رو بخریم ژابی رو بدیم و گوندغان رو بخریم دیماریا رو بدیم بیل و یه نیمکت نشین خوب برای بیل و رونالدو بگیریم دوتا مهاجم ها رو بدیم و کاوانی و رونی یا سوارز رو بگیریم یه جانشین بزرگ برای کاکا و یه رقیب جدی برای اوزیل جور کنیم ژابی و په په به خاطر سن بالا و بقیه مهاجم ها برای فصل ناموفق شون و بالا و پایین داشتن سطح شون باید برن .

تیم بودن.
یه چیزی بگم که عقلم نمیگه دلم میگه می دونید چرا به 20و خورده ای بازیکن و کادرفنی و... میگن تیم چرا نمیگن تجمع چند همکار یا همچین چیزی... چون اونا به غیر از محل کار مشترک هدف و علاقه و عشق و...مشترک دارن چرا بارسا از ابیدال حمایت کرد
چرا بعد از گل همه با هم خوش حالی می کنن چرا یه بازیکن حاظر میشه برای تیم یا هم تیمی از خودش بگذره چرا.... چون یه تیم هستن همین اربلوا توی اسپانیا دنیا رو فتح کرد چون ازش حمایت شد چون اگه ضعف داشت بازیکن های اطرافش اون رو پوشش دادن شاید ما دوستش نداشته باشیم
ولی چند وقت پیش شنیدم هوادارای اسپانیایش با سختی تمام یه خیابان رو به نام اون تغییر دادن اما ما... و خیلی از بازیکن های دیگه که مورد بی لطفی ما قرار گرفتن چرا هیچ کس پیش خودش نگفت اگه من جای مورینیو بودم چیکار می کردم چرا هیچ کس خودش رو جای لوپز نذاشت اون موقع که نیمکت نشین کاسیاس بود چرا هیچ کس خودش رو جای کایخون نذاشت که سخت تلاش کرد و اعتراض نکرد
چرا هیچ کس خوش رو جای کاکا نذاشت که می خواد به روزهای اوج برگرده و هیچ حمایتی رو نداره چرا همه راضی به فروش بازیکن ها شدید مگه ما تیم نیستیم چرا به جای بحث راجب فروختن یا نفروختن سر این که کدوم بازیکن رو بفروشیم بحث می کنیم درسته که این رئال که می مونه نه بازیکن و مربی... اما اگه اونا نبودن رئالی هم وجود نداشت گاهی اوقات این دل که راست می گه نه عقل....

نامه ای سرگشاده به آقای رئیس !

"هممممم... بریم سر اصل های مطلب . از وقتی این ملت ساک و باروبندیلت را سر در برنابئو دیده اند هرجور نامه برایت نوشته اند. از عاشقانه بگیر تا انتقادی با لفظی تند , از حماسی تا شیک و مجلسی و خودمانی . اما این تو خبری از چاپ چاپلوسی و لوس بازی و حتی فحش و فحشکاری نیست . این تو حقیقت محض است و بس . حقیقتی از جنس قهوه و قهوه ای که می توانی هر قدر که خواستی در آن شکر حل کنی ما که تلخ قورتش دادیم.
راستی با کدام راحتی ؟؟؟ خاص؟؟؟ منحصر به فرد؟؟؟ یکتا ؟؟؟ شاید هم اسم خودت ؟؟؟
من که رئیس صدایت می کنم و کاملا هم به خودم حق میدهم که با این اسم صدایت کنم. رئیسی که قدرت زیاد چشم هایش را کور کرد . رئیسی که فقط سربازی را دوست داشت که عشق مردن باشد . رئیسی که خودش را بهترین رئیس دنیا می دانست. نصف سال است که «دارم میرم , خدا حافظ» «دارم میرم , خداحافظ» راه انداخته ای که چی ؟
اینجا به ناز کسی می نازند که به ناز خودش ننازد , گفته بودم که اگر خیال سفر بکنی پرز کفش هایت را پنهان نخواهد کرد.
3 سال !!! 3 سال عین برق و باد گذشت و هنوز هم همان انتظار باقی مانده است. بله , درست مثل برق و باد اما کاش میدی که در این مدت تجربه اندوزی تو و پر کردن جاهای خالی کارنامه ات , چه بر ما گذشت. خسته ام , خسته از «امسال نشد سال بعد » ها . خسته از «از تو منفجر شدن در نیمه ی شب و دم نزدن » ها . از هر چیز خسته کننده ای خسته شده ام .خسته از این که نتوانستم تو و ایکر را در یک کادر , خندان ببینم.خسته ام از اینکه نه تو مارا درک می کنی و نه ما تو را .
چه چیز ها که از تو روی مغزم ملق نمی زند.از خراب کردن یک 21 صرفا جهت اینکه در سبد خریدت نبود تا کولی دادن به یک 21 دیگر فقط به این دلیل که به تو کولی داده بود. از اسقاط کردن یک 16 ترو تازه تا ترو تازه کردن یک 16 اسقاطی و پلاسیده.از کج دهنی ها و کج گویی ها و اشتباه لپی ها و تیتو ها و پیتو ها تا انگشتی که راه جهنم را نشان میداد. از ابر و باد و مه و خورشید و فلک هایی که در کار بودند و تیم تو را می باختاندند تا برد ها و پیاز داغ ها و منم منم ها .از ایکر کاسیاس یا بهتر است بگویم ایکر کاسیاس هایی که لهشان کردی و زیر پایت گذاشتی تا قدت بلندتر به نظر بیاید تا حرف های قشنگی که هر از چند گاهی می زدی و آدم را یاد شکسپیر و دکتر شریعتی می انداختی.
وقتی عکس نخبگان فوتبال را دیدم , فیگور ها و ژست ها و نحوه ی نشستن ها مرا یاد عکس نخبگان فیزیک و شیمی انداخت. عکسی که در آن آلبرت انشتین درست در جایی نشسته بود که تو در ورژن فوتبالی آن نشسته بودی. این شیرین ترین اعترافم هست که تو انیشتین فوتبال هستی البته معتقدم که خدا برای خلق تو از فرمول « انیشتین به علاوه ی هیتلر تقسیم بر دو» استفاده کرده است. در شرایط عادی هیتلر بودن تو خنثی است اما وای بر لحظه ای که خون جلوی چشمانت را می گیرد , آن لحضه است که هزار تا هیتلر جلوی تو سینه خیز می روند.
هر کسی حق دارد با هر کسی که خواست دوست شود و هیچکس هم حق ندارد که این حق را از او بگیرد . این را سازمان حقوق بشر اعلام نکرده اما می دانیم که یک مسئله ی اثبات شده است. مثل زیدان که هیچگاه تو را بخاطر دوستی با ماتراتزی محاکمه نکرد. ایکر اهل اعتراض و پرخاشگری هم نیست , پس عادی بود که برای جنگ گرم با داوران سربازت نشود و زیر پرچمت نیاید. همه ی اینها باعث شد که یک فیلم جنایی بسازی با «استارتینگ» آدان.اما با آمدن نو از بازار به تیم , کهنه دل آزار که هیچ , منفورترین منفورها برای تو شد تا مخیاس ها و خسوس ها گلر های سوم و چهارم تیمت شوند و آدانی که نوجوانی و جوانی اش را صرف رئال کرده بود, آخر قصه آدم بده شود. خداییش از حق که نگذریم این کارت راست بود. خلاصه که دیگو آمد در حالی که جز تو کسی با او گرم نمی گرفت اما در عرض چند هفته دیگو هم محبوب دل رئالی های« غیر خیابانی » شد و معلوم نبود که اگر بساط تو یک فصل دیگر هم اینجا پهن می ماند و در این هیروویری گزینه ای بهتر از دیگو پیدا میشد , چه بلایی سر او می آمد و چه اشکال مختلفی از اشکال را بر او می گرفتی.
و در آخر هم میبینی که ایکر خرد شد اما بزرگ ماند و متاسفیم که با وجود این همه تغییرات در دنیا و پیشرفت علم و تکنولوژی اما هنوز هم آخر قصه گرگ ها میمیرند.
شرمنده ایم , شرمنده از اینکه تاج و تختت در کلبه ی حقیرانه ی ما جا نشد . از اینکه یک استخر 6 در 4 بودیم و تو نهنگ . متاسفیم که مهمانمان بودی و صاحب خانه جایت را تنگ کرده بود . متاسف از اینکه به ساز مخالفت نرقصیدیم . روسیاهیم , روسیاه از این که از خدا خواستیم سرشتت را سپید کند اما خدا رشته های سرت را سپید کرد . روسیاه بابت تمام چین و چروک دست هایت . خجالت زده ایم که با تو به بیراهه نکشیدیم و افتخار می کنیم که رفیق نیمه راه شدیم.
رئیس, کوله ات را محکم کن و با غرور همیشگی ات جاده ی پیش رو را در پیش بگیر و برو . برو و به پشت سرت هم نگاه نکن چون کسی برایت دست نخواهد داد . همین"

این دفعه واقعا میرود

هیگواین پسری که در زمانه کودکیش پس از تولدش به دلیل بیماری که نزدیک بود پدر و مادرش او را از دست بدهند جان به در برد.اونم از مرگ حتمی.حتما الان میگین چه جوری؟دکترش مگفت به دلیل اراده ای که درونش بود تونست بیماریو شکست بده و زنده بمونه.خیلی جالیه نه؟وقتی تو لیگ ارژانتین بازی میکرد جوونی بیش نبود پدرش خورخه یک مرد اهل زندگی که ارژانتینی هم بود با نانسی که فرانسوی بود ازدواج کرد و حاصل ازدواجشون چهارتا پسر بود که گونزالو یکی مونده به اخری بود اون تصمیم گرفت ارژانتینو به عنوان تیم ملیش انتخاب کنه درسته که در فرانسه به دنیا اومده بود اما کمتر از یک سال بعد از تولدش فرانسرو به مقصد ارژانتین ترک کردن.
وقتی تیم کاپلو تو بد وضعیتی افتاده بود و بازیکنا بیشترن مصدوم بودن کاپلو هیگواین و گاگو رو باهم اوورد.دیگه لازم به توضیح نیست که باعث قهرمانی تیم شد و بیشترین تلاشارو برا تیمش کرد.اما سه سال بد کمر درد به سراغش اومد و خیلی ازارش میداد با همین درد برای تیم باشگاهیش و ملیش تو جام جهانی بازی کرد و چهار گل زد و تو بازی به یاد موندنی با کره جنوبی تونست هتریک کنه.
بعد از جام جهانی وچند بازی اول فصل کمرش بدتر شدو تصمیم به عمل شد درحالی که خوزه مخالف بود.تو این مدت مصدومیت ادبایلو قرضی گرفتن درحالی که کریمو داشتیمو کریم هیچ تکونی به خودش نداد تا زمانی که ادبایول رفت و هیگواینم هنوز به شرایط مناسب خودش نرسیده بود کریم وارد ترکیب شد وخوب بازی کرد و جای هیگواینو گرفت .این مهم نبود مهم این بود که زمانی که هیگی برتر بود باز کریمو میذاشتن.
یاد دارم هیگواین بعد مصدومیت تویه بازی هتریک کرد در حالی که کریم زیاد تو اون وهله عالی نبود در عین ناباوری بازی بعدی رو که فکر کنم بازی مهمی هم بود کریم فیکس شد.لازم به ذکره تو زمان مصدومیت هیگواین دکتر پیش بینی کرده بود که ممکنه دیگه هیگواین نتونه به فوتبال ادامه بده ولی عمل موفق امیز بودو دکتر گفت او تونست در مقابل این مشکل پیروز بشه.اینم نکته ی جالبیه نه؟اما با این بی مهری ها که با اون میشد یک بارم صداش در نیومدو به نیمکت نشینی اعتراض نکرد.
یادم اول این فصل که هیگواین فیکس بود کریم تو یه مصاحبش گفت من میخوام که فیکس باشم و... .اینم مهم نیست باز این پسر هیگی جنگید و تو خیلی از بازی ها فیکس شد ولی انگار مصدومیت ول کن اون نبود و تو بازی چمپیونزلیگ در برابر دورتموند مصدوم شد و دو ماه هم اینجا پرید.دوسال زمانه تولدش مصدوم بود.اینم مهم نبود چون باز تلاش کرد و تونست تو بازیای مهمی مثله بازی با منچستر و یووه فیکس باشه تو جفت بازی ها هم به خصوص منچستر انصافا خوب بازی کرد تا این که دور برگشت یه تک به تکو نزد و هوادارا اونو هو کردن چیزی که اصلا انتظارشو نداشت اینم زیاد مهم نبود چون نکه فقط اون تک به تک خراب کرد و اوزیلو کریس توپاشون گل شده بود اره.همه میدونن که کریم سوگلیه پرزه پس تو تیم میمونه از طرفی پارتیه زیزو هم که داشت دیگه چی میخواست؟؟؟؟
اینم برا هیگی مهم نبود.حالا اون تصمیم گرفته بره به قوله خودش میخواد حالو هواش عوض شه.بلاخره هر اومدنی رفتنی داره ساده اومده عالی داره میره .همه قبول داری تو بعضی از بازیاش خوب نبود و تک به تکارو گل نکرد ولی بلاخره مهاجم انسانه و جایزالخطا.مگه کریس تا حالا توپ خراب نکرده؟دیگه این بنده خدا هم ممکنه توپ خراب کنه.من که میدونم دلم براش تنگ میشه خاطراته زیادی برای ما ساخته دوست دارم این دمه اخری یه تجدید خاطره کنیم.یکی از خاطره های من اون جام جهانی و به خصوص بازی با کره جنوبی بود که هتریک کرد یا بازی یا بارسا گه تو سن کمه19سالگی با اون موهای بلندش به بارسا گل زد یا اون بازی 2.1 که 7.8 تا موقعیت خراب کرد ولی یه گل زد تا همین بازی با منچستر.
خارج از این مستطيل سبز هم زمانی که با کله رفت تو دیوارو همه با هم خندیدن یا زمانی که تو لس انجلس یه دختر بچرو ترسوند و زمانی که اربیول میکروفونو تو چشن قهرمانی گرفت و برای هیگی همراه با هوادارا و سایره بازیکنا خوند وخواست توتیم بمونه.به امید موفقیت این پسر وهمه ی بازیکنا و تیم در سال های پیشه رو.پایان.

مزخرفاتي تحت عنوان"یادداشت روز"

سایت گل همیشه هنگامی که مطلبی در خصوص رئال منتشر می کند,به شخصه منتظر توهین و اعلام نظر شخصی در سایتی عمومی هستم,اما تا به کجا...؟ سایت گل اخیرا اقدام به نوشتن مطلبی تحت عنوان "آدیوس مادرید" کرده که نویسنده آن مشخص نیست چه کسی ست. بخش به بخش آن را بررسی می کنیم تا بیشتر با ماهیت سایتی که پژمان راهبرآن را اداره می کند دست پیدا کنیم : 
_ ابتدا مصاحبه چند هفته پیش مورینیو که خود را ارجح تر و موفق تر از دیگر مربیان رئال دانسته منتشر می شود و نویسنده با اشاره به عوض کردن 18 مربی در 21 سال می خواسته مورینیو را در ناکامی های اخیر رئال بی تقصیر نشان دهد!!حال سوال اینجاست که مورینیویی که سابقه سه گانه دارد آیا با هدف رسیدن به نیمه نهایی به رئال آمده بود ؟؟؟ آیا بردن کوپا بعد از 20 سال ناکامی در این جام "کم اهمیت" موفقیت است ؟؟
بعد هم در پاراگرافی دیگر نویسنده با مظلوم نمایی کردن از مورینیو او را بی دفاع خوانده و ادامه می دهد:اسپانیایی ها چشم دیدن سلطه یک پرتغالی را ندارند !!! جالب است که در این تیم پرتغالی هایی مانند رونالدو و په په هم حضور دارند چرا هواداران به آنها واکنشی نشان نمی دهند؟؟جوابش روشن است انها به فکر تیم هستند نه موفقیت های فردی ...
_ اما در بندی دیگر نویسنده تاریخ را کالبد شکافی می کند او می گوید رئالی ها دی استفانو را با بندی "من درآوردی" در قانون,به رئال آورد!!! آقای نویسنده مقاله ای که راجع به مورینیو هست چرا باید کالبد شکافی ای تاریخی درآن صورت گیرد ؟؟؟ حال آن که قدرت در مدیران حرف اول را می زند و قدرت رئال بوده که دی استفانو را به این باشگاه کشانده است.در غیر اینصورت چرا بعدها با وجود قدرت ژنرال فرانکو کرایف به رئال نیامد و راه بارسا را در پیش گرفت ؟؟؟
_ در ادامه مقاله پرسشی صورت گرفته که در آن نویسنده می گوید : کدام منطق مورینیو را ناکام در رئال می نامد در حالی که او به 3 نیمه نهایی متوالی رسید؟؟؟ من با سخن نویسنده به آن پاسخ میدهم:شما که خودت میگویی رئال 5 بار در سالیان 1955-60 با دی استفانو قهرمان شده است,باید به نیمه نهایی قناعت کند و آن را موفقیت قلمداد کنه ؟؟؟ رئال مادرید با سابقه فراوان در لیگ قهرمانان آیا باید به نیمه نهایی اکتفا کند ؟؟؟بارسلونای پپ بعد از فقط یک فصل ناکامی مربی خود را تغییر میدهد, آیا در چنین شرایطی باید پرز به مورینیو پاداش هم بدهد ؟؟؟
_"هواداران این تیم بر این باورند که موفقیت خریدنی ست" !!!! خب خیلی واضح است ,تیمی که میخواهد عناوین اروپایی کسب کند باید دست به هزینه های کلان بزند, مگر همین بارسلونایی که سایت شما از هیچ موقعیتی برای تعریف از آن هدر نداده و درخشش مقطعی آنان را همیشه مورد لطف قرار می دهید هیچ خریدی نداشته ؟؟؟ همه از لاماسیا به این تیم آمده اند ؟؟؟ خرید ایبراهیموویچ,آلوز,ویا,سانچزو حالا هم نیمار,اگر موفقیت خریدنی نیست پس چرا تیم محبوب سایت شما این بازیکنان را خریده ؟؟؟؟ فقط محض خنده ...؟؟؟ حال فرض کنید رئال کریستیانو را نداشت آیا مورینیویی که شما این مقاله مظلومانه را برایش نوشته اید می توانست به 3 جام متوالی برسد ؟؟
_در مورد 8 سال ناکامی در مرحله 1/16 نظر من بی کفایتی مدیران بوده و بس .. _اما جالبترین نقطه این مقاله جایی ست که نویسنده میگوید"تا زمانی که بازیکنان آنقدر قدرت داشته باشند که نشود آنهارا روی نیمکت نشاند کشتی رئالی ها به ساحل امن نمی رسد"آقای نویسنده مقصود شما از بازیکنان ایکر راموس و کریستیانوست ؟؟ خب مشخص است کدام عقل سلیمی به آدم میگوید که بهترین بازیکنانت را روی نیمکت بنشان ؟؟؟ ایا این به غیر از رودررویی با نماد باشگاه و هواداران معنی دیگری می دهد؟؟ آیا ایکر کاسیاسی که با مربیان زیادی کار کرد و با هیچکس مشکل نداشت مقصر این درگیری است و مورینیویی که با همه در جدل است بی گناه ؟؟؟
_در ادامه نویسنده قدرت هاینکس دربایرن در نیمکت نشین کردن روبن را با نیمکت نشینی کاسیاس!!! مقایسه می کند و کاپیتان های دو تیم را هم مقایسه می کند,نویسنده میگوید وقتی هاینکس از بازیکنان انتقاد میکند لام از او دفاع می کند اما وقتی مورینیو از شرایط بدنی بازیکنان مینالد راموس به او میتازد.باز هم ترجیح میدهم با سوال جواب او را بدهم:مسئولیت اماده سازی بدنی بازیکنان با چه کسی ست غیر از کادر فنی؟؟ مگر همین تیمی که مورینیو ان را از لحاظ بدنی دارای مشکل مینامد بارسلونا را در سوپر کاپ شکست نداد ؟؟ مگر این تیمی که نویسنده معتقد است با خوشگذرانی در تعطیلات از لحاظ بدنی در وضعیت بدی بودند تیمهایی نظیر بارسا و من یونایتد را در اواسط فصل به زانو درنیاورد ؟؟
حال این صحبت ها جز بهانه جویی و انداختن تقصیر بر گردن بازیکنان چه معنی دیگری میدهد ؟؟ آیا اگر بازیکن به شرایط بد بدنی متهم شود چه پاسخی خواهد داد غیر از این که مگر تیم مربی بدنساز ندارد که جوابگو باشد و علت این ماجرا را بیان کند؟؟؟ پس باز هم تقصیر ها گردن مربی است اما در مورد روبن قضیه فرق میکند,روبنی که 4 سال کمو بیش در بایرن سابقه بازی دارد با کاسیاسی که از بچگی در رئال بزرگ شده هیچ فرقی باهم ندارند ؟ چلسی وقتی از تمدید قرارداد لمپارد سر باز زد چه بازخوردی از هوادارانش گرفت ؟؟گواردیولا وقتی 4 بازیکن بارسا را نخواست مدیران این تیم چگونه با او برخورد کردند؟؟؟غیر از اینکه او را به سمت درهای خروجی راهنمایی کردند ؟؟ روبن اگر در نیمکت نشست با آمادگی ای که از خود نشان داد باز هم به ترکیب اصلی برگشت اما کاسیاس با وجود آمادگی در بازیهایی نظیر بتیس وبیلبائو هم فرصت پیدا نکرد و این جز لجبازی با بازیکن معنی دیگری میدهد ؟؟؟
حال سوال اینجاست اگر عملکرد نسبتا خوب لوپز نبود باز هم مورینیو کاسیاس را روی نیمکت می نشاند ؟؟ اگر هاینکس یه روبن اعتماد کرد و او را به ترکیب برگرداند نتیجه اعتمادش را دید اما مورینیو این اعتماد را به کاسیاس نکرد تا جواب لجبازیهایش را گرفت .. در پایان اقای نویسنده که مورینیو را قربانی رئال می دانی و گزینه های سرمربی گری را قربانیان بعدی آیا اگر خودت بر فرض جای هاینکس بودی پیشنهاد رئال را رد میکردی ؟؟
مگر مدیر برنامه های هاینکس از اشتیاق بی حد او برای بازگشت به رئال سخن نگفته بود ؟؟ مگر مورینیو همان کسی نبود که می گفت "اگر در هر تیمی کار کنی اما در رئال سرمربی نباشی احساس جای خالی در کارنامه خود داری" حالا مورینیو شده قربانی و رئال هم قاتل !!
به نظرم مهمترین دلیلی که مورینیو در مادرید نتیجه نگرفت فقط و فقط جاه طلبی برای موفقیت شخصی بوده که با فتح سه گانه ای دیگر خود را از دیگر مربیان متمایز کند... در آخر شما طرفداران بارسلونا نمی خواهد که به ما بگویید نقطه ضعفتان چیست و چرا نتیجه نمی گیرید شما بهتره به مقاله های طرفداریتون به بارسلونا ادامه بدید و پا روی دم رئالی ها نگذارید

هيجانات كاذب فصل نقل و انتقالات

نقل و انتقالات

بازيكن از به ق م
كارواليو
رئال موناكو - 1
اسين
رئال
چلسي
-
-
كارواخال
باير رئال 6.5

* ق = قيمت بر حسب ميليون يورو
* م = مدت بر حسب سال

ما با خودمون هم مشکل داریم اصلا معلوم نیست دنبال چی هستیم لیست خرید و فروش می دیم مربی یا بازیکنان رو زیر سوال می بریم از این که رکورد رئال شکسته شد اون هم توسط بارسا خوشحال می شیم (طرفدارانی که بر علیه مورینیو هستند) .

این فصل بدون جام ماندیم که به دید هواداران به دو علت خلاصه می شود :1- بازیکنان که هواداران اندکی از بازیکنان ایراد می گیرند . 2-مورینیو که تعداد کسانی که با او بد هستند زیاد است .
اما اگر بازیکنان بد بودند چگونه توانستیم با تیم دوم بارسا را ببریم اگر هم مربی بد بود چرا برای فصل بعد که دیگر این مربی نیست لیست خرید و فروش می دهیم؟ به راستی سوآرس از هیگوآین بهتر است آیا دفاع راست تیم ملی اسپانیا لیاقت بازی در رئال را ندارد آیا اوزیل و کاکا به پای بیل نمی رسند ؟؟؟ خودمان هم میدانیم که ما جام ها را به خودمان باختیم نه به بارسا و دورتمند و اتلتیکو ما جام ها را به خودمان باختیم که از هواداران دو روی بارسا هم بد تر شدیم ما جام ها را به حاشیه هایی که خودمان آری خود ما هواداران ساختیم باختیم.
هر سال با یک خرید پر سر و صدا و پر دردسر همه را متوجه خود میکنیم اما در آخر فقط متلک های گزارشگران را میشنویم و یک فصل نا موفق را سپری می کنیم . ما این روز ها این قدر به نام ها فکر میکنیم که دیگر هیچ چیز برایمان اهمیت ندارد . ما واقعا کهکشان خواه شده ایم ، کهکشانی که پر از ستاره است ولی کسی به آن حتی نگاه هم نمی اندازد تا به مرور ستاره ها کم فروغ می شوند و چیزی تغییر نمی کند.
ما واقعا کهکشان خواه شده ایم ، کهکشانی که پر از ستاره است ولی کسی به آن حتی نگاه هم نمی اندازد تا به مرور ستاره ها کم فروغ می شوند و چیزی تغییر نمی کند. داشتم می گفتم که ما تنها ستاره پرست شده ایم این قدر به بازیکنان قدرت داده ایم که خودمان هم باورمان شده که رئال با نام هایش زنده است این قدر به بازیکنان قدرت داده ایم که دیگر مرزی بین مربی و بازیکن نیست ما دیگر مثل بایرن و دورتمند و بارسا نیستیم که به سرمربی که در پایان فصل می رود احترام بگذاریم از سرمربی که هیچ نام و نشانی ندارد حمایت بکنیم به سرمربی که 3 ماه روی نیمکت نیست پشت نمی کنیم نه مثل آن ها نیستیم ما آنجلوتی با هر کس دیگری را مانند دلبوسکه و پلگرینی و مورینیو بیرون می کنیم چرا که هرگز مقصر ستاره پرست بودن ما نیست چرا که هرگز مقصر دو قطبی بودن سانتیاگو برنابئو نیست چرا که هرگز مارکا و آس مقصر نیستند.
امسال با سه سال پیش متفاوت است و ما نمی توانیم قول یک فصل موفق را به خود بدهیم چرا که همه با هم به روی یک مربی دست نگذاشته ایم یکی میگوید آنجلوتی دیگری می گوید هاینکس ولی خودمان هم میدانیم که این ها کسانی هستند که مانند مورینیو از رئال شوتشان خواهیم کرد.
پایان مطلب این که با تمام این مشکلات آرزوی بهترین هارا برای رئال مادرید و رئال مادریدی دارم و امید وارم به زودی مانند هواداران سایر تیم ها به جای رویارویی با هم در کنار هم و به فکر یک چیز باشیم .

چرا باید به کاسیاس احترام گذاشت ؟

چرا واژه مقدس در کنار نام کاسیاس به چشم می خورد ؟؟؟ علت علاقه بی حد رئالی ها به او چیست ؟؟ شاید بعضی غیر رئالی ها بر این باورند که بازیهای رشک برانگیزه او در ترکیب رئال و اسپانیا او را تا این حد محبوب کرده است, اما طرفداران رئال به خوبی می دانند که چرا او را دوست دارند ... آلمان ها ستاره ای به نام بکن باوئر را از 5 سالگی پرورش دادند و او را تا جایی رساندند که بعنوان معمار فوتبالشان یاد می شود و لقب قیصر به او داده اند و جایزه ویژه رئیس فیفا را دریافت کرده است.. 
اگر به خصوصیات اخلاقیه این ژرمن توجه کنید به تشابهات زیادی با کاسیاس می رسید. چه در رفتار و چه در فوتبال ... هر دو از سنین کم پرورش داده شده اند , هر دو در سالهای شروع جوانی به تیم ملی رسیده اند و هر دو بعنوان کاپیتان جام جهانی را بالای سر برده اند و هر دو در کشور های خودشان شخصیت با نفوذی هستند و ....
به حاشیه نرویم . دلایل زیادی هست که بگوییم کاسیاس فرد مقدسی هست . از فیکس شدن در 18 سالگی در رئال مادرید تا قهرمانی با رئال در سن 18 سالگی در چمپیونزلیگ از مصدومیت سزار سانچز در فینال در حالی که رئال 2-1 از رقیب پیش بود و آمدن ایکر جوان و سیو های عالی ای که منجر به قهرمانیه رئال شد از مصدومیت عجیب کانیزارس در جام جهانیه 2002 (شیشه عطر و ...) وفیکس شدن ایکر در آن بازی ها آن هم در حالی که فقط 20 سال داشت و مهار پنالتی ها در مقابل ایرلند که هواداران یکصدا او را با نام ایکر مقدس تشویق کردند از بالا بردن 3 جام معتبر پی در پی (یورو-جام جهانی-یورو) و...
زمانی در ایران علی کریمی مصاحبه کرده و گفته بودکه"خدا علی دایی را بغل کرده",به نظرم باید گفت که خدا ایکر را بغل کرده که هواداران تا این حد او را دوست دارند .. اما آیا این فرد تا به این حد مقدس,لایق این همه بی احترامی از سوی اقای خاص بود؟؟ آیا نیمکت نشین کردن فردی که به همه ی مقام هایی که یک بازیکن فوتبال باید به آن برسد,رسیده(به غیر از توپ طلا) کار شایسته ایست ؟؟
در عملکرد خوب دیه گو لوپز شکی نیست اما در رئال خوب بودن کافی نیست, در رئال باید عالی بازی کرد تا محبوب شد(این دقیقا همون دلیلیه که باعث رفتن هیگواین,دی ماریا,کونترائو و... میشه) به نظر من آخرین دلیلی که باید به کاسیاس بعنوان یک رهبر و یک فرد مقدس و کسی که حضورش در زمین باعث قوت قلب یازیکنان میشود باید به دوران بی کاسیاسی اشاره کرد: حذف از لیگ قهرمانان,شکست در فینال کوپا به بدترین شکل ممکن..
بی شک مادریدیسمو ها بیش از پیش به کاسیاس عشق می ورزند و او را بعنوان سمبل رئال و اسطوره تاریخ فوتبال و دروازه بانان تاریخ فوتبال دوست خواهند داشت . افتخار می کنم که در دوره ای زندگی می کنم که بهترین دروازه بان تاریخ را می بینم یک مادریدیستای واقعی به کاسیاس عشق می ورزد

انسان کامل

من دنبال انسان کاملی نیستم؛ اینکه بخوام مربی تیم محبوبم یا بازیکن مورد علاقم از همه نظر کامل باشه و به محض دیدن اشتباه ازش شروع به تاختن بهش کنم یا بخام بره یا متنفر شم ازش، البته باید این موضوع رو هم تو خودم تقویت کنم که بفهمم اگه تکل خشنی روی بازیکن مورد علاقم زده شده طرف گاو! نیست، اصولا آدما سفید یا سیاه نیستن بیشتر به خاکستری شبیهن. 
واقعیت اینه که مورینیو آدمه و آدم میتونه وقتی میبینه تو یه درگیری بین بازیکنا یه کمک مربی( به زعمش )یه رفتار موزیانه! انجام میده بره و بصورتی بگه داری چیکار میکنی ( البته کار اشتباه اینه که دست کنی تو چشمش ) آدم میتونه باور داشته باشه داور هم میتونه اشتباه کنه و در مقام دفاع از منافعش بربیاد حتما این بمعنی فرافکنی نمیتونه باشه
مربی میتونه اعتقاد داشته باشه بازیکنش نیاز داره بفهمه که باید بهتر کار کنه و هیچ بازیکنی نباید حاشیه امنیت داشته باشه آدم میتونه از دست بازیکنش ناراحت بشه ( اشتباهه اگه عصبانیتش رو با کاری که منافع باشگاه رو تهدید کنه جبران کنه) مربی میتونه بازیکنش ( دقت شود بازیکنش رو) رو مجازات کنه اشتباه برا همه هست چه مربی چه بازیکن با سابقه چه پیشکسوت تیم چه مدیر فقط کافیه دنبال اشتباهات یکی باشیم بعدش هر حرکتش می تونه اشتباه باشه کلا میخام بگم نباید مورینیو رو سفید دید یا سیاه و البته راموس، کاسیاس، رونالدو سفیده سفید و اگه یبار یه لکه سیاه دیدیم بخایم هو کنیمش، بندازیمش بیرون واقعیت اینه وقتی بخایم! ( خواستن) تو ماست مو پیدا کنیم پیدا خواهیم کرد و اگه بخایم مو نبینیم تو ظرف ماست پر مو، مو رو نمیبینیم اصولا شخصیت، هر چی جایگاه ویژه تری داشته باشن دوست و دشمن بیشتری داره و رفتاری که برای یکی درستیه محضه برای دیگری اشتباه محض مورینیو آدم رشک برانگیزیه ولی آدمه، آدمی که اشتباهاتی هم داره، ولی خوبیاش غلبه دارن به بدیاش ( از نظر منه رئالی و بطبع طرفدار مربیه تیم محبوبم )
واقعیت اینه که من دوست داشتم ازش بشنوم که از بچگی طرفداره رئال بوده( بعدش حس هم زاد پنداری پیدا کنیم :دی ) یا رئال بهترین هوادارای دنیا رو داره یا "بهترین ورزشگاه که توش بودم برنابئو هست"اما واقعیت اینه که مورینیو ریاکار نیست ( صادقه ) و بخاطر همین سفتش بعضی وقتا ازش ناراحت میشم ( متنفر نه ) همیشه فکر کردم فروتنی بعضی مواقع صفت خوبیه که البته مورینیو این صفت رو کمتر داره که باعث میشه آدم لجش بگیره ازش با دیده بدی نگاش کنه بنظرم ما هواداران رئال هم لازمه اول بخودمون یه سوزن بزنیم بعد یه جوال دوز به بقیه ( این موضوع خودش جای بحث زیاد داره )
این مقاله رو بخاطر این نوشتم که حس کردم هجمه زیادی هست که مورینیوی خاکستری رو سیاه سیاه سیاه نشون بدن مورینیو به هر دلیلی کاسیاس رو بازی نداد و آدان رو بازی داد مطمئن باشید کاسیاس ( دقت کنید کاسیاس کوزت نیست که لازم باشه که بریم حقشو بگیریم، لیدر تیم رئال مادریده) اونقدر قدرت داره که حق خودشو بگیره که گرفت و باز هم میگیره که در نتیجه من این مسائل رو بنفع رئال دیدم و کار اونایی که از بیرون سعی کردن با بزرگ کردن و دامن زدن به حواشی حق کاسیاس رو بگیرن چندان به نفع رئال ندیدم از نظرم مورینیو ادمی که اشتباه داره، بعضی کاراشو دوست ندارم، لجمم در میاره اما مربی بزرگیه و شخصیت قابل احترام و تحسین برانگیز و رئال مادرید باهاش تیم بهتری شده؛ از اینکه تو رئاله در مجموع واقعا خوشحالم
پ.ن1 : از نظرم موینیو یه بدهی به رئال داره و اونم یه سه گانه هست یعنی لالیگای 33 ، لیگ قهرمانان 11 ، کوپا دل ری

ایکر هم که باشی ...

.
2 چیز خیلی زود فراموش میشن. 1- خوبیه بی منّت 2- فوتبال
ازین مورد اول فقط یه چیز میشه گفت: ایکر داره چوبه خوبی هاش به رئال رو میخوره. شاید اگه ایکر هم مثه کاکا به باشگاه فشار میاورد و 9 میلیون دستمزدش بود , الآن همه داشتن سر و دست میشکستن که وای بازیکن 9 میلیونی رو نیمکته!
شاید اگه ایکر یه بار ناز میاورد الآن ضایع ترین گل ها رو هم میخورد بازهم رو نیمکت نمیشست.مثه رونالدو!فقط کافی بود یه بار بعد از گل تو برنابئو دستشو به تیرک نمیزد!
اما بگذریم,ایکر به خاطر خوبی های بی منّتش ایکره!جز این رفتار هم چیزی ازش انتظار نمیره. خودمون هم خوب میدونیم ایکر هم خوب میدونه آماده بازی کردن نیس فقط هم باس تمرین کنه تا به سطح فعلی لوپز برسه سطحی که شاید سطح معمولی ایکر باشه!و مثه قبل از مصدومیتش سه تا کلین شیت متوالی کنه برامون!
ایکر هم که باشی مهاجمان حریف تعارف نمیکنن.همینطور که رونالدو هم باشی مدافعان تعارف نمیکنن.فقط کافی یه بازی بد باشی تا برنابئو هو کنه تورو. آقا مهاجم که میاد گل بزنه نمیپرسه که تو اسطوره ای یا نه!میزنه میره.
ایکر که باشی دقیق تر هم میزنه. ایکر هم باشی بعد از دو ماه مصدومیت باید بشینی روی نیمکت تا خوب شی. ایکر هم باشی از په په و کاروالیهو برای مورینیوی پرتقالی عزیزتر نیستی!
در پایان هم من چندتا سوال از شما دارم در رابطه با تیم ملی اسپانیا! آیا مونترال از آلبا بهتر نیست؟ آیا دخیا از اون کچل بهتر نیست؟ آیا پدرو از ماتایی که آقای پاس گل لیگ انگلیس هست بهتره؟از سیلوا چی؟از کازورلا چی؟آیا حضور بوسکتس در ترکیب اسپانیا بیخود نیست؟ آیا تازگی ها ویا گلی به سر اسپانیا زده؟ آیا تورس و مونینیان و سولدادو از ویا بهتر نیستند؟
چرا بازیکنان باقی تیم ها بخاطر بوسکتس باس رو نیمکت بشینن؟در حالی که آلونسو به پست غیر تخصصیش فرستاده میشه! این ها همه سوال هایی بی جواب هستند .فیکس کردن ایکر در این دوره هم یک سوال بی جوابه که البته مورینیو با این که تهمت غیر رئالی بودن بهش زده میشه اینو خوب میدونه ولی دل بوسکه به ظاهر رئالی نه!خیلی جالبه.

دهمین چمپیونزلیگ و اما و اگرهایش

همین چمپیونزلیگ برای رئال مادرید و تمام هواداران اینقدر شیرین و رویایی هست که الان به خیلی از جنبه های منفی اون نمیتونیم فکر کنیم . اما ازالان فکر من که 15 سال هست عاشق رئال مادرید رو درگیر کرده . دهمین چمپیونزلیگ برای ما پر از اتفاق خواهد بود احتمالا ... مورینیو به دنبال افتخار هست . این از هیچ کس پنهمون نیست . 
احتمالا 90٪ حدس میزنم اگه دو رقمی کنه این قسمت از افتخارات رئال مادرید رو از این تیم میره مسلما ... چون مربی هست که میخواد همه جا به نیکی از دستاوردهاش یاد بشه . دقیقا هم همینجور میشه . تو ذهن همه ما هوادارها ثبت میشه که مثلا زمانی میگیم کی رئال رو توی لیگ قهرمانان اروپا 2رقمی کرد ؟ مسلما خوزه مورینیو ...
این یکی از جنبه منفی این شادی هست . یکی دیگه از جنبه های منفی این اتفاق هم این هست که رونالدو هم با این قهرمانی جامهای مهم رو با رئال به دست آورده و شاید به فکر تجربه جدید بیفته ! این هم یک جنبه منفی هست که امکان داره تیم رو به هم بریزه اگه به واقعیت تبدیل شه . یعنی تیم باید برای جایگزینی این 2نفر کلی ریسک و هزینه کنه تا شاید جواب بده . اونم نه به سرعت . شاید یک فصل کامل برای تیم شدن دوباره ی رئال طول بکشه !
ترس من این هست این شیرینی و این قهرمانی تلخ ترین خنده ممکن رو روی لب ما رئالیها بیاره ... بقیه فوتبالدوستها هم اگه خنده ما رو ببینن میفهمن پر از حرفه . مثل دلقکی که میخنده و میخندونه اما خندش پر از درد هست ! امیدوارم این قهرمانی این اتفاقات رو به همراه نداشته باشه.
جنبه مثبتی هم خواهد داشت که من دوست دارم واقعا پیش بیاد . من دوست دارم تیم کامل بشه . مورینیو بمونه و تیم رو کامل کنه. مثلا گرت بیل به تیم اضاف شه به همراه یک دفاع راست خیلی خوب مثل واکر که توی تاتنهام هم تیمی بیل هست... به هر حال تو این برهه زمانی فکر من رو یه همچین اتفاقاتی درگیر کرده و تنها ترسم از هم پاشیدن تیم هست چون واقعا خون دل خوردیم تا تیممون ثبات پیدا کرد و 3 سال هست که هر خریدی داشتیم برای پوشش ضعفهامون بوده نه بریز و بپاش تبلیغاتی ...

عذر بدتر از گناه

یکی از هنرهای ما ایرانی ها توجیه کردن است . گاهی اوقات طوری با عذر و بهانه ، کاری را توجیه می کنیم که حتی خود شخصی که حرکتی را انجام داده هم نمی تواند باور کند که چنین نیتی پشت کارش بوده است! 
بحث امروز من نه پیامی دارد ، نه مفهومی و نه حرفی ! فقط غرض مقایسه است . جملات زیر با جستجو در میان کامنت های چهار ماه اخیر دوستان از همین سایت برداشته شده است ، نظراتی در ارتباط با ترجیح داده شدن آدان به کاسیاس در مقابل مالاگا ، سوسیه داد و ... که شاید به نوعی عذری باشد بدتر از گناه ! :

"مورینیو لالیگا رو بیخیال شده. آدان رو هم به این خاطر گذاشت که بعدا بتونه به جاش از کاسیاس توی کوپا دل ری استفاده کنه "
"مورینیو واس این به آدان بازی داده بود که میخواست با خاطره ای خوب از رئال بره .. چون آدان ژانویه میره ..."
"شاید همین ادان هرجا به جز رئال بازی میکرد ستاره میشد..فقط به خاطر ایکر بود چند سال نیمکت نشین رئال شد"
"مورینیو کار خوبی میکنه که از آدان در لالیگا استفاده میکنه چون میدونه که دیگه نمیشه بردش "
"ناراحت نباشید ادان مارو میبره بالا هم بازی با منچستر هم بارسا"
مورینیو باید به دروازه بان دوم بازی میداد و در آینده هم باید به آدان بازی بده. خب ممکنه در یک بازی مهم چمپیونز خدای نکرده ایکر اخراج و یا مصدوم بشه. باید دروازه بان دوم تیم اعتماد به نفس داشته باشه.”
"استيل آدان برا دروازه باني خيلي خوبه حتي بهتر از ايكر اما مشكلش بازي نكردنه ، ادم آينده داري هست مطمئن باشيد اگه بازي كنه خيلي بهتر از ده خيا ميشه"
“بابا بیخیال شین تو رو خدا.مگه تیم یه دروازه بان ذخیره ی خوب نمیخواد؟بابا چه اشکالی داره هر از گاهی آدان بازی کنه؟.ما فقط الان رو میبینیم ولی مورینیو اون روزهایی رو هم میبینه که به هر دلیلی کاسیاس نتونه گلر باشه."

برایم بامزه است که توجیه این دوستان را در این باره بدانم که چرا آدانی که در آن زمان این قدر سنگش را به سینه زدید ، حالا باید به سکوها فرستاده شود؟ یعنی آدان که به زعم مربی از کاسیاس ، بهترین دروازه بان پنج سال اخیر جهان بهتر بود ، در سطح رقابت با دیگو لوپز نبود که حتی یک بازی هم در این مدت به او فرصت داده نشد تا خودنمایی کند ؟ اگر به قول شما به خاطر بی اهمیت شدن لالیگا ، آدان در ترکیب قرار گرفته بود ، چرا حالا خبری از او نیست ؟ مخالفت ما با این تصمیم از حمایت های کورکورانه شما درست تر نبود؟

خوی جنجالی
مورینیو از دیرباز خلق و خویی جنجال ساز داشته است . باشگاه نیز این را می دانست اما با توجه به این که به توان فنی او واقف بود پی این شخصیت جنجالی او را به تنش مالید. در دو سال اول ، مربی پرتغالی همین رویه را پیش گرفت . او به یوفا ، داوری ها ، برنامه ریزی بازیها ، گواردیولا ، پرسیادو و ... . در برخی از این موارد نظیر ناداوری ها علیه رئال و برنامه ریزی نامناسب سازمان لیگ اسپانیا ، حق با او بود که هواداران و مطبوعات مادریدی جانانه در این باره از او حمایت کرده و می کنند .
اما مربی پرتغالی در فصل سوم حضورش در رئال ، رویه ای عجیب را در پیش گرفت . در ادامه مخالف خوانی هایش ، این بار تیرش را به خود رئال مادرید هدف گرفت . آقای مربی هواداران سنتی و قدیمی رئال مادرید را نشانه رفت. آنهایی که به آکادمی باور داشتند . مربی در اقدامی عجیب ، آکادمی رئال را با خاک یکسان کرد . در شرایط فعلی در مورد این انتقادات برای من یک سوال پیش آمده است که بحثش مفصل است اما فعلا به همین جمله اکتفا می کنم و بحث را به وقتی دیگر موکول می کنم : مورینیویی که از توریل انتقاد می کرد که چرا به بازیکنان 22 ساله فرصت می دهد ، چرا خودش کاسمیروی 22 ساله را از برزیل به آکادمی رئال برد تا جای امثال الکس فرناندز و خوزه رودریگز را بگیرد ؟ آیا حرفهای آن موقعش به جز یک "پز" تبلیغاتی بود تا کسی به اشتباهات آن موقع خودش اشاره نکند ؟
هماورد طلبی بعدی و اصلی مورینیو در مورد ایجاد تفرقه میان هواداران رئال با ایجاد بحث کاسیاس بود . زمان نشان داد که علم کردن بحث آدان ، تنها دلیلی برای تلافی کینه های دیرینه از کاپیتان رئال بوده است ، در غیر این صورت نه آدان در حدی بود که بتواند با کاسیاس رقابت کند و نه آن موقع نیازی بود که کاسیاس به چالش کشیده شود .
آنهایی که آن زمان از تصمیم مورینیو مبنی بر استفاده از آدان حمایت کردند که نمونه پیامهایشان در بالا یادآوری شد ، باید به این خاطر که "عذر بدتر از گناه " آورده اند ، شرمسار باشند . در حال حاضر هیچ کس تردیدی ندارد که دیگو لوپز حداقل به خاطر زحمتی که در بازیهای چمپیونزلیگ کشیده ، نمی شود که جایگاهش را در ترکیب دستکاری کرد و رئالی ها اطمینان دارند که تا سال 2017 در کنار کاسیاس یک دروازه بان مطمئن خواهد داشت .
مشکل اصلا این نیست که کاسیاس در ترکیب بماند یا دیگو لوپز . مشکل این جاست که ایکر سه هفته پس از بازگشت از مصدومیتش هنوز در لیست هم قرار نگرفته است تا حداقل در بازیهای کم اهمیت تر نظیر ساراگوسا به آمادگی کامل برسد . نکند مورینیو می ترسد که ایکر به حدی خوب باشد که دیگر نتواند او را کنار بگذارد ؟!
در حالت عادی و اگر ماجرای چهار ماه پیش و بازی کردن های نا به جای آدان در پیش نبود ، بحثی در مورد بقای دیگو لوپز در بازیهای مهم در ترکیب باقی نمی ماند . اما سابقه رفتار ناپسند مربی با نماد رئال است که باعث می شود برخی به چشم بدبینی به استفاده نکردن از کاسیاس نگاه کنند .
گمان می کنم مورینیو نیز از این بحث کاملا لذت می برد و می خواهد تا جایی که می تواند ، سوار بر موج تفرقه افکنی باشد . او به جای آرام کردن جو و گفتن این که "از کاسیاس به خاطر تمام تلاش هایش در سه سال اخیر در تیمم ممنونم که از بخش های کلیدی تیم من بود اما فعلا نظر من به استفاده از دیگو لوپز است " مدام بحث مقایسه میان دیگو لوپز و ایکر را داغ می کند. طبیعی هم هست . او دوباره سوژه جدیدی پیدا کرده است تا خودش عکسش روی کیوسک روزنامه ها باشد و نه بزرگترین دروازه بان جهان . این بار به جای زیر سوال بردن سران باشگاه ، بازیکنان ، هواداران ، آکادمی و ... مربی با استفاده از اسم بزرگ کاسیاس ، میان هواداران تفرقه ای بی دلیل ایجاد می کند .
جای تعجبی هم ندارد . کسی که بحث مضحک " آدان یا کاسیاس ؟" را پدید آورده بود تا دروازه بان متوسطی نظیر آدان این افتخار را داشته باشد تا با بهترین دروازه بان پنج سال اخیر جهان مقایسه شود ، چرا نخواهد که بحث " دیگو لوپز یا ایکر ؟ " داغ باشد ؟ این خود هواداران هستند که باید هوشیار باشند ، به خصوص آنهایی که چهار ماه پیش بی دلیل از آدان حمایت کردند ، حالانباید فریب این فرافکنی را بخورند .

صدا و سیما ، چرا ؟

مقاله ام را با یک سوال شروع میکنم: چرا.....؟ چرا سیاست تلوزیون غیرملی به نفع بارساست و به ضرر رئال؟ چرا اخبار پیرامون رئال را جوری منعکس می کنند که جنبه ی منفی آن بیشتر است؟ 
چرا همیشه نظراتی از مفسران، فوتبالیست ها و یا مربیان پخش میکنند که در آن از بارسا تعریف و تمجیدکرده اند؟ چرا یکبار نشده که نظری را پخش کنند که در آن حداقل از تیم دیگری جز بارسا تحسین شده باشد؟
چرا هنگامی که حرف های پیتر اشمایکل را قبل از بازی رئال- منچستر پخش میکردند، قسمتی از آن را _ که البته به نفع بارسا نیست_ سانسور کردند؟ چرا که در آن اشمایکل نامی از بارسا به عنوان تیم بزرگ اروپا نمیبرد و تنها از رئال و منچستر به عنوان دو غول فوتبال اروپا نام میبرد. چرا هیچوقت نمی گویند ماریو گوتزه، ستاره آینده دار فوتبال جهان میگوید ترجیح میدهم به من بگویید رونالدو آلمان، نه مسی آلمان؟ چرا چرا ......؟ و واقعا چرا؟ و جوابی ندارم.
آنچه که هست این است که صدا و سیمای غیر ملی جوری تبلیغ کننده بارسا است و اینگونه است که میبینم اکثر طرفداران بارسا در ایران کودکان هستند و بیشتر هواداران رئال بزرگسالان. من آدم تک رویی نیستم ، قبول دارم بارسا بدون کمک داور یکی از تیم های قوی اوروپاست ، اما نه قویترین یا بهترین و بحث من این است که چرا صدا و سیما میخواهد بارسا را بهترین تیم قرن (کل ادوار) بنامد؟
همچنین چرا مسی را بهترین بازیکن جهان حتی بالاتر از پله، مارادونا و... بنامد؟ آیا میتوان 9 بار قهرمانی رئال در لیگ قهرمانان را زیر سوال ببرند ؟ 32 بار قهرمانی در لالیگا را چطور؟ 100 برد در لیگ قهرمانان و یا 4000 امتیازی شدن در لالیگا را چطور ؟ و یا بسیاری از رکورهای دیگر که توسط رئال ثبت شده ؟
بگذریم، قبل از شروع این مقاله به علت خشکی گلو ترجیح دادم به جای آب کمی دوغ بنوشم و واقعا تاثیر شگفت انگیزی داشت. الحق که سفید رنگ شگفت انگیزی است و تمامی خوردنی های سفید رنگ همچون شیر و پنیر و...... سالم و نشاط بخش اند. البته از حق نگذریم آب انار هم خوش مزه است.

قانون سوم نیوتون

دوستان خواهشا درک کنید شرایط واسه همه برابر نیست واسه همه جا نباید یکسان باشه برخی جاها باید سیاست رفتاری هر کسی طبق همون نقطه و همون جایگاه باشه عرض کنم که برخی از دوستان از رفتار مورینیو ناراحت هستن که چرا حاشیه درست میکنه بگیرید قضیه چیه مورینیو خودش رو سپر بلا میکنه واسه تیم و باشگاه 
زمانی که در پورتو بود که هیچ....اما از وقتی به چلسی اومد من مرتب دارم رفتارش رو زیر نظر میگیرم خیلی رفتار فوتبالی نشون نمیده چون فوتبالی نیست بازیکن فوتبال نبوده (منظورم اینه که مثل همه بازیکنایی که بعدا مربی شدن نبوده)ولی فوتبال رو با سیاست رفتاری و گفتاری و ایجاد حاشیه هایی که ذهن حریفان رو معطوف میکنه مثل یک سیاستمدار حل میکنه اگر میگه قرعه کشی بهترین مربی با تقلب انجام شده نه بخاطر اینه که نیازی به جایزه بهترین مربی سال داره نه باور کنید میخواد قبل از بازی حساس چمپیونز تیم رو از فشار رسانه ها حفظ کنه و همه نگاه ها و توجهات رسانه ای که بسیار میتونن اثر مثبت و منفی وارد کنن رو به سمت دیگه ای معطوف کنه....
نکته بعدی وقتی کاسیاس رو میذاره رو نیمکت هم فشار رو از بازیکنا برداشته کاسیاس رو متنبه میکنه به خط دفاعی هشدار میده که عملکرد بهتری داشته باشن فرصت به بازیکن ذخیره ای میده همچون آدان که خودش رو قویتر کنه به دیگر بازیکنا میگه شما از کاسیاس بزرگتر نیستید اگر کم کاری کنید خیالتون راحت که نیمکت جایگاه آدم کم کاره...ولی از اینکه میگه چلسی یا اینتر خودتون مرد و مردانه وجدانتون رو قاضی کنید اگر کسی به شما احترام بذاره نهایت احترام خدا وکیلی از همه لحاظ حمایتتون کنه از شرمندگی خودتون هم که شده همیشه به خوبی ازش یاد میکنید..نمیکنید؟؟؟
خوب اونجا بهترین رفتارها رو باهاش میکردن اونجا هم با خیلی از مربیای تیمای حریف مشکل داشت از جمله بنیتز،همین فرگی،آرسن ونگر،هری ردنپ،تو ایتالیا هم با رانیری،حتی کارشون به درگیریهای شدید لفظی کشید اما تیمش کار خودش رو میکرد مثلا توی ایتالیا تو اون سال میلان و یووه و رم رو چهار تایی کرد تو لیگ برتر هم شده بود گربه سیاه فرگی بنیتزو بقیه در همه این شرایط باز هم تیم با ارامش و بدون توجه رسانه ها و فشار رسانه ای از سرتاسر دنیا راحت بود و نتیجه میگرفت اما اینجا مارکا و آس دنیا و دینش رو یکی کردن هوادارا با این همه نتیجه خوب که واسشون گرفته هوش میکنن بازیکنایی مثل راموس فرتو بهش بی احترامی میکنن..
.اون زمان تو چلسی جان تری بهترین مدافع وسط جهان بود چک بهترین دروازه بان بود تو جهان لمپارد بهترین هافبک وسط بود ماکلله و و و وتوی اینتر هم بهترینها رو داشت و کسایی بودن که شاید بشه گفت حکم ایکر و راموس رو داشتن واسه تیم مثل زانتی یا ماتراتزی به هر حال کسی اینجوری پشت مورینیو رو خالی نمیکرد تازه با حمایت هوادارا و بازیکنا مورینیو بهشون علاقه مند میشد و با دلسوزی تمام همونطور که میبینید داره هنوز داره راهنماییشون میکنه و مرتب باهاشون در تماسه و کمکشون میکنه ....کمی به خودتون بیایید و اینقدر به مورینیو توهین نکنید اون شخص بزرگیه آدم باسوادیه هر چی باشه فعلا مربی تیم محبوب ماست...دنیا آرزوی داشتن این مربی رو دارن هر چند که خیلیها هم آرزوی مربیگری تیم با ثبات رئال رو دارن

مروارید گرانی که نصیب مورینیو نشد

کلا جمله " اگر مورینیو برود ... " خیلی آزارم می دهد . به خصوص اگر بخش دوم این جمله شرطی را یک پالس منفی تشکیل بدهد که دلالت بر از بین رفتن رئال مادرید فعلی و پیامدهای بعدش داشته باشد !
اخیرا وبسایت رسمی رئال آماری در مورد دفعات رسیدن مورینیو به نیمه نهایی چمپیونزلیگ منتشر کرده که حاوی خیلی حرفهاست . مورینیو تا پیش از پیوستن به رئال در هفت سال مربیگری در سطح اول با پورتو ، اینتر و چلسی ، چهار به نیمه نهایی مسابقات سطح اول اروپا رسیده بود . او در برخی از این سالها چه با پورتو و چه با چلسی پیش از این رسیدن به این مرحله ، اوت شدن را تجربه کرده بود و حتی سابقه حذف شدن در مرحله یک هشتم را هم کم ندارد ، مثل کاری که امثال شوستر ، خوانده راموس ، لوکزمبورگو و ... با رئال کرده بودند . این در حالیست که او در سومین سال حضورش در رئال مادرید دارد به سومین نیمه نهایی خود می رسد . (اگر رئال نتواند گالاتاسرای را ببرد که دیگر رئال نیست !) . یعنی او در هفت سال با تیمهای دیگر تقریبا به اندازه سه سال با رئال به این مرحله نیل پیدا کرده است . 
غرض از این مثال این بود که همان قدر که رئال مادرید به مورینیو به عنوان یک مربی با توان فنی بالا نیاز دارد ، مورینیو نیز محتاج تیمی نظیر رئال مادرید است تا به لطف نفرات، تاریخچه و عظمتش بتواند که شمار قهرمانی هایش را افزایش دهد . پس طبیعتا همان قدر که دل رئالی ها برای مورینیو تنگ می شود ، دل مورینیو نیز برای رئال باید بتپد .مشکل این جاست که در عمل ، مربی پرتغالی طوری القا می کند که این نیاز دو طرفه نیست ، آن هم در حالی که حقیقت چیز دیگری است .
رئال مادرید از نظر نفرات بی نظیر ترین ترکیب حال حاضر اروپا را در اختیار دارد . مورینیو هر زمان که اراده کرده ، دستش باز بوده تا هر آن چه که بخواهد را انجام دهد . به طور مثال لوکا مودریچ 40 میلیونی یا کاکای 65 میلیونی در هر تیم دیگری ، بعید است که یک دقیقه هم روی نیمکت بنشینند اما رئال از نظر مهره به حدی غنی است که حتی زمانی که عنصری نظیر په په ، باثبات ترین مدافع پنج سال اخیر اروپا نیز روی نیمکت می نشیند باز هم یکی مثل واران پیدا می شود که جایش را پر کند . هیچ تیمی در اروپا نمی تواند ادعا کند که به اندازه رئال مادرید کامل است و مورینیو نیز نمی تواند ادعا کند که در تیم دیگری می توانست که برای پربار کردن نیمکتش ، خریدهای چند ده میلیونی انجام دهد .
اتفاقا تفاوت مورینیو با مربیان قبلی رئال مادرید نیز همین است . وقتی پلگرینی گفت که ترجیح می دهد اشنایدر بماند تا کاکا خریده شود ، کسی گوشش بدهکار نبود . وقتی شوستر اعلام کرد که تیمش به مهره هایی نظیر ویا ، کاسورلا و ... نیاز دارد ، هیچ کس او را به حساب هم نیاورد . اما مورینیو هر زمان که اراده کرده ، بیشترین هزینه ها را انجام داده و کسی هم لام تا کام حرفی نزده است . پس حداقل مورینیو از نظر قدرتی که در رئال مادرید به خصوص در زمینه جا به جایی بازیکنان داشته ، نمی توانست که توقعی بیش از این داشته باشد .
در زمینه تاریخچه و عظمت در اروپا نیز رئال مادرید را شاید بتوان فقط با بایرن ، منچستر یونایتد ، میلان و تا حدودی یوونتوس مقایسه کرد . بارسلونا که تازه یک دهه است در اروپا سری میان سرها در آورده را نمی توان جزئی از این فهرست دانست . امثال سیتی ، پی اس جی یا حتی چلسی مادامی که چاه های نفت مالکانشان بجوشد ، روی دور خواهند ماند و پس از آن از صحنه تاریخ فوتبال محو می شوند . پس این موفقیت در باشگاهی نظیر رئال است که می تواند او را جاودانه کند و مسلما در صورتی که در باشگاه های نفتی موفق شود چندان هم تاریخ ساز نخواهد بود . پس باز هم باید تائید کرد که مورینیو نیز به تاریخ عظیم رئال مادرید نیازمند است .
مورینیو به خاطر همین احساس نیاز هم که شده ، حداقلش این بود که در این دو سال و 9 ماهی که جامه مربیگری رئال مادرید را به تن داشت ، می توانست که از تعصب و علاقه اش به این باشگاه بگوید و به جای این که گاه و بی گاه به سابقه اینتری خود ببالد و از لیگ انگلیس تعریف کند ، کمی هم از این که این افتخار نصیبش شده که مربی رئال مادرید باشد ، ابراز خرسندی کند . این گونه بود که می توانست دل رئالی ها را بدست آورد . مسلما مربی بعدی رئال هر کسی که باشد ، قرار نیست که ماهی یک بار فیلش یاد هندوستان کند و دلش برای باشگاه های قبلیش تنگ شود چرا که هیچ کدام از مربیان تاریخ رئال هم چنین عادت عجیبی نداشته اند .
محبوبیت در برنابئو مروارید گرانی است که هر کسی نمی تواند آن را تصاحب کند . کریستیانو سه سال منتظر ماند و به لطف نشان دادن تعصب و جنگندگی درون زمین ، کاری کرد که سکوهای استادیوم رئال با تمام وجود فریادش می زند . کسب محبوبیت در برنابئو کار آسانی نیست . مورینیو شاید بتواند که دهمین چمپیونزلیگ را همین فصل بدست آورد اما افتخار بزرگ محبوبیت در سکوهای برنابئو را نه توانسته و نه با این روندش خواهد توانست که بدست آورد .

کاسیاس، کاسیاس است

کاسیاس برای من یعنی امید، یعنی وقتی تلاش کنی و بخوای که استعدادت رو بدنیا نشون بدی و فقط یه فرصت بخوای تقدیر کمکت می کنه و میشی سنگربان بهترین تیم دنیا، بهترین دروازبان جهان
کاسیاس برای منه طرفدار رئال فقط یک بازیکن نیست، اون لیدر تیم رئال، اون شخصیت واقعی تیم رئاله، وقتی رائول رفت غم خیلی سنگین بود و فقط این کاسیاس بود که بار این سنگینی رو کم میکرد نه رونالدو و نه کس دیگه ای، رائول وقتی بود برای ما رئال بود شخصیت رئال بود و بعد ازاون کاسیاس جانشین بحقش بود و هست، کاسیاس برای من فراتر از یک بازیکنه، کاسیاس کاسیاسه
اما با همه این حرفا می خوام یه نکته بگم ایکر مقدس مصدوم شد و بجاش دیگو به خونه برگشت تا رویاهاشو زنده کنه اونم اینکه سکوهای برنابئو بهش افتخار کنن، اون بحق عالی بود؛ جای کاسیاس رو نمیتونه برای ما پر کنه چون کاسیاس برای ما فراتر از یک بازیکنه اما توی دروازه تونست جانشین خوبی برای کاسیاس باشه و امروز کاسیاس برگشته و لوپز هم داره خوب کار میکنه
باید چیکار کرد؟ کاروالیو مصدوم شد چی شد راموس رفت دفاع وسط، کاروالیو خوب شد اما راموس داشت و داره خوب کار میکنه؛ په په مصدوم شد وارن از فرصت استفاده کرد و الان په په می دونه که 4شنبه فیکس نیست چون نمیشه بازیکنی که عالی بوده رو بذاری بیرون و بگی: ممنون که عالی بود اما په په اومده و تو که برای فرصت بیشتر تمام توانتو گذاشتی نیمکت مناسبترته چون اون په په است،( مطمئنا په په وقتی بازی کنه همون په په همیشگی میشه) نمیشه تلاش بازیکن رو نبینی (باید جای بازیکن عوض شه بره هافبک دفاعی بره دفاع راست)واران بخاطر تلاشش و بازیهاش باید فیکس باشه تا موراتا، کاکا، اوزیل، رونالدو، خسه و ... بفهمن که وقتی تلاش کنن و بهترین بازیشون رو انجام بدن فیکس خواهند بود حتی شده بجای رئال (کاسیاس) اگه موراتا بجای رونالدو بازی کنه تا وقتی عالی باشه میتونه حتی رونالدو رو به پست دیگه ای از زمین بفرسته یا روی نیمکت بشونه، این پیغامی برای همه هست. دوست دارم نبود کاسیاس تو دروازه رئال رو اینجوری ببینم و از رقابت بهترین دروازبان جهان با جانشینش لذت ببرم و ببینم که رئال برنده واقعیه این رقابته، نه حاشیه های که باعث تضعیف رئال میشه و مارو از اهدافمون دور میکنه.
کاسیاس بیشتر و بیشتر تمرین میکنه و برمی گرده و بازهم اینکه بهترین هست رو تو زمین ثابت میکنه کاری که بهش عادت داره و بارها انجامش داده ( آخریش قبل مصدومیتش )
اما فعلا باید از دیگو حمایت کنیم و براش هورا بکشم اون جزوی از ماست اون یک رئالی
پ.ن 1: دیگو اشتباهاتی داشته همونطور که وارن داشته کاسیاس داشته رائول داشته اما اونقدر نبوده که بتونه چشمای مارو به روی عملکرد عالیش ببنده.
پ.ن: فکر نکنم لازم باشه اشاره کنم که تیتر از چه کتابی کپی برداری شده!
به امید یه سره کردن کار گالاتسرای تو برنابئو

تاریخچه ال کلاسیکو - باخت های تحقیر آمیز و مهم بارسایی ها

سال 1916 میلادی رئال دومین الکلاسیکوی تاریخش را در جام پادشاهی برگزار کرد. در این دیدار رئال موفق شد با نتیجه 4-1 بارسا را مغلوب کند. سانتیاگو برنابئو بازیکن و مدیر افسانه ای رئال مادرید در این بازی هتریک کرد. گل دیگر رئال را پتیت به ثمر رساند.

25 موامبر 1934 رئال مادرید موفق شد در یک بازی دوستانه بارسا را با نتیجه 5 بر 1 شکست دهد.

یکی از بهترین برد ها! 3 فوریه 1935 و قبل از بازی 11-1 معروف بارسا نتیجه 8 بر 2 شکست تحقیر آمیزی متحمل شد تا نشان دهد پتانسیل خوردن گل های بیشتر هم دارد!

حقارت به معنای واقعی! دور برگشت مرحله نیمه نهایی جام حذفی اسپانیا 1943

سفید ها در بازی برگشت کوپا دل ری طوفان به پا کردند و توانستند با نتیجه تحقیر آمیز 11-1 بارسا رو شکست دهند.
ال موندو دپورتیوو (روزنامه بارسایی) : مسابقه در یک شرایط حساس برگزار شد و بارسلونا در کمتر از یک ساعت غرق شد. متاسفانه دیروز ما خوب نبودیم و مادرید عالی بود.

تحقیر 3 باره کاتالان ها! در این برد تاریخی سال 1949-1950 سفید ها با نتیجه 6-1 بارسلونا را مورد تمسخر قرار دادند!

در 24 سپتامبر 1950 سفید ها با درخشش بازیکنان افسانه ای خود توانستند 7-2 بارسلونا را در مادرید دفن کنند !

11 نوامبر 1951 سپید ها در این بازی با گلزنی مولونی - پاهینو (2 بار) - اولسن و باسورا موفق شدند بارسا رو با حساب 5-1 تحقیر کنند.

25 اکتبر 1953 رئال بازهم بارسا رو پنج تایی کرد! و با حساب 5-0 پیروز شد. در این بازی دی استفانو (2 بار) - اولسن (2 بار) و مولونی برای رئال گلزنی کردند.

21 نوامبر 1954 سپید ها با حساب 3-0 بارسا رو با گلزنی دی استفانو - خوسئیتو و هکتور شکست دادند.

13 اکتبر 1957 رئال بازهم 3-0 بارسا رو شکست داد. جالب اینجاست که در این برد هم دی استفانو و هکتور گلزنی کردند تا با گل اول ریموند کوپه رئال نتیجه 3 سال قبلش رو برابر بارسا تکرار کند.

سال 1959-1960 نیمه نهایی جام باشگاه های اروپا رئال مادرید 3-1 بارسا. رئالی ها در بازی رفت این مرحله میزبان بارسا بودند و با گل های دی استفانو (2 بار) و پوشکاش موفق شدند این تیم رو شکست دهند.

سال 1959-1960 نیمه نهایی جام باشگاه های اروپا رئال مادرید 3-1 بارسا. رئالی ها در بازی برگشت هم نتیجه بازی رفت را تکرار کردند تا در مجموع 2 بازی با حساب 6 بر 2 مقترانه به فینال جام باشگاه های اروپا صعود کنند. پوشکاش (2 بار) و خنتو گلزنان رئال در این بازی بودند.

تماشای این بازی: http://www.youtube.com/watch?v=zdYRfAGfgzM&feature=related


27 ژانویه 1963 رئال با درخشش پوشکاش و هتریک این بازیکن موفق شد بارسا رو با حساب 5-1 شکست دهد. 2 گل دیگر رئال را دی استفانو و خنتو به ثمر رساندند.

هنوز شکست تحقیر آمیز کاتالان ها فراموش نشده بود که بازهم سفید ها بارسا رو نابود کردند! 15 دسامبر 1963 رئال با حساب 4-0 بارسا را در هم کوبید تا کابوس به خواب بارسایی ها برود! بازهم پوشکاش ستاره آن روزهای رئال مادرید هتریک کرد تا در 2 بازی پیاپی برابر بارسا در لالیگا 6 گل به ثمر رسانده باشد! دیگر گل رئال هم آلفردو دی استفانو به ثمر رساند.

رئال مادرید داشت برنده مطلق ال کلاسیکو ها در لالیگا میشد! سپید ها با هنرنمایی پوشکاش و دی استفانو 4 بازی پیاپی در لالیگا شکست های تحقیر آمیزی رو نصیب بارسایی ها کرده بودند و پنجمین بازی پیاپی هم از راه رسید تا به کابوسی دیگر برای کاتالان ها تبدیل شود.

8 نوامبر 1964 رئال مادرید 4-1 بارسا رو شکست داد.این بار نوبت هتریک آمانسیو بود تا با گل دیگر رئال به وسیله سرنا رئال برای پنجمین بار پیاپی در بازی های لالیگا بارسا را شکست دهد.

فینال کوپا دل ری 1973-1974 رئال 4-0 بارسا. برای رئال در این فینال سانتیانا - گل به خودی بارسا - آگیلار و پیری گلزنی کردند.

تماشای این بازی: http://www.youtube.com/watch?v=8jtLfDZTUqw&feature=fvw


30 ژانویه 1978 رئال با نتیجه 4-0 بارسا رو تحقیر میکند. در این بازی ینسن (2 بار) - خوانیتو و سانتیانا برای رئال گلزنی کردند.

29 مارچ 1981 رئال مادرید با نتیجه 3-0 بارسا رو مغلوب کرد. خوانیتو - سانتیانا و استلایک برای رئال گلزنی کردند.

سال 1990-1991 سوپر کاپ اسپانیا. رئال مادرید در بازی رفت سوپر کاپ موفق شده بود بارسا رو 1 بر 0 شکست دهد.در بازی برگشت شکست سنگین دیگری برای بارسا رقم خورد. سپید ها با نتیجه 4-1 بارسا رو بردند و با اقتدار قهرمان سوپر کاپ اسپانیا شدند. بوتراگوئنو (2 بار) - هوگو سانچز و آراگون برای رئال گلزنی کردند.

تماشای رفت و برگشت این بازی:
لینک 1 : http://www.youtube.com/watch?v=ZXyHxOOUyNc
لینک 2 : http://www.youtube.com/watch?v=t3ZDlXm8sYY&feature=fvw


5 تایی ها! دیدار برگشت ال کلاسیکو در فصل 5-1994 بود که بالدانو روی نیمکت رئال بود.
ستاره آن بازی ایوان زامورانو بود که یک هت تریک تماشایی را به نمایش گذاشت تا رئال با نتیجه 5-0 حریفش رو در هم بکوبد.

تماشای بازی: http://www.youtube.com/watch?v=-SJEFPJLZww


سال 1997-1998 رئال مادرید در بازی برگشت سوپر کاپ بارسا رو با نتیجه 4-1 شکست داد و قهرمان سوپر کاپ شد. رائول (2 بار) - میاتوویچ و سیدورف برای رئال گل زدند.

27 فوریه سال 2000 رئال مادرید 3-0 بارسا رو مغلوب کرد. در این بازی کارلوس - آنلکا و مورینتس برای رئال گلزنی کردند.

سال 2001-2002 مرحله نیمه نهایی چمپیونز لیگ رئال مادرید 2-0 بارسا. رئالی ها در بازی رفت این مرحله کار بارسا رو یکسره کردند تا به راحتی به فینال چمپیونز لیگ صعود کنند و با شکست لورکوزن سگفتی ساز و البته با یکی از بهترین گل های تاریخ توسط زیدان قهرمان شوند.(زیدان و مک منمن گلزنان رئال در این دیدار بودند)

10 آپریل 2005 رئال شکست سنگینی رو به بارسا تحمیل کرد. سپید ها با گلزنی زیدان - رونالدو - رائول و اوون توانستند با نتیجه 4-2 یاران رونالدینیو رو شکست دهند.

تماشای بازی: http://www.youtube.com/watch?v=U1Ih-xEvwwU


7 می 2008 رئال مادرید بازهم بارسلونای پر ادعا رو سیلی زد! رئالی ها موفق شدند با حساب 4-1 بارسا رو نابود کنند. رائول - روبن - هیگواین و نیستلروی گلزنان رئال در این بازی بودند.

تماشای بازی: http://www.youtube.com/watch?v=ckyGX95vX8o&feature=fvw

او بايد بماند !

سال سوم مورينيو در رئال برخلاف انتظار پس از قهرماني در سوپركاپ مقابل رقيب ديرينه خيلي خوب پيش نرفت و با اختلاف امتيازي كه در همان اوايل سال با آبي اناري ها بوجود آمد موجب شد كه سرمربي تيم با موجي از انتقادات و درگيري ها و شعارهايي از سوي هواداران خودي روبرو شود و بطور حتم اگر اين هشت روز سرنوشت ساز جور ديگري رقم ميخورد 
الان آقاي خاص جايگاهي در رئال نداشت ! ولي نبايد فراموش كنيم كه تنها از مربي بزرگي همچون مورينيو چنين كاري بر ميامد كه با وجود فشارهاي زياد طوري تيم را جمع و جور و آماده سازد كه در حساس ترين زمان ممكن حتي با ذخيره هايش موفق به مغلوب كردن تيم پر ادعاي بارسلونا شود ، كاري كه بدون شك فقط از آقاي خاص برمي آيد. هنوز زمان زيادي مانده تا بتوان درباره فصل سوم آقاي خاص نظري داد، فعلا تيمش به فينال جام حذفي رسيده، در اروپا به مرحله يك چهارم صعود كرده و در ليگ در مكان دوم با اختلافي ١٣ امتيازي نسبت به صدرجدول قرار دارد، اما تنها چيزي كه تا اينجاي فصل مشخص شده،اين است كه ديگر بارسلونا جلوي او هيچ حرفي براي گفتن ندارد چون هم در سوپركاپ هم در جام حذفي و هم در ليگ تيم بازنده بوده و چه بسا در آينده اي نزديك اين اتفاق در چمپيونزليگ هم تكرار شود، اتفاقي كه بدون شك براي هواداران رئال خيلي جذاب خواهد بود !
اگر فصل رئال با همان سوپركاپ به پايان برسد، باز هم نبايد آقاي خاص را بركنار كرد ، او يك برگ برنده براي هر تيمي است ،اوست كه بهترين بارسلوناي تاريخ را اينگونه نابود ميكند، اوست كه رئال را به سريعترين تيم جهان تبديل كرده ،با او رئال اين چنين زيبا بازي ميكند ،خيلي وقت بود هواداران از بازي هاي كسل كننده رئال خسته شده بودند ، هنوز حذف شدن هاي پياپي رئال در اروپا از تيم هاي درجه دو همانند رم، ليون و... يا حذف شدن مقابل تيم هاي دسته چندمي در جام حذفي يادمان نرفته ، به هيچ وجه هواداران دوست ندارند بار ديگر آن روزها را تجربه كنند! چه اتفاقي مهمتر از نابودي بارسا براي هواداران وجود دارد !؟
آيا اگر او بركنار شود جايگزين او ميتواند اينگونه بارسلونا را سكه يه پول كند ؟! مطمئنأ نه، چون فقط مورينيوست كه بار منفي روي ذهن هواداران و بازيكنان و حتي كل تيم بارسلونا دارد، پس در هر صورت او بايد براي فصل آينده حفظ شود و او كه باشد خيال همه راحت است.

نیمه نهایی تاریخی

بعد از انجام این قرعه کشی میتوان دریافت که نیمه نهایی ای تاریخی در راه است.رئال-بارسا-دورتموند و احتمالا بایرن! دو تیم المانی و دو تیم اسپانیایی!المانی ها در چند سال اخیر تبدیل به رقیب همیشه ناکام در مقابل اسپانیایی ها شده اند البته در رده ملی.هر چند که در رده باشگاهی بایرن پارسال و دورتموند امسال توانستند رئال را شکست دهند.ناکامی المانی ها در چند سال اخیر از زمانی اغاز میشود که در فینال یورو2008 با تک گل تورس باختند.در جام جهانی 2010 نیز باز هم با تک گل پویول باختند.ودریورو2012 نیز به ایتالیایی باختند که در فینال4-0 از اسپانیا باخت.
حالا جرمن ها برای جام جهانی2014 برای اسپانیایی ها شاخ و شانه میکشند.هر چند با توجه به ظهور نسل طلایی المان که به زودی به انجام میپذیرد بی راه هم فکر نمیکنند و شایسته هستند که خود را قهرمان بدانندشاید در اینده همچون اسپانیا باید شاهد حضور المان در قدرت اول جهان باشیم مثلا5 یا6 سال.(قابل ذکر است نویسنده این مطلب از المان و المانی متنفر است). اما از رده ملی بگذریم و به رده باشگاهی برویم.در حضور رئال-بارسا و دورتموند در نیمه نهایی هیچ شکی نیست شاید این حرف کمی ناعادلانه باشد با توجه به این که فوتبال غیرقابل پیش بینی است ولی فاصله قدرت تیمها به حدی است که به سادگی میتوان ان را پیش بینی کرد.پی اس جی تیمی بی ریشه است هر چند بازیکنان خوبی دارد ولی زورش به بارسا نمیرسد.مالاگا هم تیمی است که خوب و روان بازی میکند ولی توان مقابله با دورتموندی که امسال رئال را شکست داده است را ندارد.
گالاتاسرای هم تیمی نیست که بتواند رئالی که بیشترین انگیزه را در این جام دارد را شکست دهد ان هم در دو بازی رفت و برگشت.اما تنها نکته مبهم مربوط به بازی یووه وبایرن است اما شانس بایرن بیشتر است زیرا بایرن هم در دروازه هم در دفاع و هم در میانه زمین دارای بازیکنان فوق العاده قدرتمندیست بال های بسیار بسیار خوبی هم دارد در نوک حمله هم ماریو گومز مهاجمیست قدر.اما یونتوس فقط در خط دروازه و دفاع قدرتمند است و در میانه زمین جز پیرلو و ویدال و در خط حمله جز پوگبای بی تجربه بازیکن قدرتمندی ندارد.
بایرن احتمالا صعود خواهد کرد.و در صورت چنین حادثه ای میخوریم به نیمه نهایی دو المانی و دو اسپانیایی بایرن-دوتموند-رئال-بارسا- وبا توجه به این که نیمه نهایی قرعه کشی میشود سه حالت ممکن است پیش ایدکه در هر سه حالت رئال دنبال انتقام خواهد بود.رئال-دورتموند.بارسا-بایرن.ورئال-بایرن.دورتموند-بارسا.که باعث میشود شانس الکلاسیکو در فینال ایجاد شود.اما حالت بعدی باعث میشود که جنگ اسپانیایی ها المانی ها ادامه یابد رئال-بارسا.دورتموند-بایرن همچنین این باعث میشود که دو رقیب و دو تیم دیرینه اسپانیا و المان در نیمه نهایی به هم بخورند مقابل هم صفارایی کنند.در این صورت فینال رئال-بایرن محتمل ترین است.تاکنون در طول تاریخ چنین فینالی نداشته ایم.رئال به جز سه بار هر بار به فینال چمپیونزلیگ رسیده قهرمان شده اما بایرن استاد باختن در فینال ها و نایب قهرمان شدن است در صورت چنین فینالی رئال شدیدا به دنبال انتقام گرفتن از گربه سیاه خود خواهد بود تا شکست پارسال ان هم در برنابئو ان هم در پنالتی زنی که بزرگ ترین ضد حال فوتبالی دنیاست را جبران کند.اما اگر رئال به دورتموند بخورد به دنبال انتقام از دورتموندی خواهد بود که امسال رئال را خیلی عذاب داد و هوادارانش در برنابئوشعور فوتبالی فوق العاده پایین خود را نشان دادند.
اما در صورت مواجهه با بارسا رئال به دنبال انتقام نیمه نهایی2011 خواهد بود جایی که بارسا با تئاتر الوز از صعود رئال به فینال جلوگیری کرد.گفتنیست که هر4 تیم حاضر در نیمه نهایی دارای مربیان بزرگی هستند.نیمه نهایی تاریخی ای خواهد بود بی شک.با حضور3 قدرت اول اروپا و یک تیم فوق العاده منسجم.هیچ کدام از بازی ها را نمیتوان از دست داد.دیدنشان برای تمامی طرفداران فوتبال لازم است.نیمه نهایی داغی در پیش خواهد بود...

کهکشان رویایی

فصل 2012 – 13 رو به پایانه. در تابستان مطمئنا بزرگ ترین چالش انتخابات ریاست باشگاه هست که به احتمال زیاد فلورتینوی بزرگ در اون به پیروزی میرسه. همه فلورنتینو رو میشناسیم و میدونیم که فقط به تشکیل یک تیم رویایی فکر میکنه. با توجه به این مطلب تصمیم گرفتم تا این مقاله رو بنویسم و تیم رویایی خودم رو که در ذهن دارم برای شما شرح بدم نظر شما رو بدونم. 
دروازه مطمئنا با وجود ایکر مقدس و یک دروازه بان خوب که ما رو تو کوپا و چمپیونزلیگ نجات داد (دیگو لوپز) در این پست بی نیاز بی نیازیم. فقط مهم ترین نکته فروش آدانه که میتونه سود نسبتا خوبی رو برامون داشته باشه دفاع سه تا از بهترین دفاع وسطای دنیا یعنی راموس، واران و په په رو تو تیم داریم پس فعلا نیازی به دفاع وسط نداریم. در دفاع چپ هم مارسلو و کوئنترائو واقعا خوب کار میکنن و خرید دفاع چپ خرج اضافیه.
ولی بر خلاف این دو پست مطمئنا احتیاج به خرید یک دفاع راست خوب داریم ولی کی؟ اگر همه تیم های بزرگ رو بررسی کنید میبینید هیچ کدومشون به غیر از بارسا (البته آلوس خیلس افت کرده و شاید از آربلوا هم ضعیف تر شده باشه) دفاع راست خوبی ندارن و همین آربلوا توشون جز بهترین هاست. اگر قرار باشه دفاع راست بخریم تنها پیشنهاد من دنی کارواخاله ولی یه پیشنهاد دیگه هم دارم که خرید یه دفاع وسط خوبه و بردن راموس به راست. اون دفاع وسط میتونه ویدیچ یا هوملس باشه.
خودم به شخصه با توجه به سن ویدیچ هوملس رو ترجیح میدم. هافبک دفاعی مهمترین کار پرس باید تمدید قرارداد ژابی باشه. قطعا بعد از کریس مهمترین بازیکن تیم ژابیه. هیچ جوری نمیتونم تصور کنم که ژابی تو تیم نباشه. ولی مشکلی که تو این چند سال داشتیم زوج ژابی بوده. خدیرا قطعا میمونه. از مودریچ هم میشه استفاده کرد ولی پیشنهاد من ویداله. شاهینم بازیکن خوبیه ولی یه تجربه بد داریم. اسین هم میتونه تو تیم بمونه امسال خیلی به کار اومد. هافبک تو هافبک وسط با وجود اوزیل و مودریچ مشکلی نداریم ولی میتونیم بین ایسکو و گوتزه یکی رو بخریم. جفتشونم خیلی جوونن.
وینگر چپ..... ولی تو راست دی ماریا خیلی افت کرده مهمترین خرید فصل میتونه بیل باشه تا رقیب دیماریا بشه. کایخون و کاکا رو هم میتونیم بفروشیم تا تیم زیاد شلوغ نشه هرچند که خودم خیلی کاکا رو دوست دارم. حمله به نظر من تنها دلیل نتایج نا امیدکننده این فصل لالیگا دو مهاجم ناکارآمدمون بودن. هم هیگواین هم بنزما امسال فوق العادع ضعیف بودن. اولویت پرس خرید یک مهاجم بزرگه. فالکائو، کاوانی یا آگوئرو؟ فالکائو از همشون بهتره ولی اگر به خاطر سیاست باشگاه نتونیم فالکائو رو بخریم کاوانی گزینه بعدیه. اگر فالکائو یا کاوانی رو بخریم میتونیم هر دو تا مهیجممون رو بفروشیم خسه را به تیم اصلی بیاریم ولی آگوئرو اونقدر خوب نیست که تنها مهاجم تیم باشه. اگر قرار باشه یه نفر بمونه به نظر من بنزما بهتره. چون سرعت و تکنیکش از هیگواین بالاتره. تو فرصت طلبی هر دوتاشون تقریبا تعطیلن. یووه هم به دنبال ال پیپیتاست. میشه با ویدال عوضش کرد.
سرمربی بزرگترین چالش تابستان انتخاب سرمربیه. من مورینیو رو انتخاب میکنم چون بهترین گزینه سرمربیگری رئاله. حداقل برای فصل بعد چون من کسی به غیر از لوو رو شایسته جانشینی مورینیو نمیبینم. دلم میخواد یه مقاله هم مختص سرمربی بذارم. در پایان یادمون باشه نمیتونیم همه بازیکنای دنیا رو تو تیم داشته باشیم. پس باید بهترینا رو انتخاب کنیم. ضمنا مهمترین کارهای پرس در تابستان تمدید با رونالدو و ژابی ونگه داشتن مورینیوئه که از هر خریدی مهمتره. قطعا با خریدای خوب و نگه داشتن مورینیو میتونیم سه گانه رو فتح کنیم. ترکیب ایده آل: کاسیاس،لوپس- راموس،په په،واران،آربلوا،مارسلو،کوئنترائو،هوملس،کارواخال- آلونسو،خدیرا،ویدال،مودریچ،اوزیل، گوتزه، بیل،دی ماریا،رونالدو- فالکائو،خسه،موراتا

درس اخلاق رونالدو به مسي اينبار در تل آويو!

ظاهرا شواهد و مدارك اثبات كننده برتري اخلاقي رونالدو بر مسي تمامي ندارد.بارها و بارها ثابت شده رونالدو از مسي با اخلاق تر است اما همچنان ديگران قيافه اين دو را ملاك قضاوت در مورد اخلاقشان قرار ميدهند آخرين بار اسطوره پوشالي پرسپوليس اين حماقت را به خرج داد و با اينكه خودش هم سابقه خوبي در زمينه اخلاق نداشت مسي را ا اين نظر برتر دانست و اعلام كرد:((من فكر ميكنم مسي بهتر است چون با اخلاق تر است!)) مستندات دال بر بي اخلاقي مسي و با اخلاق بودن رونالدو آنقدر زياد است كه در يك مقاله نميگمجد علاقه مندان ميتوانند جهت اطلاعات بيشتر به مقالات قبلي اينجانب از جمله((اسطوره پوشالي))مراجعه كنند و اما جديدترين سند اخلاق رونالدو:
در پايان ديدار تيم هاي رژيم صهيونيستي و پرتغال بازيكن اسرائيلي به سمت كريس آمد تا لباسش را با او عوض كند اما رونالدو حاظر به اين عمل نشد و با بيتوجهي از كنار او گذشت در راهرو ورزشگاه زماني كه خبرنگار شبكه الجزيره كه ما 70درصد بازيهايي كه ميبينيم را مديون و مرهون اين شبكه هستيم از كريس پرسيد:((شما با اسرائيل هستيد يا فلسطين؟او پاسخ داد:((با فلسطين هستم)) اين پاسخي است به هديه پيراهن شماره ده بارسا به سرباز اسرائيلي توسط مسي است مسي كه كباده اخلاق و مهرباني را يدك ميكشد لباس شماره ده بارسا را با امضاي خودش به گيلعاد شاليت سرباز رژيم صهيونيستي هديه كرد پيشتر هم شاهد هديه درآمد حاصل از فروش كفش طلا توسط كريستيانو به يك موسسه حمايت از كودكان بي سرپرست فلسطين بوديم بله پيراهن هايي كه آرم يونيسف روي آن هاست برتن بازيكنان بارسا گشاد است از نظر اين بنده بر تن يك نژادپرست كاتالان خورجين برازنده تر است
عزيز بارسايي كه اين مقاله را ميخواني بدان كسي كه حامي ((سربازان))اسرائيلي باشد دشمن ايران و ايراني است پس طرفدار كسي نباش كه ميخواهد سر به تنت نباشد كه اين درست مثل تشكر از كسي است كه دارد به تو فحش ميدهد!

خانه ای برای ساختن

تابستان در پیش است و رئال مادرید مرکز توجهات خواهد شد هم از نظر تعویض راس فوتبالی هرم و هم رویکرد هرم
احتمال عوض شدن مربی به گونه ای رقم خورده که شک به یقین تبدیل شده مورینیو در حالی از روح ماجراجویانه و شگفتی حرف میزند که در نگاه عقلانی کار درستی نباشد شاید اگر وضع تیم روبه راه نبود می گذاشتیم به حساب فداکاری که در طول این فصل این کار را کرد ولی حالا از عشق به انگلیس گفتن و از طرفی هم میخ زدن به تابوت اقای موقت(بنیتز) و از سویی دیگر خالی کردن خانه در اخرین روز فصل و صد البته خریدن خانه در لندن که حدود چند ماه پیش رخ داده بود قریب به یقین مورینیو خواهد رفت جای ان را چه کسی پر می کند مهم است چون تیمی600میلیونی در دستان او خواهد بود تیم های کوچک ثابت کردن اوضاع بعد از رفتن مورینیو بلبشو خواهد شد و فلورنتینو می تواند تنها مانع بلبشو شدن اوضاع باشد پس به نظر میرسد چند گزینه بیشتر نباشد1-یوپ هاینکس 2-کارلتو انجلوتی3-ارسن ونگر4-غیر قابل پیش بینی
1-یوپ هاینک:سرمربی برکنار شده (خواهد شد)بایر مونیخ البته این نام برای مادریدی ها و اسپانیایی ها نامی نا اشنا نیس چرا که در سال 1997-1998سرمربی قوهای سپید بوده که در این زمان کم توانسته موفقیتی فراموش نشدنی در دل مادریدیسمو ها حک کند هفتمین چمپیونز لیگ با هدایت هاینکس به دست امد اما طی یک هفته بعد از قهرمانی در اروپا از سرمربی گری قو های سپید به دلایل نا معلوم اخراج شد در چمپیونز لیگ گذشته هاینکس با تیمش دیدار کرد البته ایندفعه رو در روی یکدیگر که در اخر با حذف کردن رئال از نیمه نهایی به جای اشک شوق اشک اندوه به مادریدیسمو ها هدیه کرد هاینکس قبل از بازی اعلام کرده بود ما به مصاف تیمی عالی با ورزشگاه و طرفداران عالی میروی تا ثابت کند که هنوز هم عاشق رئال مادرید است هاینکس ظرف سه سال گذشته دو بار بایر را به فینال چمپیونزلیگ هدایت کرده گرچه هر دو بار با باخت در فینال روبهرو بودند شاید این را بتوان به حساب المان نوشت چون تیم ملی المان نیز دچار همین دردسر است (دقیقه90همه چیز از دست بره)احتمالش زیاد است چون بعد از اعلام شدن بازنشستگی از طرف اولی هوینس و سکوت معنا دار هینکس ماجرا ادامه یافت تا مورینیو احتمال رفتنش را زیاد کرد و این اتفاق مقارن شد با انتخاب پاپ که هاینکس اعلام کرد چرا بازنشسته شوم در حالی که پاپ با مسئولیت های سنگین تر پیر تر از من است شاید یکم خیالی باشد اما من برداشتم همین بوده است
2-کارلتو انجلوتی(سرمربی پاریسن ژرمن فرانسه) مربی با نظم و نزاکت که سرمربی تیم های میلان چلسی بوده و حالا در پاریسن ژرمن فعالیت می کند بهترین دوران ودرخشان ترین ان در میلان بوده کارلتو تیمی اشفته را از فاتح تریم(مربی کنونی گالاتاسارای)تحویل گرفت وتیمی را ساخت که سالها در بین بهترین های اروپا بود کارلتو مربی بازیکن پروری نیز هست نمونه اش میتوان پیرلو اینزاگی شفچنکو کاکا را نام برده وحتی از بازیکنی مانند گتوزو بازیکنی را ساخت که در جام جهانی2006به همراه پیرلو مغز متفکر ایتالیا بودند کارلتو یک فاکتور مهم دیگر نیز دارد بی حاشیه بودنش که با وجود سگ و شغال)باید فاکتور مهمی باشدکارلتو 3 بار به فینال بزرگ اروپا راه یافته که دو بارش با قهرمانی همراه بوده است as&marca(
3-ارسن ونگر(سر مربی کنونی ارسنال)مربی فرانسوی که بیش از یک ده در ارسنال فعالیت میکرده بازیکنانی نظیر دنیس برگ کمپ تیری انری پاتریک ویرا رابرت پیرس سسک فابرگاس ون پرسی سمیر نصری اشلی کول و... را به فوتبال دنیا معرفی کرده است و در این چند سال از تیغ به نا حق منتقدان بی نصیب نبوده در همین چند وقت گذشته هاینکس به طرفداری از ونگر پرداخت و گفت که من او را به عنوان مربی بزرگی قبول دارم و انتقادات شما بی معنی است فکرش را بکنید تمام این ستاره ها در یک تیم جمع شوند خب اگر به نظر شما این حرف هاینکس از نظر زمانی بی معنی است فکر کنید فابرگاس نصری ون پرسی انری حداقل میتونستن یک لیگ اروپا یا داخلی رو ببرند؟ مربی باشخصیتی است وتیمش هم چشم نواز بازی می کند هرچند احتمال پیوستنش خیلی کم هست
4-غیر قابل پیش بینی:به نظر یک قمار بزرگ میاد گزینه هایی هم چون رافا بنیتز انتونیو کونته کلودیو رانیری و...بدترین گزینه ممکن است
نقل و انتقالات احتمالی
خروجی های احتمالی: کاروالیو-اربلوا-البیول-ادان- کایخون-مایکل اسین-کاکا-کریم بنزما-هیگوایین
1-کاروالیو مدافع پرتغالی در حال کند شدن و پا به سن گذاشتن است هر چند اخرین سال قرارداد وی هست
2-اربلوا بازیکنی کم حشیه و البته خوش اخلاق است و مانند میخی در اعصاب مسی است ولی در مستطیل سبز یکی دو لول پایین تر از بقیه هست
3-البیول مدافع اسپانیایی که گه گداری هم در تیم ملی اسپانیا بازی میکند التر ناتیو مناسبی برای په په واران و راموس نیست و به نظر میاد که پیراهن رئال به تنش گشاد باشد
4-ادانی که با فرصت سوزی راه را برای خروج از رئال هموار کرد ذخیره مناسبی برای کاسیاس نیست و حالا با تبدیل شدن دیگو لوپز به رقیب اصلی کاسیاس سکو ها جای مناسب تری برای او است
5-کایخون در نگاه اول بازیکن خوبی است اما برای بازی های بزرگ نمی توان روی او حساب باز کرد و در این فصل برای بازی های کوچک هم مناسب نیست
6-مایکل اسین اچار فرانسه رئال در این فصل در ابتدای پیوستنش انتقادات زیاد بود ولی به مرور زمان تبدیل به پتکی سیاه برا کوبیدن البا و اینیستا شد در مجموع خوب کار کرده ولی سنش یکم بالاست و برای رئال به صرفه تر است که بازیکنی از اکادمی بیاورد از یاد نخواهد رفت خیلی بازیکنی دوست داشتنی هست
7-ریکاردو کاکا با بدشانسی مواجه شده و مصدومیت های پیاپی نگذاشت بازیش را ارائه دهد البته بخشی هم بر می گردد به مورینیو رفتارش با او و القا نکردن حس مهم بودن به او. همانند نوری شاهین که بعد از یک هفته برگشت به وست فالن شروع به درخشش کرد ریکاردو باید منتظز مربی اینده باشد شاید با امدن کارلتو به جای در ستاره تبدیل به افتاب شود بعید به نظر میرسد ولی انسان استو عجیب...
8-کریم بنزما و هیگوایین دو مهاجم نااماده این روزهای رئال البته کم کم هیگوایین بهتر خواهد شد هیگوایین مهاجم با تعصب رئالی ها در دام مصدومیت افتاده ولی هر بار توانسته بلند شود وبه حالت عادی برگردد پس در صورت ماندن باید منتظر درخشیدن او در مادرید برای سال های اتی باشیم و کریم بنزما از ان دسته بازیکنان سرشار از استعداد که در حال نفله کردن خود و تیم هستند کریم بنزما در صورت نداشتن حاشیه و مشغله فکری از بهترین مهاجمان است کریم گل هایی میزند که تعداد انگشت شماری میتوانند بزنند البته اگر در اوج بسر ببرد شایعات فراوانی از رفتن این دو از رئال حکایت دارد شاید یکی شاید هر دو و البته به احتمال اندک شاید هیچکدام
ورودی های احتمالی:
در صورت کم شدن مهاجمان فلورنتینو اقدام به جذب بازیکنان بزرگی در خط حمله خواهد گرفت که در این مورد کاملا دستش باز است ودر زمینه دفاع بارفتن احتمالی سه تن از ان ها باید جایگزینان خوبی پر شود ودر خط میانی هم باید منتظر ماند و دید چرا که گزینه های بسیا خوبی خواهد بود که ابراز تمایلشان به گوش میرسد
مهاجمان: اگوئرو-گوتزه-فالکائو-مایوگومز-لویز سوارز
هافبک:گوتزه -داوید سیلوا -گرت بیل
مدافعان:چیزی به ذهنم نمی رسد کسانی قبول کنند ذخیره واران په په و راموس شوند مدافع خوب زیاد هستند مانند هوملس- ویدال و... اماااا به نظر این بار هم اسطوره باید دست به کار شود(زیزو)
1-اگوئرو با24سال سن مهاجم خوبی است دو سال قبل فرصت امدن به رئال را داشت اما سران اتلتیکو مانع بزرگ شدند فصل قبل یکی از کلیدی ترین مهاجمان سیتی در راه قهرمانی بود ولی امسال به دلیل مصدومیت وخوب بازی نکردن من سیتی تا اینجای فصل10-14گل زده است البته او رویایش حضور مجدد در اسپانیا است
2-گوتزه یکی از بهترین پدیده های فوتبال المان است با بیست سال سن با قابلیت بازی در خط حمله و خط میانی بازیکن مهم و بدرد بخوری محسوب می شود ماریو که در اولین حضورش در سانتیاگو برنابئو وضیفه ی مهار ژابی را به عهده داشت به خوبی از پس اینکار برامد البته به جز مهار ژابی گل هم زد. باید در نظر داشت که از نظر اقتصادی می تواند گزینه خوبی باشد
3-فالکائو ملقب به ببر با شوخی دستمال فلورنتینو اغاز شد و به بی مزه کردن شوخی دستمال از طرف مدیر عامل اتلتیکو ادامه یافت و با قیمت گذاری نجومی فالکائو ادامه یافت و در حال حاضر فقط شرلوک هلمز از این ماجرا سر در می اورد
4-ماریو گومز مهاجم اماده ی بایرمونیخ که بسیار تنومند است به نظر میرسد که جایی در ترکیب گواردیولا ندارد وی که سابقه ترکاندن توپ را با شوت دارد از شانس کمتری نسبت به بقیه برخوردار است ولی مها جمی بسیار پر انرژی است
5-لویز سوارز در تیم بحران زده ی لیورپول فعالیت میکند با 27سال سن در رده بندی برترین گلزنان لیگ جزیره جایی بهتر از صدر نشینی پیدا نکرده او در40بازی در این فصل29گل زده و در میانگین کل بازی های حرفه ایش 68.گل در هر بازی بوده که عدد خوبی به نظر می اید
هافبک ها:
1-گرت بیل بازیکن ولزی از سال2007که با5میلیون یورو به تاتنهام پیوسته پیشرفت چشم گیری داشته بسیاری او را با کریستیانو مقایسه می کنند اگر چه قیاس نابرابری است ولی میتواند بیشتر پیشرفت کند و از طرفی دنیل لوی دندان گردی است که دومی ندارد
2-داوید سیلوا هرچند بازیکن بسیار خوبی است ولی به گرد پای اوزیل نمی رسد و قیمتش هم گران به نظر می رسد شانسش برای پیوستن به رئال50-50است

پايان عصر تيكي تاكا با فلسفه ي مورينيو

بهترين باشگاه تاريخ،زيباترين سبك بازي،اكادمي اي با بهترين هاي جهان، بهترين زوج خط هافبك تاريخ فوتبال،بهترين بازيكن تاريخ،و البته مهمتر از همه تيكي تاكاي شكست ناپذير...
اينها همه تعريف هاي اغراق شده و بزرگ شده از بارسلونا بود،تعريف هايي كه تا چند سال پيش شايد به غير از مادريسموها،فقط يك نفر ان را قبول نداشت و او كسي نبود جز مورينيو؛مردي كه از ابتدا مادريسمو نبود ولي مطمئنا انتي بارسا بود،كسي كه كارش را با مترجمي در بارسا شروع كرد و شايد در ان زمان ها رمزهاي شكست دادن بارسا را در مركز منطقه ي كاتالان مي اموخت.كسي كه جنگش با ابي اناري ها را با ابي هاي لندن شروع كرد،با مشكي و اسماني پوشان شهر ميلان ادامه داد و با سپيد پوشان مادريدي به اوج رساند.
مورينيو كسي است كه راه هاي شكست دادن بارسا را با چلسي تجربه كرد و اينتر او در نيوكمپ،بارسا را زمين گير كرد و اب پاش ها به افتخار او باز شدند!
او كسي است كه با رئال در اولين الكلاسيكويش پنج گل با هنرنمايي ايتور الده دريافت كرد(دو گل بارسا افسايد بود و يك پنالتي براي رئال گرفته نشد)ولي در حالي كه اشك شاگردانش را مي ديد به انها گفت:ارام باشيد،نوبت ما هم مي رسد.
او پس از اين بازي،الكلاسيكوهاي زيادي ديد،ناداوري هاي زيادي ديد(مثلا اخراج عجيب په په در چمپيونزليگ با تيكي_تئاتر الوز كه باعث نرسيدن رئال به فينال شد) و البته راه هاي مختلفي را براي شكست بارسا ازمود تا اين كه كار به جايي رسيد كه با تيم دومش هم بارسا را تحقير مي كند،او كار را به جايي رسانده است كه شاگردانش براي فينال كوپا نيوكمپ را به برنابئو ترجيح ميدهند! يا براي مرحله ي يك چهارم چمپيونزليگ بارسا را به مالاگا و گالاتاسراي ترجيح مي دهند!
اقاي خاص فوتبال جهان علاوه بر احاطه بر روش هاي نوين فوتبال جهان بر روش هاي روانشناسي نيز اگاه است و وقتي تيم را رسانه ها به حاشيه مي كشند،يك سوژه ي جنجالي ايجاد ميكند و و حواس ها را معطوف به خود مي كند تا شاگردانش به راحتي بازي خود را انجام دهند و اينگونه است كه شاگردانش عاشق او مي شوند و تيم هاي اينده خود را نيز با نظر او انتخاب مي كنند و عكس اين قضيه نيز صادق است و او نيز ديوانه وار شاگردانش را دوست دارد.
مورينيو كسي است كه انگشتش راه را نشان مي دهد،اري انگشت او راه را نشان ميدهد،او كسي است كه كابوس بارساست و بارسايي ها هيچ وقت دويدن هاي فاتحانه و مشت هاي گره كرده او از پيروزي بر تيمشان را از ياد نخواهند برد،او كسي است كه تيكي تاكاي شكست ناپذير را تحقير كرد و باعث فريادهاي calm down شاگردانش در نيوكمپ شد و براي همين تحقير كردن هاي بارساست كه دشمنان زيادي دارد و از هر كار او ايراد مي گيرند و كار به تمام حركات او دارند مثلا:وقتي او پس از گل سوم رئال به من سيتي روي چمن شيرجه مي زند!به او توهين مي كنند و وقتي پس از بعضي گل هاي رئال،روي نيمكت ارام
مي نشيند او را بي تعصب مي خوانند!و وقتي بارسا را شكست مي دهد،سكوت مي كنند،اري سكوت ميكنند چون چاره ي ديگري ندارند.
او كسي است كه موفق ترين مربي تاريخ بارسا را فراري داد و او را طوري فراري داد كه او به ليگي رفت كه مورينيو گفته است هرگز در ان مربيگري نمي كند و اين خود نشانه اي از يك ترس بزرگ از مورينيوي كبير است.
اغلب رسانه ها مي گويند مورينيو پس از پايان فصل از رئال مي رود و رسانه هاي اندكي نيز مي گويند كه او دارد براي فصل اينده ي رئال برنامه ريزي مي كند و او در رئال ماندني است و از ان جا كه او خاص است معلوم نيست چه اتفاقي در پايان فصل براي او مي افتد؟ ولي چه او برود و چه بماند از او ممنونيم،او دوباره روح شكست ناپذيري را در رئال دميد و به بارسا نيز شكست خوردن را ياداوري كرد،كارهايي كه دو باشگاه در تاريخشان انها را خوب انجام داده اند.
ممنون اقاي خاص دوست داشتني ...

رئال و خریدهای تابستان

تابستان نزدیک است و پرز با توجه به انتخابات ریاست رئال دست به خرید های کهکشانی می زند که در این مطلب به بازیکنانی که احتمال پیوستن آنان به رئال زیاد است میپردازیم. 
گرت بیل ستاره 23 ساله ولزی تاتنهام گزینه اول رئال در نقل و اتقالات تابستانی است که این روزها مورد توجه باشگاه های مطرح اروپا رئال،چلسی،بایرن و منچستر سیتی قرار گرفته است هر چند با تمدید قراردادش تا 2014 به احتمال زیاد از تاتنهام جدا میشود. رئال به شدت خواهان جذب این ستاره است و حاضر شده تا پیشنهاد نجومی 130 میلیونی 70 میلیون برای جذب او و در صورت پیوستنش برای 5 سال دستمزد سالانه 11/5 میلیونی به او بدهداز طرفی هم احتمال پیوستن این ستاره ولزی با تماشای بازی منچستر و رئال و مصاحبه اخیرش که مقصد بعدی خود را اسپانیا می دانست قوت گرفته است.
ماریو گوتزه ستاره جوان 20 ساله دورتموند به شدت مورد توجه رئال،بایرن،آرسنال قرار گرفته است. گوتزه که یکی از استعدادهای درخشان اروپا نام برده میشود توجه رئال را به خود جلب کرده است که رئال پیشنهادی 40 میلیونی برای جذب این هافپک بازی ساز داده است این در حالی است که گوتزه تا سال 2014 با دورتموند قرارداد دارد.
رادمال فاکائو مهاجم 28 ساله اتلتیکو که این روزها از او به عنوان بهترین مهاجم جهان نام برده میشود توجه رئال را به خود جلب کرده است. چند ماه پیش پدر فالکائو در مصاحبه ای از علاقه فالکائو به رئال خبر دادند اما رئال نه تنها برای جذب او باید با چلسی و سیتی رقابت کند بلکه قیمت فالکائو برای رئال 75 میلیون و برای برای تیم های دیگر 60 میلیون است آن هم به دلیل رابطه نه چندان خوب اتلتیکو با رئال که حضور او در رئال را تا حد زیادی منتفی کرده است.
دنی کارواخال بازیکن 21 ساله اسبق آکادمی که با پیوستن به لورکوزن در آلمان تجربه کسب کرده است و با عملکرد خوبش هر هفته در تیم منتخب بوندس لیگا قرار میگیرد و اخیرا به تیم زیر 21 سال اسپانیا دعوت شده است به نظر میرسد در تابستان آینده به رئال بیاید و مشکلات رئال در دفاع راست را تاحد زیادی حل کند. رئال بندی در قرارداد او قرار داده که می تواند او را با 6/5 میلیون یورو بازگرداند وبازگشت او تا حد زیادی قطعی است.
ادینسون کاوانی مهاجم 27 ساله اوروگوئه ای که این فصل عملکرد خوبی در ناپولی داشته است توجه رئال،سیتی و چلسی را به خود جلب کرده است رئال در صورت نیامدن فالکائو برای خرید او اقدام میکند و گفته میشود برای انتقال او 50 میلیون یورو کنار گذاشته شده است اما رئیس ناپولی اعلام کرده که قیمت کاوانی 63 میلیون یورو است کاوانی نیز به رئال تمایل دارد و این مسئله باعث نزدیک شدن او به رئال میشود.
داوید سیلوا هافپک بازی ساز 28 ساله سیتی در تابستان قبل توجه رئال را به خود جلب کرده بود اما در نهایت به رئال نیامد تا مودریچ به رئال بپیوندد. در تابستان آینده اما پرز برای انتخاب ریاست باشگاه علاقه ی زیادی برای جذب او دارد هرچند که قراردادش را تمدید و دستمزد نجومی میگیرد.
ایسکو پسر طلایی اروپا که در رده سنی خودش (زیر21سال) بهترین بازیکن اروپا شده است توجه باشگاه های بزرگ اروپا را به خود جلب کرده است که رئال یکی از آنهاست. در قرارداد جدیدی که با مالاگا امضا کرده مبلغ رضایت او برای جدا شدن از مالاگا 35 میلیون یورو است.

نگاهی به حریفان احتمالی مرحله یک چهارم

8 تیم برتر مرحله یک چهارم چمپیونزلیگ مشخص شد که تقریبا همه حریفان قدر و قدرتمند هستند و هیچ تیمی تیم دست و پا بسته ای نیست و هیچ تیمی لال نیست یعنی همه تیمها یه حرفی برای گفتن دارند.اسپانیا با سه نماینده بیشترین نماینده را دارد.المان با دو نماینده نیز دوم است و ترکیه فرانسه و ایتالیا نیز با یک نماینده حضور دارند.نکته عجیب عدم حضور یک تیم انگلیسی در این مرحله است.تیمهای حاضر:رئال مادرید-بورسیا دورتموند-پاریسن جرمن-بایرن مونیخ-گالاتاسرای-یونتوس-بارسلونا و مالاگا.نگاهی به تمامی این تیم ها میاندازیم که ممکن است حریف رئال شوند. 
ابتدا وضعیت رئال:رئال در حال حاضر وضعیتی فوق العاده دارد و از نظر روحی و کاملا پرفکت است.پس از فتح نیوکمپ و الدترافورد و شکست دادن بارسا در برنابئو با ذخیره ها و دوپیروزی زیبا دردو بازی زیبا یعنی دپور و سلتا رئال حتی از فصل گذشته هم وضعیت بهتری دارد.کریستیانو فرم فوق العاده عالی دارد و با بازگشت کاسیاس که احتمالا بازی رفت مرحله یک چهارم را از دست میدهد رئال رئال شده.مدافعین عالی کار میکنند و کلا رئال خیلی خوب دفاع میکند دیدن این گونه دفاع کردن تیمی رئال واقعا لذت بخش است.رئال به بارسا ثابت کرده که واقعا بهترین تیم دنیاست.به قول مورینیهو تیم تیم شده.و تیم امسال بالانس بیشتری نسبت به پارسال دارد جایی که باید ببرد میبرد.امسال به احتمال80 درصد کوپا را میگیریم ودرچمپیونزلیگ نیز بخت اول قهرمانی هستیم و به احتمال60 یا70 درصدقهرمان میشویم چون لالیگا از دست رفته میتوان از لالیگا به عنوان فرصتی برای استراحت به بازیکنان کلیدی استفاده کرد.خیلی ها فکر میکنند که رئال پارسال بسیار بهتر از رئال امسال بود اما اگرخوب نگاه کنیم با بردن چمپیونزلیگ و کوپا و با احتساب سوپر کاپ ما در این فصل3 جامه میشویم+مجوزکسب حضور در جام باشگاه های جهان و سوپر کاپ اروپا حالا این بهتر است یا قهرمانی در1 جام بزرگ یعنی لالیگا؟ در کل رئال در حال حاضر ارامشی فوق العاده دارد که مهمترین چیز برای قهرمانی در جام هاست.دیگر خبری از جنجال ها و حاشیه ها نیست.اما در پایان باید پرونده یک چیزی را ببندم و ان پست رئال در چهارچوب است.بدون هیچ شک و تردیدی باید کاسیاس در همه بازیها فیکس باشد او بهترین دروازه بان دنیاست.هرگز دیه گو لوپز به سطح او نخواهد رسید
کاسیاس مال سیاره دیگریست به محض بازگشتش دیه گو لوپز نقش ادان را بازی خواهد کرد یعنی نیمکت نشینی مطلق.کاسیاس روح رئال است.البته جا دارد از دیه گو لوپز ممنون باشیم که به جز دو گل مقابل دپور و بارسا در برنابئو روی هیچ گلی مقصر نبود.وبازی هایش بی نقص بودند بی شک او یک جانشین مطمئن برای ایکر خواهد بود و خیال رئال از این بابت راحت خواهد بود اما فکر مقایسه کاسیاس و دیه گو لوپز را نکنید.مقایسه این دو مثل مقایسه بوگاتی و تویتا است.تمام...
اما نگاهی به تمامی تیمهای حاضر که با توجه به خالص بودن این قرعه کشی هر کدام ممکن است به رئال برخورد کنند می اندازیم
پاریسن جرمن:این تیم با پول های نفتی فراوان اعراب توانسته که تیم شیک و پرقدرتی بسازدو بازیکنان بزرگ زیادی را جذب کند.همچنین این تیم لازمه ی قهرمانی در جام ها را نیز دارد:یک مربی درجه یک.کارلو انجلوتی.مربی که اندازه مورینیهو جام در لیگ قهرمانان دارد.این تیم با داشتن بازیکنانی نظیر زلاتان.تیاگو سیلوا.لاوتزی.تیاگو موتا.مکسول.خاویر پاستوره.فن در ویل.جرمی منز.لوکاس مورا و بکهامی که دیگر بکهام نیست تیمی پر ستاره دارد.ان ها در خانه خود در اروپا از سال2006 تا کنون شکستی نخورده اند.ان ها با شکست دادن والنسیا به این مرحله رسیده اند.سبک بازی ان ها دقیقا عین رئال است دفاع و ضد حمله و با سیستم4-2-3-1 بازی میکنند و در جدول لوشامپیونه در رده نخست پیشتازند.اخرین بازی ان ها با رئال با پیروزی برای پی اس جی همراه بود.
یونتوس:این تیم فوق العاده دفاعی است.وبرچسب دفاعی بودن هم کاملا به حق به ان ها زده میشود ان ها هم درخانه در اروپا مدت زیادیست که شکست نخورده اند.ان ها هم یک مربی بسیار خوب دارند.انتونیو کونته.اما ان ها مشکل گلزنی دارند و برای همین هم است که مدتها دنبال مهاجمان بزرگ اروپا هستند.ان ها بعد از زدن گل کاملا در لاک دفاعی خود فرو میروند تا فرصتی پیش اید تا ضد حمله بزنند اما ضد حمله یونتوسی کاملا با ضد حمله رئال متفاوت است و دارای سرعت پایین تریست.اما ان ها دارای بازیکنانی هستند که قدرت حفظ توپ خوبی دارند و ان ها موتوری قوی در میانه میدان دارند.مدافعین چغری همم دارند.یک دروازه بان درجه یک هم دارند.ان ها تیمی پر ستاره نیستند از تنها ستاره های انان میتوان به پیرلو-کیه لینی-بوفون و انلکا اشاره کرد که هر چهار ستاره بالای30 سال سن دارند و مسن هستند.ان ها پدیده ای به نام پوگبا نیز دارند که از منچستر یونایتد ان را خریده اند او نیز در اینده ستاره ای درخشان خواهد شد.و صد البته ویدال را نیز نباید فراموش کرد ستاره ای با سبک بازی مشابه خدیرا.اگر رئال بتواند با استفاده از الونسو پیرلو را از کار بندازد بخش اعظمی از این تیم از کار خواهد افتاد.این تیم با سیستم3-5-2 بازی میکند.ان ها با شکست دادن سلتیک به این مرحله رسیدندو در جدول کالچو در رده نخست قرار دارند.اخرین بازی ان ها با رئال هم با شکست رئال همراه بود.
مالاگا:این تیم هم یک تیم غیر قابل پیش بینی است همراه با حمایت شیخ های عرب البته این شیخ ها اصلا با شیخ های منچستر سیتی و پاریسن جرمن قابل مقایسه نیستند و از بودجه بسیار کمتری بهره مندند.این تیم با داشتن ستاره هایی نظیر ایسکو-خواکین-تئولالان -ساویولا-باپتیستا و روکه سانتا کروز توانسته اند مجموعه ای قدر بسازند به همراه یک مربی بسیار خوب.مانوئل پلگرینی.مالاگا تیم خلاقیست که توانسته شگفتی ساز این جام باشد.ان ها با سیستم4-4-2 بازی میکنند و توانسته اند با شکست دادن پورتو به این مرحله برسند.این تیم اسپانیایی هم اکنون در رده چهارم لالیگا حضور دارد.در اخرین تقابل انها با رئال نیز شاگردان پلگرینی پیروز شدند.
بورسیا دورتموند:این تیم با رئال بیگانه نیست امسال دو بار با رئال بازی کرده است و در هر دو دیدار هم موفق شده است.این تیم با تکیه بر اکادمی قدرتمند خود تیم موفقی ساخته.این تیم دارای هواداران بسیار پرشوریست.ان ها با داشتن ستاره هایی نظیر متس هوملز-لوکاس پیسچک-گوندوغان-ماریو گوتزه-مارکو رویس و لوندوفسکی توانسته اند تیمی بسیار قدرتمند بسازند.همچنین ان ها هم دارای یک مربی عالی به نام یورگن کلوپ هستند.این تیم برای همه تیم های حاضر یک تهدید به حساب می اید.ان ها با سیستم4-2-3-1 و با بهره گیری از شیوه دفاع و ضد حمله های سریع بازی میکند.زرد پوشان توانسته اند با شکست دادن شاختار به این مرحله برسند.این تیم در جدول بوندسلیگا در رده دوم است و شانسی برای قهرمانی ندارد در جام حذفی هم حذف شده اند و تنها امیدشان چمپیونز لیگ است برای همین هم تمامی توان و نیرویشان را بر روی این جام خواهند گذاشت.ان ها در اخرین تقابلشان با رئال به تساوی رسیدند.
بارسلونا:این تیم پس از دو هفته فاجعه بار توانست با شکست سنگین میلان به میادین برگردند.درست است که ان ها در 8 ال کلاسیکوی اخیر تنها یک پیروزی کسب کرده اند و در دو الکلاسیکوی اخیر تن به دو شکست داده اند اما در صورت رویارویی با مردان مورینیهو رئال دچار مشکل بزرگی خواهد شد.ال کلاسیکو هیچوقت اسان نیست برای هیچکدام از طرفین.این تیم با سیستم 4-3-3 بازی میکند به شیوه تیکی تاکا.ان ها مملو از ستاره هستند ستاره هایی مانند مسی-چابی هرناندز-اینیستا-فابرگاس-پیکه-ویا-الوز-جوردی البا و چند ستاره دیگر.از طرفی این تیم مربی خوبی ندارد و در غیاب مربی اصلی خود از رورا استفاده کرده هرچند که تیتو به زودی برمیگردد اما تیتو هم مربی کارکشته ای نیست و این مشکل بزرگی برای ان هاست از دیگر مشکل ان ها میتوان به ضعف ان ها در خط دفاعی و درون چهارچوب نام برد.دو مدافع کناری ان ها جوردی البا و دنی الوز هر دو به شدت هجومی هستند و این باعث میشود مدافعین مرکزی ان ها تنها بماند مثل این میماند که در رئال دو مارسلو در دفاع چپ راست بازی کند.ان ها با شکست دادن میلان به این مرحله رسیده اند و در جدول لالیگا در رده نخست قرار دارند و در اخرین تقابلشان با رئال دچار شکست شده اند.
گالاتاسرای:این تیم هم یکی از غیر قابل پیش بینی ترین تیمهای اروپا است.این تیم با داشتن ستاره هایی همچون دروگبا-اشنایدر-بیلماز و حمیت التین توپ یک تیم خیلی خوب است.این تیم با سیستم4-4-2 بازی میکند.مربی این تیم فاتح تریم است که مربی خوبیست.ان ها یکی از3 تیم برتر دنیا از لهاظ هواداران پر شور است.ان ها در لیگ ترکیه در رده اول هستند.این تیم با شکست دادن شالکه به این مرحله رسیده ودر اخرین تقابلشان در مقابل رئال به شکست رسیده اند.
بایرن مونیخ:این تیم یکی از قدرتمند ترین تیمهای حال حاضر دنیاست و پس از رئال و بارسا در دنیا بهترین است.این تیم گربه سیاه رئال است.این تیم با داشتن ستارگانی نظیر ارین روبن-فرانک ریبری-توماس مولر-خاویر مارتینز-شوانی-الابا-بواتنگ-مانوئل نویر-ماریو گومز-ماریو مانزوکیچ-فلیپ لام و چند ستاره دیگر توانسته تیمی بسیار قدرتمند بسازد.همچنین مربی بسیار بسیار خوبی هم دارند.هاینکس.مربی که موقع عقب افتادن قرمز میشود.ان ها با شکست دادن ارسنال به این مرحله رسیده اندودرست به سبک رئال-دورتموند و پی اس جی بازی میکنند4-2-3-1 دفاع و ضد حمله.این تیم در بوندسلیگا در رده نخست است و با خیالت راحت قطعا قهرمان میشود.این تیم بسیار منسجم و یکپارچه است و گلزدن به ان ها کار بسیار سختی است به خصوص این که نویر درون دروازه ان هاست.دروازه بانی با کیفیت اما بی اخلاق و با حاشیه.ان ها امسال در بوندسلیگا بسیار کم گل خورده اند اگر ان ها بتوانند همینگونه کار کنند رکورد گل نخوردن تاریخ بوندسلیگا را خواهند شکست.راه شکست ان ها بسیار صعب العبور است راهی که فقط از دست مربیانی بزرگ مانند ونگر و مورینیهو بر میاید.بی شک سخت ترین و بزرگترین حریف احتمالی رئال همین بایرن است.همچنین رعب اور ترین.در اخرین نبرد ان ها با رئال ان ها دروقت معمول120 دقیقه شکست خوردند اما در پنالتی زنی به پیروزی رسیدند.
وحالا جمع بندی پایانی:با هر حریفی مواجه شویم با تیمهای المانی نباید مواجه شویم.امار رئال در المان وحشتناک است و رئال مقابل المانی ها همیشه مشکل داشته پس بهتر است با المانی ها روبرو نشویم.در صورت مواجهه با تیمهایی مانند پی اس جی-گالاتاسرای-مالاگا بهتر است تا در بازی رفت این بازیها کارت های زرد بازیکنانی مانند راموس و الونسو پاک شوند تا در مراحل بالا تر دچار مشکل نشویم.در صورت مواجهه با تیمهای اسپانیایی یعنی مالاگا و بارسلونا میتوان به شناخت رئال از این تیمها دل بست.و اما قرعه مورد علاقه من:دفعه پیش من به قرعه مورد علاقه خود یعنی منچستر رسیدم.قبل از قرعه کشی هم همین را پیش بینی کرده بودم و درست هم درامد حالا پیش بینی من و همچنین قرعه مورد علاقه من یونتوس است.رئال با این تیم یک کار تمام نشده دارد.در صورت مواجهه با این تیم رئال کار سختی دارد اما شانس بیشتری هم دارد.رئال در حال حاضر بیشترین شانس را برای قهرمانی دارد و بهترین تیم دنیاست. در تازه ترین رده بندی جهانی تیمها هم رئال در رده نخست قرار گرفتو بایرن مونیخ و بارسا و منچستر در رده های بعدی قرار گرفتند.هر تیمی به قرعه رئال بخورد بی تردید خواهد ترسید.یکی از جدید ترین قوانین اروپا این است که مرحله بعدی هم قرعه کشی میشود و این قرعه کشی راه فینال را مشخص نمیکند.در صورت رویارویی با هر تیمی بهتر است که بازی رفت در خانه حریف باشد و برگشت در برنابئو.قرعه کشی فردا ساعت2:30 به وقت ایران خواهد بود.

پرز و چال هایش برای آینده

همونطور که می دونید دوستان رئال عزیز در این تابستان انتخابات ریاست رئال مادرید برگزار می شود.و پرز اصلی ترین نامزد در انتخابات است به طوری که حتی رقیبان او راومن کالدرون که خود را نامزد کرده اند برای خود شانسی ندیده اند و به گفته آن ها پرز باز هم برای سومین بار به مدریت رئال مادرید خواهد رسید ولی رسیدن به مدریت رئال کار سختی است و نمی شود گفت که پرز به سادگی می تواند دوباره به این مقام برسد او باید برنامه های خیلی خوبی داشته باشد تا بتواند دوباره انتخاب شود که یکی از این برنامه های او جذب بزیکن است و او قصد دارد قبل از برگزاری انتخابات خرید هایی بزرگی انجام دهد تا حکم ریاستی خود را تمدید کند. و دچار مشکلی نشود.او در همین روز ها پیشنهاد بسیار نجومی را برای به خدمت گرفتن گرت بیل داده است 70 میلیون یورو به باشگاه تاتنهام برای انتقال او و دستمزد 11.5 میلیون یورو سالانه برای گرت بیل و احتملا پیوستن گرت بیل رئال زیاد است ولی پرز به یک انتقال بزرگ راضی نخواهد بود و برنامه های برای جذب بازیکنان دیگری خواهد داشت.یکی دیگر از خرید های پرز بازگشت کارواخال به رئال است برای پست دفاع راست و راحت شدن از دست آربلوا که مدام در طول فصل افت می کند شاید او شایسته حضور در ترکیب رئال مادرید نباشد ولی یکی دیگر از خرید های او قطعا خرید مهاجم خواهد بود که در این فصل ز نظر مهاجم نوک رئال دچار مشکل بود و احتمال جذب کاوانی و یا فالکائو زیاد است
شاید پرز بتواند با خرید های بزرگ بتواند دوباره 4 سال دیگر ماندگار شود ولی او چالش های بزگتری مانند تمدید قرار داد رونالدوست کریس رونالدو در بازی رفت و برگشت مقابل منچستر یونایتد دو گل مهم زد و خوحشالی نکرد و فروسن هم در این مدت از او تعریف های زیادی کرده است. ودر اولترافورد هم مورد تشوق منچتری ها قرار گرفت و خیلی از آن ها خواهان بازگشت او بودند و این روز ها هم منچستری ها به دنبال حامی مالی برای انتقال دوباره او به منچستر هستند تا جایی که مسئولان منچستر هم با مسئولان کمپانی نایک چندید جلسه برگزار کرده اند . و حتام یکی از مهمترین هدف های پرز تمدید قرارداد او با رونالدوست و حتی یکی از دوستان رئال ام به من گفت مهمتر از نون شب برای پرز تمدید رونالدوست و پرز برای ماندن او هر کاری خواهد کرد و حتی افزایش دستمزد او تا 18 میلیون یورو و شاید هم بیشتر که این خبر از آن دارد پرز نمیخواهد او را به هیچ قیمتی از دست بدهد . ولی در آخر یکی دیگر از چالش های پرز انتخاب سرمربی برای فصل اینده است که این روز ها خبر های زیادی مبنی بر جدایی آقای خاص از رئال مادرید شنیده مشود و این فصل سومین فصل حضور مورینیو در رئال مادرید است که او عادت ندارد بیشتر از سه فصل در یک تبم بماند اگر رئال در کوپا به قهرمانی برسد و در اروپا راهی از پیش نبرد به طور قطعی باشگاه عذر او را خواهد خواست ولی اگر مورینیو هر دو جام را کسب کند باشگاه با وجود اختلافات زیاد با او به دنبال حفظ او خواهد بود ولی اگر مورینیو در این صورت نخواهد بماند کار سخت تری خواهد داشت برای یافتن جایگزینی مناسب برای او .و یکی از گزینه های احتمالی رئال برای مربیگری آنجلوتی خواهد بود ولی در این روز ها خبر ها حاکی از این است که آنجلوتی اختلاف های خود را برای مسئولان پازیس ژرمن حل کرده و شاید در این تیم بماند و کار پرز سخت تر خواهد شد برای انتخاب سرمربی آینده تیم که در حد و حدود رئال مادرید باشد .

در باب چاکر و قضاوتش

در آن بازي كه په په اخراج شد هيچ ناداوري بر عليه بارسا و به نفع رئال اتفاق نيفتاد و تنها داور به بارسلونا كمك كرد اما در بازي چند شب پيش داور خطاي هند پنالتي رافائل را نگرفت گل منچستر هم كه آفسايد بود در بازي رفت هم يك پنالتي براي رئال گرفته نشد پس در مجموع سه ناداوري به نفع منچستر اتفاق افتاد و يك ناداوري به نفع رئال هر چند چاكر داور مسابقه در مصاحبه اي كه امروز انجام داده گفته تصميمش مبني بر اخراج ناني كاملا درست بوده اما ما فرض بر اين ميگيريم كه اخراج ناني اشتباه بوده آيا تاثير منفي يك اخراج بر منچستر بيشتر بود يا نگرفتن دوپنالتي و خوردن يك گل آفسايد بر بازي رئال؟تا آنجا كه اين بنده حقير آموخته ام مقايسه بايد درموقعيتي برابر انجام شود آيا شرايط آن بازي كه په په در آن اخراج شد با شرايط بازي رئال و منچستر كه ناني اخراج شد يكسان و برابر است؟
آيا نگرفتن 5پنالتي براي چلسي بيشتر به راه يابي بارسا به فينال كمك كرد يا اخراج ناني كه توسط يك گل آفسايد و نگرفتن دوپنالتي جبران شد به صعود رئال؟براي رئال ناني اخراج و با چند كمك بزرگ از طرف داور اين اخراج جبران شد زمين و آسمان را به هم دوختيد اما آيا زماني كه براي بارسلونا فن پرسي تياگو موتا و پپه اخراج شدند شما مقاله اي داديد؟ شما فقط منتظر بوده ايد كه فرصتي بدست آوريد براي توجیه قهرماني هاي پوشالي بارسا

خورشيد من... هميشه تابان باش

به خوبي به ياد مي اورم روزهايي را كه بي تو بودم... بي اميد، بي انگيزه... مي ديدم مي شنيدم راه مي رفتم اما حسي درون قلبم فرياد مي زد كه چيزي كم دارم... و باز هم به خوبي به ياد دارم روزي را كه تو را يافتم... تو كه باشي هيچ نمي خواهم جز دو چشم... حتي دو چشم هم نه يك چشم هم كافي است... تنها تو را مي نگرم و مي دانم كه تو مرا نمي بيني... 
قلبم با هر بار ديدن تو محكم تر از قبل خود را به ديوار مي كوبد و ميدانم كه تو اين را حس نمي كني... اما اين را هم به خوبي مي دانم كه مي داني در جاي جاي جهان قلب هايي هستن كه فقط براي تو مي زنند... وقت هايي كه تو هستي ديگران نيستند... وقتي كه تو باشي از هر هستي نيست مي شوم و فقط تو مي شوي هستي من... صدا را بالا مي برم تا فقط تو در سرم باشي روزهايي كه نيستي با يادت و اميد بودن و موفقيتت ارامم...
وقتي كه با سر افرازي پرچم افتخارت را بالا مي بري دست هايم به شكرانه ي بالا رفتن پرچم افتخارت بالا مي روند و فقط خداست كه ان لحظه عمق شادي ام را حس مي كند... روزهايي كه نمي درخشي نابودم... بي تو هيچ نيستم و ندرخشيدنت هيچم مي كند...
وقتي شادي ديگران را در برابرت مي بينم اب مي شوم و ان لحظه كه با ديدن شادي ديگران از سر تاسف اه مي كشي نا بود مي شوم... ولي باز هم فقط تويي كه قلبم را تسخير كرده اي... تو هميشه درخشاني خورشديي هستي كه كاهي اوقات ابر سعي در پوشاندن ان دارم اما خورشيد خورشيد است... اگر چه پشت ابر باشد صداي نمايشگر را بالا مي برم... فرياد " گل " از زبان گزارشگر اشك شوق در چشمانم مي نشاند و باز هم تو هستي كه با لباس برف رنگت مي دوي و در دل من شعف به جا مي گذاري...
تو شادي اما من از تو شاد ترم... تو شادي اما خودت مي داني كه عمق شعف عاشقانت بيان كردني نيست و به اين افتخار، افتخار مي كني بازي تمام مي شود و فرمانده با ابهت به سمت دوربين ها مي رود... مي گويند داور كمك كرد... مي گويند تو هيچ نبودي اما نمي دانند كه تو همه چيز من و امثال من بودي... فرمانده دفاع مي كند و تو با افتخار به عاشقانت شعف هديه مي كني خورشيد من... هميشه تابان باش

اصلاحیه درباره ی مقاله «آقای نصیرزاده، شوخی می‌کنید؟»

واژه های «بی احتیاطی» و «بی مبالاتی » و «حرکت غیرورزشی» معانی مختلفی دارند و کاربردی متفاوت. اگر داور در صحنه ای تشخیص دهد هریک از این سه حالت روی داده است ، باید متناسب با شدت و یا نفس عمل تصمیمی مناسب اتخاذ کند.

بی مبالاتی به آن می‌گویند که بازیکن بدون در نظر گرفتن عاقبت عمل خود مرتکب خطایی شود. مثلا حرکتی کند که ممکن است سلامتی خود یا بازیکنی را به خطر بیاندازد، هرچند چنین نشود. در چنین حالتی اگر بازیکن به بی مبالاتی اقدام کند و خطایی صورت نگیرد داور باید خطا اعلام کند. اگر برخورد صورت گیرد در خصوص هفت خطای ذکر شده در کتاب قوانین داوری فیفا، داور باید به بازیکن بی مبالات کارت زرد نشان دهد و اگر شدت عملش زیاد بود وی را اخراج کند. مثلا په په با اینکه می دانست دنی آلوس ممکن بود پایش را برای گرفتن توپ به جلو بیاندازد ، نباید با کف پا به قصد گرفتن توپ حرکت می‌کرد . این عمل مصداق بی مبالاتی بود. در آن حالت اگر برخوردی میان دو بازیکن صورت نمی گرفت داور باید به نفع بارسا خطا اعلام می‌کرد و اگر برخورد می‌شود، باید به په‌په کارت زرد نشان می‌داد. اما نمایش دنی آلوس و موقعیت قرارگیری اشتارک، باعث شد داور تصور کند په په هنگام بروز آن خطا، نیروی بیش از حد به حریف وارد کرده و به همین دلیل او را اخراج نمود.

بی احتیاطی نیز بدین معناست که بازیکن بدون زمینه قبلی اقدام به حرکتی می‌کند که ممکن است منتج به خطا شود. مثلا نانی قصد داشت توپ ارسالی را بدزدد، اما به یکباره آربلوا ظاهر می‌شود و خطا صورت می‌گیرد. اگر در چنین صحنه ای نانی بدون زمینه قبلی خطایی مرتکب شده باشد داور حتی نباید به او کارت نشان دهد و اگر شدت عمل خطای کف پایش زیاد باشد باید با کارت زرد او را جریمه کند.

اما حرکت غیرورزشی مصداق های فراوان دارد مثلا کسی بداند صاحب توپ نمی شود و به قصد آسیب، ضربه ای به حریف بزند و ...

با این مقدمه و توضیحات، نگارنده قصد دارد در این سطور به اشتباه خود در بکارگیری این واژه ها به جای یکدیگر از خوانندگان این سایت عذرخواهی کند.

مطلب اخیری که به نام این ناچیز در سایت مرجع خبری رئال مادرید درج شد، حاکی از عجله و بی دقتی نگارنده در کاربرد واژه های فوق بود. در مقاله «آقای نصیرزاده، شوخی می‌کنید؟» قصد این بود که حرکت په په به عنوان مصداق بی مبالاتی معرفی شود. این در حالی است که سهوا عبارت حرکت خشن به کار برده شد.

همچنین، آن مقاله قصد داشت اثبات کند نانی حرکت غیر ورزشی مرتکب شده است. اما به جای استعمال این واژه، عبارت رفتار خشن را به کار برد. هدف این بود که با نشان دادن ثانیه های 6 تا 12 و همچنین دقیقه 1:05 الی 1:10 کلیپ اول نوشتار قبلی، به خواننده اثبات شود نانی پس از آنکه می‌بیند توپ به او نمی‌رسد در حالی که کف پایش به آربلوا چسبیده، زانوی خم شده‌اش را صاف می‌کند و با حرکتی غیرورزشی سعی می‌کند حریف را از کار بیاندازد. این رفتار، حرکتی غیرورزشی بود که داور در آن صورت می‌بایست همان لحظاتی که نانی به زمین افتاده وی را اخراج می‌کرد و در گزارش‌اش نیز آن را قید می‌نمود. اما اگر داور برداشت کرده بود حرکت نانی مصداق بی احتیاطی است، نباید اخراجش می‌کرد.

فارق از بحث بالا، عده ای از دوستان منچستری اعتراض می‌کردند که چرا در این مطلب به خطاهای آربلوا و خطای پنالتی راموس اشاره‌ای نشد. در پاسخ به این دوستان باید گفت، غرض از کنارهم گذاشتن کلمات نوشتار قبلی، تنها نقد عملکرد و رفتارهای نصیرزاده و جاودانی بود. مخاطب نوشتار قبلی نگارنده هواداران منچستر نبودند. بلکه مجری و کارشناس داوری شبکه سه بود. چرا که نصیرزاده قصد داشت هرچه جاودانی می‌گوید را انکار کند و جاودانی نیز نصیرزاده را مسخره می‌کرد. هرچند تصاویری که به نصیرزاده نشان داده می‌شد بی کیفیت بود و از زاویه ای نامعلوم. اما قضاوت کارشناس فنی مسابقه درباره دلیل تعویض دیماریا بیش از پیش ثابت کرد کیفیت برنامه های تحلیلی ورزش شبکه سه تا به کجا با شبکه ی عرب زبان الجزیره اسپورت تفاوت دارد.

آقای نصیرزاده ، شوخی می‌کنید؟

الف – چاوش: شاید هوشنگ نصیرزاده شوخی اش گرفته بود!

دیشب پس از مسابقه حساس و دیدنی منچستر یونایند – رئال مادرید ، از شبکه سوم سیما با هوشنگ نصیرزاده تماس گرفتند. جاودانی، مجری برنامه گزارش ورزشی با او مزاح می‌کرد و قضاوتش را درمورد داور مسابقه منچستر – رئال زیر سوال می‌‌برد. نصیرزاده هم برای آنکه جلوی جاودانی اصطلاحا کم نیاورد، سوتهای داوران را به نفع تیم رئال مادرید به گزارشگر یادآور می‌شد. او حتی در عین ناباوری خطای هند رافائل را پنالتی نمی‌دانست!

معلوم نیست نصیرزاده دیشب شوخی‌اش گرفته بود یا نظراتش را به صورت جدی‌ عنوان می‌کرد. ولی در هر دو حالت، موضع گیری چنین شخصیتی علیه یک تیم ورزشی چندان مطلوب نبود.

نصیرزاده دو سال پیش تصمیم اشتارک را درباره اخراج په‌په صحیح خواند. آنهم برای صحنه ای که دوربین ها نشان می‌دادند هیچ برخوردی میان په‌په و آلوس صورت نگرفت. ظاهرا علت دفاع وی از آن تصمیم، استناد بر یکی از قوانین اصلی فیفا مبنی بر بروز رفتار خشن از بازیکنان بود که بر آن اساس، باید بازیکن سفیدپوش اخراج می‌شد. حال نگارنده این نوشتار قصد دارد با نشان دادن کلیپی از حرکت دیشب نانی نظر دیشب نصیرزاده و نیز، کسانی که با ذهنیتی از الکلاسیکوی قبلی قصد دارند جریان داوری را به نفع رئال قلمداد کنند، به چالش بکشد.

وقتی از زاویه بالا که در پشت سر دوبازیکن قرار دارد صحنه اخراج را می‌بینیم، همگی فکر می‌کنیم نانی ضمن ندیدن بازیکن حریف، به قصد توپ کف پایش را از زمین جدا می‌کند. ولی واقعیت اینجاست که این بازیکن پس از آنکه به توپ نمی‌رسد با کف پایش عامدانه آربلوا را هل می‌دهد. این حرکت نانی مصداقی است از رفتار خشن که ممکن بود سلامتی جسمی آربلوا را به خطر بیاندازد. لطفا ثانیه‌های ششم تا دوزداهم این کلیپ را (ترجیحا به صورت کند) تماشا کنید. خواهید دید که نانی هنگامی که به هوا برمی‌خیزد، آربلوا را می بیند و پس از اینکه کف پایش به پهلوی بازیکن شماره 17 رئال می‌چسبد، خیلی سریع به او لگدی پرتاب می‌کند:

برای دیدن ویدئو، کلیک کنید

این حرکت، تصمیم داور را برای اخراج رونی توجیه می‌کند.

البته آقای نصیرزاده براساس صحنه های بازپخش شده از شبکه سوم سیما نظرشان را ابراز کردند. صحنه هایی که از دوربین بالایی پشت سربازیکنان پخش می‌شد. اما نظر ایشان راجع به درستی تصمیم داور مبنی بر پنالتی اعلام نکردن هند رافائل و همچنین، گفته هایشان درباره اینکه داور در فلان مسابقه و بهمان مسابقه به ضرر رئال پنالتی نگرفته، نشان می‌داد ایشان کمی مغرضانه نسبت به رئال مادرید رای می‌دهد. حال درخواست می‌شود تصاویر این ویدئو را به صورت آهسته تماشاکنید:

برای دیدن ویدئو، کلیک کنید

این ویدیو تصویری است بسیار واضح و گویا (آنهم از همه ی زوایا) از عامدانه بودن برخورد دست رافائل با توپ ؛ به نحوی که باعث تغییر مسیر توپ می‌شود و جلوی گلزنی هیگواین را می‌گیرد. اما آقای نصیرزاده این خطا را پنالتی نمی‌دانست. شاید به خاطر کری خواندن با جاودانی بود. اگر چنین گزاره ای صحیح باشد باید به حال فوتبالمان تاسف خورد؛ وقتی در چنین سطحی و با چنین حجم بیننده ای ، مجری صراحتا از علاقه اش به تیم رئال می‌گوید و کارشناس برای کم نیاوردن واقعیت را انکار می‌کند.

دل زیبای من

خیلی‌ وقت بود که بغض کرده بودم. روزها و ماه‌ها و سالها میامد و می‌گذشت و تیم محبوب من در مقابل حریف تازه به دوران رسیده خود هیچ حرفی‌ برای گفتن نداشت. معشوقی که اگر اشتباه نکنم میبایست ۱۲سالی‌ باشد که دل‌ به او بسته ام.زمانی‌ که دغدغه‌ام فقط دیدن افرادی مثل کارلوس یا کاسیاس و یا زیدان و بزرگان دیگری که مجال نام بردن همه آنها در این نامه نمی‌باشد.فارغ از کسب هرگونه نتیجه ای.
اصلا نمی‌د‌انستم بازی حذفی چه معنایی دارد.لیگ قهرمانان یعنی چه؟لالیگا چیست؟میشود آن را در دست گرفت؟فقط تنها چیزی که به یاد می‌آورم دیدن اسطوره‌های زندگی‌ کوچک سیاه و سفیدم بود.خاطرم هست اولین بار برادرم بود که به من سالگادو را نشان داد آن هم با یک دریبل زیبا! گذشت و گذشت و گذشت... روبرتو ی دوستداشتنی‌ از رئال رفت،زیدان با چشمانی گریان از فوتبال خداحافظی کرد،بکهام رفت،فیگو رفت.
از آن تیم کهکشانی فقط ماندند ستارگان کم شماری که شمار آنها از انگشتان یک دست هم کمتر بود.افراد می‌آمدند و می‌رفتند.به صورت برق و باد و این فقط باعث شده بود که دیگر کهکشان از بین برود و دیگر تیم‌ها ظهور کنند.تیم‌هایی‌ که طرفدارن آنها تا دیروز نمی‌دانستند فوتبال خوردنیست یا درون جیب جا میشود حالا حرف از فوتبال نوین و آینده فوتبال می‌زدند. آری این گونه بود.تیم محبوب من ضعیف و تیم رقیب ‌اسب میتازند!کار به جایی‌ رسیده بود که دیگر ما فوتبال نفهم شده بودیم و همه فوتبال فهم.کم کم افراد از معشوق سپید من دل‌ کنده و عشق خود را به معشوقی به رنگ آبی و اناری میفروختند،به بهائی ارزان...
چه حرف‌ها که در این سالها نشنیدم،چه مسخره‌ها که نشدم،چه پیامک‌ها دریافت نکردم...از بچه ۷ساله گرفته تا مرد ۵۰ساله همه به ناگاه طرفدار پروپا قرص مستطیل سبز شده بودند. فقط در شب‌های تنهایی‌ میخواندام با خود:من مانده‌ام تنهای تنها... بودند کسانی‌ که با من همراه بودند ولی‌ چه کم! دل‌ خوشی‌ام دوباره شده بود دل‌ خوشی‌ ۱۰سال پیش.فقط دیدن رنگ سپید!فارغ از هرگونه نتیجه ای.
تا اینکه گوش به گوش و دهان به دهان به گوشم رسید که مدیر محبوبم دوباره به تیم باز میگردد.می‌دانستم این یعنی بازگشت دوباره به قدرت با کنار زدن رقیب ولی‌ اینقدر نتایج ضعیف پیش میرفت که شاید باور این مساله برای خود من هم دشوار گشته بود.مدیر آمد گویی که دل او هم،همانند من پر بود از درد!دردی که گلویش را میفشارد. توپ اول با حضور کاکا ترکید.بازی کنی‌ که میلان را یک تن روی انگشت خود می‌چرخاند.گران‌ترین خرید را به خود لقب داد!
می‌شنیدم شایعه‌هایی‌ از احتمال پیوستن شماره ۷ شیاطین سرخ ولی‌ نه باورش برای من آسان بود و نه هیچکدام دیگر از طرفدار ها.هی‌ یک لحظه توقف کنید...این همان مدیری هست که بکهام را به رئال آورد!نه ولی‌ امکان ندارد.غیر ممکن است این انتقال رخ بدهد.رونالدو که بکهام نیست... ولی‌ مدیر کوتاه نمی‌آمد،هرطور که بود باید او را به مادرید میآ‌ورد.و پس از کش و قوس‌های فراوان بهای تمام شدهٔ رونالدو ۸۰میلیون پوند در آمد. دیگر مطمئن بودم که این تیم میتواند در مقابل آبی اناری پوش‌ها بایستد.ولی‌ نمی‌شد که نمی‌شد.از هم گسستگی ساختار دفاعی.نه هماهنگی‌ از میانه میدان.به انگیزه در حمله فقط باعث میشد اوضاع از چیزی که هست بدتر شود و من قرار بگیرم در مقابل آماج حملات دوست و دشمن.کودک و بزرگ.
دندان بر جگر میفشردم و با خود می‌گفتم صبر کن صبر کن.ولی‌ این حرفا به حرف ساده است.چه کنم با کابوس‌های شب و شب نخوابیدن ها! گاهی دلم را خوش می‌کردم به شیرهای لندن با گاس هیدینک که ثابت کنند این تیم به آن خوبی‌ها هم که می‌گویند نیست ولی‌ چه فایده وقتی‌ داور نمی‌خواهد ببیند،خب نمی‌بیند. یک فصل کابوس وار دیگر هم گذشت تا اینکه از آخر یکی‌ از ستارگان دنیای مربیگری هم به جمع کهکشان پیوست.مورینیو بزرگ!با آن همه سابقه در شکست دادن تیم حریف.کسی‌ که پادزهر را در دست داشت. دوباره قلبها شروع به تپیدن کرد.هیجانی سر تا پایم را فرا گرفته بود.ما میتونیم...ولی‌ باز هم شکستی سخت از حریف سنتی‌ . مربی‌ کنفرانس بعد از این بازی را اینگونه خاتمه داد:در افکار تاکتیکی‌ام شکست خوردم! ولی‌ با وجود شکست اینبار همه میدانستند که مربی‌ هرجوری که شده پادزهر را آماده می‌کند. گذشت و نتایج شکل شدت و ضعف به خود گرفتند.دیگر از آن شکست‌های سنگین خبری نبود.اگر تیم گلی‌ دریافت میکرد عقب نمی‌نشست و تا آخرین نفس مبارزه میکرد.یکی‌ باخت یکی‌ برد.دوتا برد یکی‌ باخت... و سر انجام به جایی‌ رسید که دوباره کهکشان توانست رنگ سفید خود را به آسمان آبی و اناری قالب کند.
دلم برای خودم نمی‌سوزد.دلم برای آبی و اناری می‌سوزد که از چندی دیگر باید با طرفدارن پوشالی تیم‌های دیگر نظیر آبی‌های شهر منچستر و یا باواریایی‌های شهر مونیخ به صحبت و مناظره سپری کند. موقع باشی‌ دوست آبی اناری پوش من...!


تحلیل بازی شیاطین سرخ و قوهای سپید

واستم این بازی رو واستون تحلیل کنم. این بازی کاملا تاکتیکی بود و هر دوتیم کمتر از قوای بدنی خود استفاده میکردند ... ابتدا به تحلیل تیم میزبان میپردازیم در این بازی فرگوسن تصمیم داشت در عمق به گل برسد که تصمیمی واقعا دلیرانه بود با وجود روزهای خوب رافئل واران و راموس نیز در بازی قبلش گل زیبایی به بارسا زده بود ... 
در حالی که شما فکر میکنید اصل حمله منچستر از سمت راست بیشتر و کمی سمت چپ بود این چیزی است که غالب مردم فکر میکنند و همه ی تیم ها این را میدانند که نقطه ضعف رئال مادرید دفاع راست انهاست اما بر خلاف فکر همه فرگوسن دست به ریسک بزرگی زد و شیاطین هجومی اش را به نبرد به قوهای مدافع از قلب سپیدی رئال فرستاد .
رئالی که لباس سیاه اهنین پوشیده بود ... این ریسک فرگوسن در حالی جواب داد که راموس دور از انتظار بود اما رئال مادرید تاکتیکی شکست خورده داشت و در مقابل دفاع فوق العاده منچستر عملا تسلیم شده بود و موقعیت سازی اش به مشکل جدی برخورده بود . در حالی که دی ماریا مصدوم شد مورینیو تصمیم گرفت کاکا را بیاورد و جای دیماریا اوزیل خلاق در سمت راست قرار گرفت . او به کاکا دستور داده بود وظیفه اوزیل را انجام دهد اما ان چیزی که مشهود بود دیگر اوزیل توپ های بلند ارسال نمیکرد و دوست داشتند تا با پاسهای در عمق رونالدوی احساس زده را در موقعیت گلزنی قرار دهند
او با این تاکتیک چند بار بازیکنانی مانند هیگوایین و رونالدو را از لایه دفاعی اول عبور داد اما لایه بعدی اشتباه را جبران کرد اما در نیمه دوم همه چیز تغییر کرد و با اخراج مبهم نانی رئال توانست راه را پیدا کند 10 دقیقه طوفانی را به نمایش گذاشت و توانست در فاصله کمتر از 5 دقیقه 2 گل بزند ... شاید تعویض ویژه مورینیو یعنی مودریچ راه را برای باز کرد ... اما به نظر من مودریچ حواس پرت کن بازیکنان منچستر بود برای غفلت از رونالدو تا رونالدو خودی نشان بدهد و خوشبختانه هم مودریچ گل زد و هم رونالدو ! نکته جالبتر این است که منچستری ها در پاره ای از مواقع گوشه ها را نیز ول کرده بودند و با نفرات باقی مانده 3 لایه دفاعی را تحت کنرل در بیاورند ...
بعد از دو گل رئال فرگوسن تاکتیکش را به هم ریخت و از جناحین و در عمق سعی در تسخیر دروازه رئال داشت ... شاید کمتر رئالی انتظار داشت منچستر این طور جدی حمله کند با وجود هفته خوب مدافعان رئال و مهمترین عامل برتری ان ها در نبرد هوایی بود که با خوش شانسی رئالی ها که دیگو لوپز در شب خوبش بود به خیر گذشت ... مورینیو باید تاکتیک بهتری تدبیر کند و خود را برای چنین نبرد هایی اماده سازد ...

جوابیه به سایت گل درباره الکلاسیکو

نوان اخیر سایت گل مرا بسیار شگفت زده و متاسف کرد. با آنکه دیرگاهی است با اشتیاق اخبار و تحلیل های این خبرگزاری معتبر بین المللی را دنبال میکنم، این تیتر برایم عذاب آور بود: «داور پیروزی‌ را تقدیم کهکشانی‌ها کرد!». نه به خاطر آنکه احتمالا هوادار رئال مادرید هستم بلکه از این جهت که می دیدم یکی از پایبندترین خبرگزاری‌های الکترونیکی به اصول اساسی و اخلاقی رسانه‌ای، این‌چنین جانبدارانه و شتابزده مسئله ای را قضاوت می‌کند آن هم در حالی‌که وظیفه رسانه‌ها، تنها بازتاب و شرح ماجراهاست، نه قضاوت و جانبداری.
تا آنجا که من در دوران روزنامه نگاری‌ام آموخته‌ام، خبرنگار و رسانه باید در سراسر حیات مطبوعاتی‌شان بی طرف ، مستقل و پرسشگر باشند و آنچه رسانه‌های خصوصی و حرفه‌ای را از رسانه های دولتی و زرد متمایز می‌کند، پایبندی به این سه اصل ساده است.
همکاران عزیز و ارجمندم در سایت گل! این حقیر جسورانه قصد دارد عنوان و محتوی مطالب شما را درباره الکلاسیکوی اخیر زیر سوال ببرد . نمی‌گویم نگاه شما به صحنه‌ی آخر الکلاسیکوی برنابئو اشتباه بود چراکه تا اکنون ، در این باره میان کارشناسان وطنی و غیر وطنی اختلاف نظر هست. بلکه آنچه در بوته نقد اینجانب قرارگرفته، اشتباه شما در بکارگیری آن تیتر، به عنوان مواضع سایت گل بوده است . همچنان که در مسابقه قبلی خطای آلونسو بر روی پدرو را صراحتا پنالتی ندانستیدو در عنوان مطلبتان اعتراض بازیکنان بارسا را بی مورد دانستید. همچنان که در مسابقه رفت سال گذشته میان میلان و بارسا، قضاوت داور را در مورد حرکت آبیاتی بر روی الکسیس صحیح قلمداد کردید و ...
اول آنکه، روند بازی روزگذشته نشان‌دهنده برتری بارسا و یا برابری موقعیتهایش با تیم رئال مادرید نبود. بلکه آنالیز ساده این مسابقه برتری تاکتیکی نسبتی تیم سفیدپوش را برحریف اثبات می‌کرد.
بازیکنان بارسا در این مسابقه سردرگم تر و البته خشن‌تر از مسابقات قبلی پا به میدان نبرد گذاشتنه‌ بودند و با وجود نفرات اصلیشان نمی‌توانستند موقعیت‌های چندانی در منطقه یک سوم حریف خلق کنند.
همانگونه که نمی توان شکست 5- 0 رئال به بارسا را گردن ایتورالده انداخت ، نمی‌شود به صراحت گفت  پرز لاسانا مقصر باخت بارسلوناست . این منطق، عاطفی است و مختص هواداران دو آتشه که اهل کلکل هستند و به دنبال بهانه جویی. یک رسانه بی طرف چگونه می تواند تنها به خاطر یه صحنه بحث برانگیز کل جریان مسابقه را بر علیه یک داور سند بزند، آنهم در حالی که روند مسابقه حکایت از برتری تیم مادرید داشته است؟
چگونه می توان قضاوت لاسا را زیر سوال برد، وقتی بازیکن بارسا داور را دچار تردید کرد؟ لطفا صحنه را مجددا بازبینی کنید. در آن صحنه مشکوک، اگر بازیکن بارسا دایو نمی‌کرد، حتی برای یک یا دو قدم به دویدن ادامه می داد و بر داور روشن می‌ساخت که شدت برخورد زانوی حریف با او به گونه ای است که تعادلش را بر هم زده، بر داور واجب می‌شد که به نفع تیم بارسلونا ضربه پنالتی اعلام کند. اما آن شیرجه بی جهت، باعث شد صحت خطا بر داور احراز نشود بلکه او را مردد کند. قانون می‌گوید اگر در چنین صحنه‌هایی صحت خطا (مثل آفساید و پنالتی) بر داور اثبات و احراز نشود، داور باید در میان تردید خود رای به ادامه مسابقه دهد که از این حیث، رای پرز لاسا به ادامه بازی کاملا درست بوده است. تنها وقتی می‌توان گفت داور جانبدارانه رای به ادامه بازی داده که کل سوتهایش در طول مسابقه اشتباه و به ضرر تیم بارسلونا بوده باشد. در حالی‌که بازبینی مسابقه به هیچ وجه چنین ادعایی را تایید نمی‌کند.
اگر خاطرتان باشد در شهرآورد شماره 69 پرسپولیس – استقلال مرتضی کریمی، کمک داور دربی، گل محمد نوری را آفساید اعلام کرد.  در حالی که تصاویر نشان می‌داد بازیکن سرخ پوش در موقعیت آفساید قرار نداشت. وقتی از کریمی علت اعلام آفساید را جویا شدند، گفت، در آن صحنه مردد بودم. این اظهارات واکنش حسین عسکری را در پی داشت. او در گفت و گو با ایسنا، کریمی را نه به خاطر اشتباه در تشخیص صحنه ، بلکه به خاطر اینکه در میان تردیدش رای به ادامه مسابقه نداده بود، نکوهش کرد. زیرا به گفته عسکری قانون تصریح می‌کند، هرگاه داور در تشخیص صحنه‌ای تردید داشته باشد باید بازی را ادامه دهد. بر این اساس، شما نمی ‌توانید پرز لاسا را به جانبداری و تقدیم برد به تیم رئال مادرید متهم کنید.
سرورانم! نیک می‌دانم قضاوت در چنین صحنه هایی برای من، شما ، تماشاگر و کارشناس کاملا سخت و دشوار است . به همین دلیل اعضای تحریره‌ی یک جریده یا خبرگزاری از آنجا که در برابر همه‌ی اظهاراتشان مسئول هستند، هیچ‌گاه نظراتشان را در اینگونه موارد بی پروا ابراز نمی‌کنند. بلکه ضمن درج نام نگارنده ، در بالا یا زیر دیدگاههایش می‌نویسند «نظرات و دیدگاه‌های اشخاص ، به هیچ وجه به منزله آرای جریده نیست».
اما موضع گیری و یکپارچگی آرای سایت گل درباره ی الکلاسیکوی دیشب باعث شد این ناچیز چنین برداشت کند که این خبرگزاری در صدد لوث کردن برد رئال و انداختن تقصیر شکست بارسا به گردن داور مسابقه برآمده است .
دوستان عزیزم، شما هنگام بررسی مسائل مربوط به الکلاسیکوها دچار همان اشتباهاتی شدید که اعضای شبکه سوم سیما می‌شوند و از نقطه ای مورد نقد گرفته اید که خیابانی و میرزایی و سایر کارشناسان شبکه سه مورد انتقاد خود شما قرار گرفته‌اند. هرچند قیاس شدت عمل شما با موضع گیری های بی پروا و صریح این شبکه بسیار ناچیز تر و تقریبا مع الفارق است اما مطمئنا تداوم آن اعتبار این خبرگزاری پربیننده را زیر سوال ببرد.
چنین مباد.
توضیح: مطلب فوق قرار بود به عنوان جوابیه به سایت گل ارسال شود . اما با وجود پیگیری‌های بسیار هیچ راهی جهت ارتباط با هیئت تحریریه بخش فارسی سایت گل و ارسال مطالب به آنها، به نگارنده معرفی نشد. از این رو از اين وبلاگ مي خواستم به آن ها تذكر دهم

خروجی از این طرف است !!!

بگذارید از اول شروع کنم . از اوله اول . در واقع از شروع تمدن بارسلونا , وقتی می گویم تمدن , خیلی ها گمان می کنند منظورم تواریخ هفت هزار ساله یا قبل میلاد باشد.نه,جای دوری نروید منظورم همین 4 , 5 سال اخیر است. زمانی که پسران طلایی و فوق فانتاستیک کاتالونیا با مربی جوان و طاسشان مقابل چلسی داشتند هنر نمایی می کردند. هنر هایی که فقط از شخص آنها بر می آید . برای لگدمال کردن طفلان معصوم استمفورد بریچ ( درست نوشتم ؟) , درون محوطه ی جریمه ی خودی صف بسته بودند و داور و یاورشان هم با سوت نزدن ها و چشمک زدن هایش حال هوای خاصی به پیپی های پپ می داد.
آری,بارسلونا داشت برگ جدیدی از فوتبال را ورق می زد . یک فوتبال آهنگین و به قول خودشان تیکی تاکای همراه با خلاقیت , مهارت , ظرافت و نظم و هماهنگیه عوامل در ظاهر غیر خودی اما خودی.
البته آن موقع ها از جفتک اندازی مزدک پشت میکروفون و مسی مسی ها و بارسلونا بارسلونا های کلفت خیابانی و امثال آنها اثری نبود . بلکه این دو عزیز آن موقع مجذوب و دربه در تیم ملی ایتالیا بودند . تیمی که بر حسب اتفاق و خوش اقبالی و خوش شانسی این دو عزیز , قهرمانی جام جهانی را یدک می کشید. خوب یادم می آید تو ویژه برنامه ی یورو 2008 بود که مجری(یادم رفته همین آقای بی وجدانی بود یا یکی دیگه , خلاصه ) داشت یکی یکی تیم محبوب دور و بری ها را جویا می شد که وقتی نوبت آقای میرزایی شد , پرسید : «خب مزدک جون تو هم همون ایتالیا دیگه ؟ » و مزدک با ترس و دلهره و پیشانیه عرقی این را در جواب گفت :«نه , من که خیلی وقته پرچم ایتالیا رو آوردم پایین » جالبیش اینجا بود که اون موقع فقط چند روز از هنر نمایی دست های پاک ایکر مقدس مقابل لاجوردی ها می گذشت .
به هر حال آن موقع ( برگردید سر بحث بارسا ) جشن و پایکوبی در سراسر دنیا بر پا شده بود و همگی این تیم محجوب و دوست داشتنی را ستایش می کردند.اما بین آن همه همهمه , گروهی وجود داشت که در کناری به دیوار تکیه داده بودند و سرشان را تکان می دادند و مدام این را زمزمه می کردند : «ای مردم ساده لوح قول این غول های ماکتی را نخورید » اما نه , اوضاع خیلی قاراشمیش تر از اینها بود که بتوان با امر به معروف و نهی از منکر حقایق را بر دیگران افشا کرد .و آنهایی که موقع نقل و انتقالات تابستانی خیلی چیز ها در قلبشان تغییر می کند ( تماشاگر نما ) این بار دیوانه ی آبی اناری ها شده بودند . افرادی که متاسفانه تعدادشان در کشور ما چند برابر جاهای دیگر است . همان افرادی که مثل قطب نما عمل می کنند با این تفاوت که به جای شمال قدرت و به جای جنوب ضعف قرار گرفته باشد.از آن به بعد بود که اوضاع کم فیکن شد استدیوی دنج و شیک و بسیار مجلل برنامه ی گزارش ورزشی تبدیل به وی آی پی بارسایی های دو آتیشه ی صداو سیما اعم از صدابرداران , تصویربرداران و نمیدونم چی چی بردارانی شد که وقتی داور محبوبشان خلاف قانون عمل نمی کند و یک پنالتی دیگر به لیونل هدیه نمی دهد ,خواهر و مادرش را با هم قاطی می کنند و آقای نا جاودانی هم برای حفظ ابروی نداشته ی شان فقط می گوید :«بچه ها اینجا همه می گفتند پنالتیه » و بعد هم با تبسم و خنده ای تلخ به کارناشناس برنامه رو می کند و می گوید :«خب رئال به هر صورت برد , به حر حال بریم سر بحث فنی » و آقای کارناشناس هم با آهی مخلوط با خنده شروع می کند به بلغور کردن چرند پرند هایی که در خانه ازبر شده است , مثل یک رادیوی کهنه. هنوز هم سوژه ی داغ مجالس من و رفقایم آن بحث پر بار و آموزنده ی دکتر صدر و آقای جامدادی است . همانی که رضا خان خصوصیاتی که باید یک بازیکن درجه یک داشته باشد را می شمرد و آقای صدر هم در همی آنها به استثنای چند تای دره پیت, «سی آر سون » را برتر می داند اما هیجان انگیز ترین جا موقع جمع بندی است که این را از دکتر می شنویم : «طبیعتا چون مسی با اخلاق تر است و از فوتبال لذت می برد بی شک او قابل ستایش تر است » به هر حال زیاد جدی نگیرید ایرانی جماعت است دیگر . از همان هایی که می گویند پراید از بوگاتی بهتر است چون بنزین کمتری مصرف می کند و یا جی ال ایکس از آیفون پنج پیشرفته تر است چون راحت تر از جیب بیرون می آید .گفتم که , زیاد جدی نگیرید.
با این اتفاقات , رئال ما به دنیا آموزش داد که نباید جلوی این لشکر های مزدور زانو زد چون هرچه قدر هم گردن کلفت باشند پادشاه آنها همان آدم ترسو و بزدل سابق است . گنده ی شان هم هرچه قدر هم در شهرشان لات باشد جلوی عظمت رئال چیزی جز شکلات های پنج تومنی نیست .وقتی به دلیل سوزش شدید از ناحیه تحتانی سر تمرین با نوچه هایش نمی رود و در خانه می ماند و سریال ال کلاسیکو های فاجع بارش را می بیند.ناراحت است . فکر می کرد بد ترین حالت رو در رو شدن با په په ی بی اعصاب است . اما حداقل دستاوردی که در 3 الکلاسیکوی اخیر به دست آورد این است که شرایط می توانند بدتر هم بشوند .واران , نی نی لنگ درازی که برای اینکه مانور های مسی و استارت ها و فریب هایش را خنثی کند , کافیست یکی از تکل های بی خطر ولی وحشتناک و برق آسایش را نسیب مسی کند . تکل هایی که لیونل دوست داشتنی با آی کیوی بالای 200 بعد از 2,3 ثانیه دو هزاریش می افتد که توپ را لو داده است و اینبار او باید سد راه رافائل شود که مسلما با آن هیکل پا کوتایش نمی توتند جلودار پرگار دو متری شود !
احساس غرور می کنم وقتی کریستیانویی را می بینم که مسمم بند کفش هایش را سفت می کند . از خم ابروهایش پیداست که از خل بازی های پت و مت ( مسی و اینیستا ) که در زمین خودی با یکدیگر پینگ پنگ بازی می کنند و یه گله هم اسمش را گذاشته اند فوتبال فردا , کفری شده است و می خواهد نیم ساعتی برای بازی با من یو تمرین کند . آخرین جرعه ی آبش را قبل از بلعیدن بارسا می نوشد و با گذاشتن قدم اولش درون مستطیل سبز , لرزه ای ویرانگر بر پیکره ی بارسایی می افتد. لرزه ای که به قدری عمق دارد که شکافی در برنابئو ایجاد می شود و مسی با ساختار مولکولی خاک سانتیاگو مخلوط می شود , به طوری که در طول 30 دقیقه گزارشگر شبکه ی 3 یک بار هم اسمش را بر زبان نمی آورد.
معلونم نیست که بارسلونا چجور تیمی است که بازی با بهترین تیم تاریخش برای رئال چیزی جز یک سرگرمی نیست . مورینیو برای اولین بار موراتا را 90 دقیقه بازی می دهد و په په را هافبک تهاجمی میکند . در این میان ویکتوری که نشان میدهد بازوبندی که موجب بیشتر شدن ابهت بازیکن می شود در او اثر معکوس گذاشه , برای انجام وظیفه ی کاپیتانیش (اعتراض به داور در مواقع ضروری ) سنگ تمام می گذارد و با توپ و تانک و تیر و تفنگ , اعتراضش را به طور فوق العاده ملو به داور بازی نمایان می کند . البته حقم دارد من هم انتظار چنین رودست هایی از برادر تنی خودم ندارم . بعد هم که با آرنج می رود رو صورت دیگوی بنده خدا که فقط قصد خواباندن گرد و خاک را دارد . و چقدر تماشایی و مزه دار بود نگاه های تعجب آلود داور و کمک هایش و دیگو به والدزی که داشت له له می زد و تلف می شد. عجیب است نه ؟
به هر حال این تازه شروع قصه است . وقتی آلوارو با دستانش خروجی ها را به مسی و دارودسته اش نشان می دهد و می گوید :«حالا نوبت من و دوستانم است .»

پايان عصر تيم به ظاهر رويايي

لطفا اول مقاله آقاي زنگنه را بخوانيد و خودتان قضاوت کنيد. لينک مقاله در سايت گل:

در جوابيه به آقاي محمد باقر زنگنه که مقاله اي پر از خزعبلات و قضاوت يک طرفه و توهمات در سايت گل منتشر کرده است: اولش رو مجبورم خودموني شروع کنم اينقدر لاماسيا لاماسيا نکن لطفا کلاچ رو بگير با هم بريم مگه رئال همين کاسياس، رائول، ديگو لوپز، کايخون، موراتا، خسه رو واسه رئال و نگردو،ماتا،اتوئو،والرو، کارواخال و سولدادو رو واسه تيم هاي ديگه از کاستيا معرفي نکرده؟؟ يه جوري ميگي انگار که داري PES بازي ميکني و با لاماسيا ميشه بازيکن خيلي قوي ساخت رو به دنيا معرفي کرد و فقط اين کار از لاماسيا برمياد و بس.

"بدون گواردیولا همه چیز پول است." اين حرف بيشتر شبيه يه جوک بزرگ هست تا يک جمله اي که حقيقت داره. يه جوري حرف ميزني انگارکه بازيکناي بارسا هيچ کدوم دستمزد نميگيرن و در راه خدا بازي ميکنند و همه از لاماسيا هستند مفت و مجاني، همين مسي جونتون دستمزدش 50% از کريس بيشتره(مسي 15 ميليون و کريس 10 تا) يه جوري نوشتي انگار که آخرين خريد بارسا تو قرن 20 بوده و همه بازيکناش از لاماسيا بوده، همين سانچز رو يادتون رفته که تو 20 بازي 2 تا گل زده برابر با موراتا که توي 45 دقيقه قبل از ال کلاسيکو 2 گل زده- 40 ميليون واسه خريد سانچز داديد به اندازه 2 ميليون هم بازي نکرده. پس شما که لاماسيا داريد چرا بازيکن گرون ميخريد؟؟

يا همون زلاتان يا اينکه داويد ويا بازم بگم؟؟ همينطور فابرگاس و آلبا که واسه اون ها هم پول داديد حالا شايد هم بگيد از لاماسيا بودن- ولي مهم اينه که مجاني نبودن واستون.(در ضمن همه اين خريد هاي نه چندان ارزان هم به دست گوارديولايي که به قول خودت لاماسيا گرا و دشمن مصرف گرايي و پول خرج کردن هست انجام شده). اصلا حرفات تناقض محض داره و کاملا غير واقعي هستن اي کاش به حرفايي که ميگفتي حداقل خودت ايمان داشتي جناب زنگنه. و توي قسمت ديگه از حرفات يه جوري ميگي مورينيو سر به پول هاي پرز زد انگار که مورينيو شبانه اومد رئال و پرز رو سرکيسه کرد و هر چي پول بود از خزانه رئال دزديد و بعدش هم دست رئال و پرز رو گذاشت تو پوست گردو و رفت، يادتون رفته همين خوزه بود که اسطوره مربيگري و ناجي بارسا پپ محببتون رو فراري داد چون پپ از شما و من زودتر فهميد که اين تاکتيک تيکي تاکا و اين بارسا تاريخ مصرف داره و کم کم به وقت منقضي شدنش نزديک تر ميشه . يه جوري ميگي انگ يونيسف و يوفا به بارسا زده شد که همه کور بودن و اون فصل فضاحت باري که 3 گانه معروفتون رو گرفتيد که از فاجعه استمفوردبريج و چلسي و پنالتي هاي نگرفته شده توسط داور و گل دقيقه 90 اينيستا شروع شد رو همه يادشون رفته؛ درباره حذف شدن رئال توسط بارسا توي 2 فصل پيش چيزي نميگم(تئاتر دني آلوس و دوستان) که نگيد باز اين رئالي ها شروع کردن به آه و ناله از داوري و يوفا و پلاتيني، ولي حذف شدن هاي ميلان توسط شما به کمک تيم داوري و کرنري که ازش پنالتي گرفتيد و حذف کردن آرسنال با اخراج تابلوي فن پرسي رو چي اينا هم انگ و تهمت هستند؟؟؟

س جناب آقاي زنگنه و بارسايي هاي عزيز که يه کم قسمت منطق عقلتون لنگ ميزنه اينو يادتون باشه" کسي رو که خوابيده ميشه بيدارش کرد، ولي کسي رو که خودش رو زده به خواب نميشه بيدارش کرد". و مقاله(يا بهتر بگم جوابيه) رو اينجوري به پايان مي برم : به قول کريس رونالدو که حرفشو بايد با آب طلا نوشت : "هر کس که آخر بخنده بيشتر ميخنده"

بزرگترین دستاورد مورینیو در مادرید

در قهقرای بی سابقه بوجود آمده در رسانه های خبری در مظلوم جلوه دادن بارسا بخاطر پنالتی گرفته نشده در دقیقه 93 و تیترها و مطالب احساسی و آنچنانی در رثای بازگشت گواردیولا و فلسفه رمانتیک بارسلونا و ظهور دوباره لاماسیا هرگز نگاهی به آنچه آقای خاص در سالهای حضورش در مادرید به دست آورد به دیده انصاف نگریسته نشده است . دستاوردی که حتی با تساوی در دیدار دیشب که بی شک پیروزی حق مادرید بود زیر سوال نمی رود بارها در سالهای گذشته داوری ها به سمت بارسلونا بوده است و خبری از این همه مظلوم جلوه دادن میلان و آرسنال و حتی آن بازی از خاطر نرفتنی چلسی بدین شکل نشده است ولو اینکه نگارنده به جد معتقد است تمامی این اتفاقات ریشه در اشتباهات داوری دارد و هرگز مسائلی به مانند تبانی با یوفا و فیفا و از این دست منطقی به نظر نمی رسد اما حقیقتا آنچه مورینیو در این سالهای حضورش در مادرید انجام داده است جای تامل و تفکر دارد .
روزی که وی با آن ژست فاتح مابانه بعد از فینال لیگ قهرمانان به سکوهای برنابئو خیره شده بود آغاز یک فعالیت بزرگ در چشمان وی متبلور شده بود . ماموریتی غیر ممکن بارسای آن سالها بارسایی غیر قابل شکست بود . بارسایی محبوب و صد البته بزرگ . بارسایی که ماحصل آن قهرمانی در جام جهانی و یورو با اسپانیا بود حتی بدون حضور مرکز ثقل این قدرت یعنی لیونل مسی . بارسایی که هر 3 کاندید بهترین بازیکن جهان را در خود می دید . مورینیو اما خمار چنین چالش هایی بود . به همان سان که به موراتی آن آرزوی دست نیافتنی اش که با انواع و اقسام مربیان و ستارگان به آن نرسیده بود را هدیه داد. آخرین ناجی مادریدیسموها .آقای خاص . بی شک مسائل درون زمینی دیگر به مادریدی ها کمک نمی کرد . چون کهکشانی های 2 هر آنچه ستاره که در دنیا بود را به چنگال خود در آورده بودند . رونالدو کاکا بنزما آلونسو .........
اما این تیم تنها حضور مردی را استمداد می کرد که به آنها بقبولاند که آنها هم قادرند به مانند اینتر راهی برای بردن بارسای دست نیافتنی پیدا کنند . نه تنها آنها که تمام اروپا . میلان چلسی سلتیک ............
ماموریت مورینیو آغاز شد . 29 نوامبر 2010 شکست تحقیر آمیز مورینیو با 5 گل در نیوکمپ همراه بود حاکی از راه پر و پیچ خم موفقیت قوهای سپید بود . به راستی که آقای خاص به درستی در کنفرانس بعد از بازی اشاره کرد که بارسا یک محصول آماده است و مادرید در ابتدای راه . یرزی دودک که آن سال ذخیره ایکر مقدس بود در خاطرات خود می نویسد که مورینیو بعد از آن بازی با روحیه ای خندان از بازیکنان خواست فردا با خانواده های خود به سطح شهر بروند و خود را از مردم پنهان نکنند . آری او می دانست که این تیم غروری جریحه دار دارد و نیاز به آرامش.....
کوپای مستایا را با درخشش رونالدو و کاسیاس از آن خود کرد تا بارقه های امیدی در دل هوادارنش زنده کند . اما نیمه نهایی معروف و اشتارک و پپه ....... بی شک حتی اگر مادرید گام به فینال می گذاشت آن محصول مورد قبول مورینیو را به منحصه ظهور نگذاشته بود . برچسب فوتبال تدافعی همچنان بر پیشانی مورینیو سنگینی می کرد . سال دوم را با شکست در سوپر کاپ آغاز کرد . اما همان دو مسابقه بارقه های امید بود . بدوم تعصب کمترین حق مادرید قهرمانی در سوپر کاپ بود . لا لیگا را بی حرف و حدیث و با قدرت آغاز کرد . اما هنوز یک جای کار می لنگید . بی شک قهرمانی ولو با شکوه ترین لالیگای تاریخ از لحاظ امتیاز و گل زده بدون شکست دادن بارسا برای مادریدی ها مزه نداشت . شکست دوباره در کوپا که به شهادت خود بارسایی ها حق مورینیو و یارانش نبود مجددا نشان از لغزش و عدم تمرکز مادرید برابر بارسا داشت . ولو آنکه خیلی هم بهتر بازی کنند . اما گل ال کریستیانو بالاخره کابوس نبردن برابر بارسای پپ را پایان بخشید و نیوکمپ هم به آب پاش ها را به نشانه اعتراض به خوشحالی خاص رونالدو باز نکرد .......
سد بزرگ همیشگی مادریدی ها در اروپا با درخشش نوئر یک سال دیگر به ماموریت مو اضافه کرد . چهره شکست خورده و مصمم وی در پایان آن بازی حکایت از قماری نو در کازینوی لیگ قهرمانان داشت ......
سال سوم مورینیو به نوعی پارادوکسی میان شخصیت فوق العاده برابر بارسا و بالعکس آن در برابر تیم های کوچک بود . انگار آنقدر تمرکز مادریدی ها در شکست دادن مستقیم بارسا بود که یادشان رفته بود ختافه و لوانته هم می توانند دردسر ساز باشند . خیلی زودتر از آنچه تصور می شد لالیگا برای مادرید به پایان رسید . جنجال شدید بین اسطوره هایی مانند کاسیاس و راموس و اخباری به مانند توهین به خبرنگار آس و باند پرتغالی و .......
همگان رویای مورینیو را نقش بر آب می دیدند . اما مومنان به مورینیو ایمان داشتند که روزهای سخت عیار بزرگان را به سنجش می کشد ......... شکست های چند گانه بارسا برابر مادرید حقیقتا دلیل اصلی ماموریت حضور مورینیو در مادرید بود. شکستن قبح بارسلونا برای حاضرین در چمپیونز لیگ . دستاورد بزرگ مورینیو در مادرید ایجاد حس قدرت و آرامش در ساق پای مادریدی ها بود. آری می توان بارسا را هم شکست داد . می توان مسی را هم متوقف کرد . انگار مورینیو خراشی روی صورت بارسا ایجاد کرد . خراشی که به تمام تیم ها نشان می دهد تکرار بزرگی در نیوکمپ بسیار سخت ولی غیر ممکن نیست . مورینیو ثابت کرد که به جز پاسکاری های ممتد را های دیگری برای لذت بردن از فوتبال وجود دارد . حال کار به جایی رسیده است که تیم دوم وی در برابر بارسا قدرتمندانه ظاهر می شود . روح مورینیویی در مادرید دمیده شده است ..........
بی شک رفتارهای خاص مورینیو لازمه فوتبال است . فوتبال ماشینی اروپا بدون مورینیو به نفس نفس می افتد . مورینیو به فوتبال رنگ بخشیده است . احساسات ساده و بی غل و غش و بالاوپایین پریدن های بچگانه مورینیو در کنار زمین هیجانی دوباره به فوتبال داده است . حقیقتا چهره اتو کشیده ونگر و فرگوسن و یوپ هاینکس پاره از اوقات خسته کننده می شود . فوتبال و مورینیو لازم و ملزوم یکدیگرند . ماموریت مورینیو تنها یک گام دیگر دارد . دریانورد پرتغالی خود را برای چالشی جدید آماده کرده است . فرانسه انگلستان یا ایتالیا ......... گذر زمان تصمیم ژوزه را برملا می کند . اما هر جا که برود کلی دوربین و عکاس و ژورنالیست دوباره حضور وی ولو به عنوان دشمن تیم مورد علاقه شان در فوتبال ر ا بی قراری می کنند و علاقمندانش دلربایی هایش در کنار زمین را ........ بادبان ها را بکشید اسپشیال وان در راه است ......

"مو" Vs "سر"

مورینیو بالطبع منچستر را شکست خواهد داد و بهت را در چهره فرگوسن بوجود می آورد ... او مرد رویاهای رئال مادرید و مانند یک گیوتین بر گردن "سر" خواهد بود ... ما در تاریخ فوتبال از برتری "مو" نسبت به "سر" دیده ایم و شنیده ایم ... این مرد چمپیونزلیگ 9 سال پیش همین فروگسن را در کمال ناباوری شکست داد و پورتو را قهرمان لیگ قهرمانان اروپا کرد ... سوال اینجاست که چرا هنوز خیلی از هواداران رئال نسبت به او بی اعتنا هستند و امید ندارند ... 
در مصاحبه مطبوعاتی اش قبل از بازی رفت اشاره کرد : (تیم‌ها و مربیان بزرگی در اروپا هستند که هرگز لیگ قهرمانان اروپا را نبرده‌اند. هم من، هم رئال مادرید بی‌نهایت برای کسب دهمین قهرمانی در لیگ قهرمانان انگیزه داریم. من برای بردن سومین قهرمانی‌ام سراپا انگیزه‌ام و تا زمانی‌ که آن را به دست نیاورم دست بردار نخواهم بود)
نکته اینجاست که "مو" میخواهد این چمپیونزلیگ را در پر افتخار ترین تیم اروپایی بگیرد و او به خاطر شهرتش هم که شده و به خاطر انگیزه ی رونالدو ... به خاطر اشک حسرت هواداران در باخت های رئال ... به خاطر از دست رفتن لالیگا ... به خاطر آن عکس یادگاری او در نیوکمپ بعد از برد 3 گله ... به خاطر حفظ اعتبار و افتخار 110 ساله ی رئال و ...
این بازی را میبرد چون رئال مادرید نسبت به منچستر چه کم دارد ؟؟؟ رونالدوی سراسر انگیزه . اوزیل مهندس . دیماریای مهار نشدنی . کاکای بازگشته . وارانی که میخواهد بهترین مدافع جهان باشد . ژابی بازی ساز که خیلی ها آرزوی دیدن او را دارند و دینامیتی به نام خدیرا که مخرب است . و نیز کاپیتان فعلی رئال که راموس نام دارد که با حریف گاو بازی میکند . و کوئنترائو 30 میلیونی و کاپیتان کاسیاس که همراهی او برای تیم روحیه است ... و ... شاید تنها مشکل رئال هواداران منچستر باشند ... ولی ما به وضوح دیدیم که رونالدو نیوکمپ را ساکت کرد و با این همه شعارهای مفتضحانه و لیزر هایی که روی گونه ای او نقش بسته بودند تنها انگیزه اش بیشتر شد ... و در نقطه ی مقابل رئال توانسته نیوکمپ را فتح کند و بارسا را همان جا دفن کند و انگیزه ی قو های سپید برای فتح اولدترافورد لبریز است ... قطعا با این همه نقطه ی عطف و قوت فرگوسن راهی جز تسلیم شدن ندارد

پيش بازي رئال مادريد_منچستر يونايتد(2):جهنمي براي شياطين!

منچستر يونايتد:به پيش بيني بسياري از فوتبالدوستان منچستر در اين بازي تمام سعي خود را خواهد كرد تا در خانه نتيجه ي نسبتا خوب بازي رفت را حفظ نموده و به مرحله بعد سعود كند اما پيرمرد اسكاتلندي با تجربه تر از اين حرف هاست كه بخواهد در مقابل تيمي چون رئال كه چيزي براي از دست دادن ندارد دفاع كند مطمئنن شياطين سرخ هم از امتياز ميزباني خود استفاده خواهند كرد و با حمايت هوادارانش تمام سعي خود را براي ارائه ي يك بازي تهاجمي خواهند كرد.
خط دفاع:من يو تا به اينجاي فصل 31گل دريافت كرده و اين نشان از وضع نچندان خوب خط دفاع آنان دارد در بازي رفت هم ديديد عملكرد دفاع مخصوصا در سمت راست اصلا خوب نبود و منچستري ها اين نتيجه را مديون دروازبانشان هستند كه علي رغم همه انتقادات خوش درخشيد و 8سيو داشت كه يكي از آنها ضربه كوئنترائو بود و او از روي خط دروازه توپ را با پا برگرداند.با همه اين تفاسير نقطه قوت خط دفاع منچستر مركز خط دفاع آنهاست جايي كه اوانز و فرديناند اوزيل و پاس هاي عمقيش را خنثي كرده بودند و او گه گاهي از چپ نفوذ ميكرد تا شايد از آنجا پاس هايش را روانه كند
خط هافبك:وضعيت هافبك هاي منچستر چندان مساعد نيست گيگز چهل ساله و اسكولز و كريك پير هستند و در اين فصل چيزي از خود نشان نداده اند ميماند اندرسون و والنسيا و تا حدي هم كاگاوا كه اين سه بازيكن هم توفيق چنداني نيافتند سر الكس فرگوسن براي تقويت هافبك هايش وين روني را در هافبك تهاجمي قرار داد(جاي كه اوزيل در رئال بازي ميكند)استفاده از اين تركيب باعث شد پاي دني ولبك دوباره به تركيب باز شود.ابتكار فرگي نتيجه داد و منچستر دوباره صدر جدول را پس گرفت
توان بالايي وين روني در بازي سازي قدرت تمام كنندگي بالاي روبين فن پرسي دوباره پرچم ليگ جزيره را به دست شاگردان سرالكس رساند.يونايتد ها ناني را هم روي نيمكت دارند كه اتفاقا در بازي هايي كه براي من يو انجام ميدهد عملكرد قابل قبولي دارد اما به دلايل نا معلوم لطف مربي اسكاتلندي شامل حال لوييس ناني نميشود
خط حمله:برخلاف خط دفاع آمار خط حمله منچستر عاليست 64گل در 27مسابقه كه آن را بي هنرنمايي روبين فن پرسي كه خيلي زود هم در جمع شياطين جا افتاد بدست نمي آوردند خط حمله من يو در بازي رفت عملكرد قابل قبولي داشت و چند بار تا باز كردن دروازه رئال براي دومين بار هم پيشرفتند اما يكبار تير دروازه يك بار درخشش ديگو لوپز بار بعد شانس رئال و بار بعدي هم گيگز با تجربه توپ را بيش از حد جلو برد در كل خط حمله منچستر در شرايط ايدآلي بسر ميبرد و بسيار هم خطرناك است
تركيب احتمالي:دخيا"فيل جونز"فرديناند"اوانز"اسمالينگ"كريك"وين روني"كاگاوا"ولبك"فن پرسي"اشلي يانگ"
رئال مادريد:هواداران رئال كه از بردن لاليگا نااميد شده اند تا چند روز پيش در دوجبهه ميجنگيدند كه در جبهه اول پيروز شدند و حالا فقط همين يك خط مانده و بايد ديد خط شكنش كيست چمپيونز ليگ بزرگترين خواسته هواداران رئال از مورينيوست و با ستارگاني كه دارد ميتواند به اين مهم دست يابد.مورينيو استاد جنگ رواني است هواداران هم جزئي از جنگ رواني هستند بايد ديد آقاي خاص چه تاكتيكي براي مقابله با هواداران منچستر اتخاذ خواهد كرد كه تاثيرشان از لحاظ رواني روي بازيكنانش كمتر شود.از قديم نقل محافل بوده كه وقتي تيمي بازي رفت را 1_1كند در صورت زدن گل اول در بازي برگشت شانس بيشتري براي برد دارد.
خط دفاع:درست است كه رئال اين فصل نتايج جالبي نگرفته اما خط دفاع اين تيم بهترين خط دفاع لاليگاست اين آمار در شرايطي بدست آمده كه رئال اين فصل با چندين تركيب دفاعي متفاوت در رقابت ها حاظر شده زوج خط دفاع بارها و بار ها تغيير كرده و ثبات نداشته اما با اين وجود رئال بهترين خط دفاع را داشته است در بازي رفت روي اشتباه سرجيو راموس دروازه رئال باز شد واران عملكرد بسيار خوبي داشت كوئنترائو فوق العاده بود و هم در حمله آزار دهنده بود و هم در دفاع سدي محكم تشكيل ميداد آربلوآ هم هيچ چيزي از خود نشان نداد مثل هميشه محو بود و در كار هاي تهاجمي افتضاح
هافبك:خط هافبك رئال در اين فصل وضعيت خوبي دارد جايي كه ژابي آلونسو مانند آچار فرانسه اي هم پاس بلند ميدهد هم پاس عمقي و هم سانتر ميكند و هم در دفاع هافبك تهاجمي هاي حريف را به هم ميريزد در بازي رفت هم اجازه نفس كشيدن به كاگاوا نداد درسوي ديگر اوزيل كه در اين فصل واقعا خيره كننده ظاهر شده در بازي رفت خوب مهار شد و گه گاهي از جايي كه واقعا يك ضعف بحساب مي آمد يعني دفاع راست نفوذ هاي خوبي را انجام ميداد سمت راست هافبك هاي رئال واقعا پركار بود ديماريا كه در عبور از اورا به مشكل برخورده بود مانند اوزيل راه نفوذ از سمت راست منچستر را انتخاب كرد!ظاهرا دفاع منچستر ديوار زنداني است كه دفاع راست تنها دريچه آن است و ديماريا از اين دريچه بهترين استفاده را برد سانتر زيباي او از سمت چپ پرش فرا زميني و مثال زدني او را در پي داشت كه منجر به يك گل فرازميني شد از آن گلهايي كه تا مدتها تيتراژبرنامه هاي ورزشي خواهد شد و از آن پرش هايي كه تا مدتها كودكاني كه در كوچه فوتبال بازي ميكنند در صورت زدن گل با ضربه بگويند:((به اندازه كريستيانو پريدم!))سمت چپ هافبك هاي رئال هم رونالدو بود كه وقتي از رافائل عبور ميكرد انگار در حال عبور از سگ نگهبان خانه اي بود كه به زنجير بسته شده بود در بازي برگشت هم به احتمال زياد هافبك هاي رئال كليد رسيدن به مرحله ي بعدي باشند
خط حمله:افتضاح افتضاح افتضاح شايد رئال در اين فصل فقط دو گل كمتر از منچستر زده باشد اما كيست كه نداند بيشتر اين گل ها را رونالدو بثمر رساند و تعدادي را ديماريا و اوزيل و راموس و تعداد بسيار كمي را هم هيگواين و بنزما؟در بازي رفت هم همانطور كه عنايت داشتيد جناب بنزما و آقاي هيگواين كاملا محو بودند و من مانده ام اينها چه فرقي با ما دارند در حال تماشاي بازي هستيم؟خوب آنها هم فقط بازي را تماشا كردند فقط يك پلاستيك آجيل و يك بشقاب زير دستي و احتمالا يك پارچ و ليوان آب كم داشتند تا هم كيش ما شوند!در اين بازي هم در امر انتظار چنداني از ال پيپيتا و كريم نميرود
تركيب احتمالي:لوپز"واران"راموس"كوئنترائو"آربلوآ"آلونسو"خديرا"ديماريا"اوزيل"رونالدو"هيگواين"
پيش بيني بازي:منچستر با وجود شور هيجان ابتدايي هوادارانش بازي را بسيار هجومي آغاز ميكند و اين يعني چيزي كه رئال ميخواهد رئال هم با ضد حملات برق آسايش از كند بودن منچستري ها استفاده ميكند و موقعيت هاي زيادي ايجاد ميكند با وجود ناتواني اوزيل در بازي رفت براي پاس هاي عمقي و توان بالاي سرزني كريستيانو سانتر هاي اوزيل و ديماريا بسيار خواهد شد بهترين مدافع بازيساز دنيا يعني راموس هم پاس هاي بلند و بي نقص خود را در مواقع ضد حمله(مانند بازي با بارسا كه روي گل دوم خديرا اين كار را انجام داد)منچستر را آزار خواهد داد به اين ها پاس هاي بلند آلونسو به عمق دفاع منچستر را هم اضافه كنيد يونايتد هاي هم روي ضربات ايستگاهي كه پاشنه آشيل رئال هستند تمام تلاش خود را خواهند كرد در نيمه دوم بازي تهاجمي از سوي رئال هم پيش بيني ميشود خيمه ي سنگين هافبك هاي رئال بر روي محوطه جريمه منچستر را خواهيم ديد با توجه به اينكه مدافعين منچستر پير و پا به سن گذاشته اند فرار هاي رونالدو كه بازيكنان روي فرم را هم محو ميكند آنها را نيز بي نصيب نخواهد گذاشت همچنين اين بازي مطمئنن نسبت به بازي رفت پر برخورد تر خواهد بود
پيش بيني نتيجه:پيروزي2 بر1 براي رئال مادريد

گيگز يک سال ديگر با يونايتد تمديد کرد

مرحع خبری رئال مادرید : رايان گيگز با تمديد يک ساله قراردادش تا پايان فصل آينده به بازيکني تبديل شد که 23 سال پياپي در تيم نخست منچستريونايتد حضور داشته است.

گيگز از 2 مارس 1991 که نخستين بازي خود را براي شياطين سرخ انجام داد تاکنون در تيم نخست منچستريونايتد به ميدان رفته و رکوردهاي بسياري را نيز در اين تيم به جاي گذاشته است.

کاپيتان پيشين تيم ملي فوتبال ولز در 931 ديداري که تاکنون براي يونايتد‌ها انجام داده 168 گل وارد دروازه حريفان کرده است.

آلفونسو :" برای بازی شنبه باید به بازیکنان آکادمی فرصت داده شود "

مرجع خبري رئال مادريد : آلفونسو ، پیشکسوت رئال گفت که بازی سه شنبه د راولدترافورد یک بازی کلیدی برای فصل رئال است و به همین علت رئال باید در الکلاسیکوی شنبه به برخی نفراتش استراحت بدهد . 
وی در مصاحبه با اروپا پرس گفت :" بخش زیادی از فصل در اولدترافورد تعیین می شود . تیمهایی نظیر رئال و بارسا ذهنیتشان چمپیونزلیگ است و آن را هدف قرار داده اند . رئال مقابل یونایتد باید نتیجه را برگرداند هر چند که این تیم نشان داده که در هر زمینی می تواند برنده باشد . "
آلفونسو افزود :" بازیکنانی که فیکس نیستند هم گزینه های مطمئنی هستند . شنبه منطقی است که بازیکنان آکادمی بازیک نند و بازیکنان اصلی رزرو شوند . لالیگا تقریبا مشخص شده است . رئال بازیکنانی دارد که در غیاب فیکس های می توانند جایشان را پر کنند . "

پاوون :" رئال یک نمایش تاکتیکی در نیوکمپ داشت "

مرجع خبري رئال مادريد : فرانسیسکو پاوون ، بازیکن اسبق رئال مادرید به تمجید از درخشش تاکتیکی تیم مورینیو در الکلاسیکو در نیوکمپ پرداخت . این بازیکن اسبق گفت که به نظرش شانس رئال برای الکلاسیکوی شنبه هم بیشتر است . 
پاوون به اروپا پرس گفت :" رئال مادرید یک نمایش تاکتیکی در نیوکمپ داشت . این بازی و نبرد قبلی در برنابئو خیلی برابر بود . سیستم تاکتیکی رئال مرا سورپرایز کرد . بارسا معمولا موقعیت های زیادی ایجاد می کند اما سه شنبه به علت کار فوق العاده رئال ناکام ماند . "
وی افزود : "بازی شنبه رقابتی خواهد بود . بازی مهمی است اما بازی با منچستر خیلی مهمتر است . مربی این را می داند اما آنهایی که در زمین خواهند بود خوب کار کردند و بخت اصلی برد هستند . "
پاوون در مورد بحث ها در مورد مکان فینال کوپا گفت :" بهتر است که در استادیومی با گنجایش بیشتر باشد . نیوکمپ می تواند برای هر دو طرف رضایت بخش باشد . برنابئو هم یک گزینه ارزان تر است . به هر صورت امیدوارم که بهترین تصمیم گرفته شود . "

ده نماینده از رئال در میان 77 استعداد برتر اسپانیا

مرجع خبري رئال مادريد : آکادمی رئال مادرید هرگز کم نمی آورد . در حقیقت در لیست جدید فوتبال درفت در میان 77 استعداد اسپانیا ، ده تا از آکادمی رئال مادرید هستند . 
در لیستی که جدیدا اعلام شده ، پاچکو ، هررو ، درک ، خ.سانچز ، سائز در ساختار تدافعی و الکس فرناندز ، خوزه رودریگز ، خسه ، موراتا و رائول توماس در ساختار هجومی در این لیست قرار گرفته اند .
جالب این که در حالی که از آکادمی بارسلونا به عنوان االگو یاد می شود ، نمایندگان آنها در این لیست یکی کمتر از آکادمی رئال هستند یعنی 9 تا .



کریک :"جزئیات نتیجه را تعیین می کنند "

مرجع خبري رئال مادريد : مایکل کریک ، بازیکن یونایتد در مصاحبه با سایت یوفا در مورد بازی سه شنبه تیمش برابر رئال گفت :" وقتی که دو تیم در چنین سطحی مقابل هم قرار می گیرند ، جزئیات نتیجه را تعیین می کند . "
کریک ادامه داد :" باید بازی خودمان را انجام بدهیم و گل بزنیم هر چند که ممکن است که امکان پذیر نباشد . فکر می کنم که رئال مادرید باید همین گونه فکر کند . "
وی افزود :" در سال 2011 در ومبلی در فینال باختیم و امسال امیدواریم که دوباره در همین استادیوم به فینال برسیم اما فعلا فقط به رئال فکر می کنیم چرا که می دانیم که قرعه سختی پیش روی ماست . "

"فرصت جدید کاکا در الکلاسیکوی برنابئو"

مرجع خبري رئال مادريد : پیش از الکلاسیکوی کوپا دو اسم به عنوان سوپرایز های احتمالی بازی شناخته می شدند : یکی ویا و دیگری کاکا . بازیکن اسپانیایی در نیمه دوم به زمین آمد اما کاکا با وجود عملکرد خوبش در ریازور یک دقیقه هم بازی نکرد ، آن هم در حالی که برخی احتمال فیکس شدنش را می دادند . رئال مادرید امسال در لالیگا ، کوپا و چمپیونزلیگ 35 بازی داشته که کاکا فقط در هفت تایش فیکس بوده است . احتمالا فردا دقایقی بازی می کند اما باز هم در یک تورنمنت بی اهمیت در فاصله 72 ساعت تا بازی با منچستر . در حقیقت این نشان می دهد که همچنان مورینیو ، کاکا را بی اهمیت می داند . 
اما با همه این ها باید گفت که این فرصت دیگری است تا بازیکن برزیلی اثبات کند که 67 میلیون یورو برایش بیهوده خرج نشده است . کاکا نباید روحیه اش را از دست بدهد . او تا کنون نخواسته که نا امید نشود و مسلما بازگشت به برنابئو می تواند فرصتی باشد تا او با اعتماد به خودش ، چیزی از خود بروز دهد .
خوان کارلوس ریورو


رئال مادريد ميزبان بارسلوناي زخم خورده

هفته بيست و ششم رقابت‌هاي لاليگا شنبه شب با انجام 4 ديدار پيگيري مي‌شود و در مهم‌ترين ديدارها رئال مادريد در کمتر از 4 روز بار ديگر با رقيب ديرينه خود بارسلونا رو در رو خواهد شد.

مرجع خبری رئال مادرید : قوهاي سپيد که سه‌شنبه شب با پيروزي 3 بر يک و درخشش کريستيانو رونالدو توانستند جشن صعود به فينال رقابت‌هاي کوپا‌دل‌ري را در نيوکمپ برگزار کنند، با انگيزه بيشتري در نيم‌فصل دوم لاليگا از آبي‌اناري‌ها پذيرايي خواهند کرد.

رويارويي اول دو تيم با دوئل ستارگان آرژانتيني و پرتغالي با نتيجه 2 بر 2 به پايان رسيد تا بارسلونا در نيم‌فصل اول در تمام بازي‌ها به جز ال‌کلاسيکو به پيروزي برسد.

بارسلونا در حالي شنبه شب ميهمان قوهاي سپيد است که در بازي‌هاي اخير خود عملکرد خوبي نداشته است. اين تيم پس از عملکرد نه چندان جالبي که در لاليگا مقابل سويا داشت، در دور رفت مرحله يک‌هشتم نهايي نيز در سن‌سيرو با نتيجه 2 بر صفر مقابل ميلان شکست خورد و پس از آن در دور برگشت نيمه‌نهايي کوپادل‌ري در خانه با نتيجه 3 بر يک مغلوب رقيب ديرينه خود، رئال مادريد شد.

بسياري بيماري تيتو ويلانووا و عدم حضور او را از دلايل افت آبي‌اناري‌ها مي‌دانند. علاوه بر اين مسي درخشش هميشگي را ندارد و به نظر مي‌رسد دوران درخشش کاتالان‌ها به سر رسيده است.

در طرف ديگر ميدان شاگردان آقاي خاص انگيزه فراواني دارند. قهرمانان لاليگا شنبه شب ميزبان بارسلونا هستند و پس از آن بايد سه‌شنبه شب در ديداري حساس براي صعود به يک‌چهارم نهايي ليگ قهرمانان اروپا در اولدترافورد منچستر را پشت سر بگذارند. رئال مادريد در دور رفت اين مسابقه هم در سانتياگو برنابئو با تساوي يک بر يک متوقف شد.

دي ماريا در اين ديدار به دليل اخراج در بازي گذشته لاليگا حضور ندارد و در بارسلونا هم حضور ژاوي هرناندس به دليل درد عضلاني و مسي به دليل تب‌ کردن با کمي ترديد رو به رو است.

شاگردان مورينيو هم‌اکنون با 16 امتياز اختلاف نسبت به بارسلونا در رده سوم جدول لاليگا قرار دارند و مي‌توانند در صورت پيروزي در اين ديدار علاوه بر کم کردن اختلاف با صدرنشين به يک قدمي اتلتيکو برسند. اين پيروزي مي‌تواند انگيزه مادريدي ها براي فتح اولدترافورد را مضاعف کند.

در ساير بازي‌هاي شنبه شب دپورتيوو لاکرونيا ميزبان رايووايکانو خواهد بود و والنسيا از لوانته پذيرايي مي‌کند.

ياران مسعود شجاعي نيز که هفته گذشته توانستند با گلزني هافبک ايراني خود مقابل لوانته به برتري برسند و تا رده چهاردهم جدول بالا بيايند بايد از شاگردان مارسلو بيلسا پذيرايي کنند. اتلتيک بيلبائو هم‌اکنون با 26 امتياز در رده شانزدهم جدول قرا دارد.

بنزما در آستانه زنداني شدن

مرجع خبری رئال مادرید : پس از شکست رئال مادريد برابر بارسلونا، دوربين ها سرعت بالاي ماشين کريم بنزما را ضبط کردند. تخلفي که مي تواند منجر به زنداني شدن اين مهاجم فرانسوي شود.

پس از بازي رئال مادريد و گرانادا که با شکست يک بر صفر رئال همراه بود، کريم بنزما با خودرو آئودي خود با سرعت 216 کيلومتر در ساعت رانندگي کرده است. همچنين پس از اين ديدار مايکل اسين نيز با سرعت150 کيلومتر در ساعت رانندگي کرده است و چند بازيکن ديگر رئال مادريد از جمله سرخيو راموس و آربلوا نيز سرعت بيش از حد مجاز داشتند که تصاوير آنها در دوربين راهنمايي و رانندگي ضبط شده است.

به همين خاطر دادگاه کريم بنزما را فرا خوانده است تا درباره تخلف رانندگي خود از خود دفاع کند. دادگاه مي تواند کريم بنزما را به دليل تخلف پيش آمده 3 تا 6 ماه زنداني کند و با جريمه سنگين مالي روبرو سازد.

دادگاه بنزما قرار است ماه آينده در شهر پوزوئلو برگزار شود. زمان اين دادگاه با زمان ديدار فرانسه و اسپانيا در مقدماتي جام جهاني همزمان شده است و بعيد به نظر مي رسد اين مهاجم بتواند فرانسه را در ان ديدار همراهي کند.

همچنين مايکل اسين نيز به دليل سرعت 150 کيلومتر در ساعت که 2 برابر ميزان مجاز رانندگي در اسپانيا است به پرداخت 400 يورو و کسر 4 امتياز رانندگي روبرو شد. اسين پس از مطلع شدن از اين جريمه بلافاصله آن را پرداخت کرد.

فوت عضو شماره یک رئال

مرجع خبري رئال مادريد : سه شنبه گذشته خبر فوت عضو شماره 1 رئال مادرید ، فدریکو ناوازو پس از 81 سال عضویت اعلام شد . 
در کاخ ورزش شهر مادرید به مناسبت فوت او یک دقیقه سکوت اعلام شد و باشگاه رئال نیز با خانواده وی ابراز همدردی کرد .

http://s3.picofile.com/file/7674603545/Piedra1Noti.jpg


فرگوسن:شغل نبايد شخصيت شما را تغيير دهد

مرجع خبری رئال مادرید : به نقل از ساکرنت، سر الکس فرگوسن بيست و هفتمين سال حضور خود در منچستريونايتد را پشت سر مي‌گذارد. او در اين مدت شياطين سرخ را به قدرت نخست ليگ برتر انگليس تبديل کرده است.

به گزارش فارس،با توجه به اينکه فرگوسن 71 ساله شده، پيدا کردن جانشيني براي او در سال‌هاي اخير به دغدغه اصلي سران منچستريونايتد تبديل شده است. وقتي از پيرمرد اسکاتلندي در مورد اين موضوع سوال شد، وي به بيان ديدگاه‌هايش پرداخت.

«جانشين من کار سختي نخواهد داشت و مي‌تواند موفق باشد. با توجه به ساختاري که ما در اين تيم داريم، شغلي سخت و غير قابل انجام نخواهد بود. مربي جديد ديگر چه مي‌خواهد؟ البته داشتن ابتکار عمل چيزي است که مي‌تواند هر مربي را به يک مربي پيشرو بدل کند ولي مهم‌ترين نکته اين است که شخصيت يک مربي تغييري نکند.»

وي افزود: از اين اتفاق‌ها رخ داده که يک مربي وقتي در تيمي حضور پيدا مي‌کند، تلاش مي‌کند تا خودش را نيز تغيير دهد. شغل شما نبايد شخصيت شما را تغيير دهد بلکه شما بايد شغلي را که در دست گرفته‌ايد را تغيير دهيد. تغيير يک تيم، يعني فلسفه فوتبالي يک باشگاه را به فلسفه‌اي که خودتان داريد تغيير دهيد ولي خودتان تغييري نکنيد. شخصيت خود را ثابت نگه داريد تا بازيکنان بدانند شما چه کسي هستيد و چه ديدگاه‌هايي داريد.

فورچون :" نبود فان پرسی ضرری به یونایتد نمی زند "

مرجع خبري رئال مادريد : کوئینین فورچون ، هافبک اسبق یونایتد گفت که به نظرش فن پرسی برای تیم انگلیسی بی جایگزین نیست . وی در مصاحبه با بی بی سی گفت که یونایتد در صورت مصدومیت وی می تواند جایش را پر کند . 
فورچون گفت :" اگر روبین بازی نکند ، یک فقدان بزرگ است . اما آنها یک تیم بزرگ هستند . فکر می کنم که یونایتد بازیکنانی را دارد که بتوانند جایش را پر کنند . رابین یک بازیکن کلیدی است اما در عین حال فیل جونز هم خیلی مهم است . بدون آنها کار آسانی نخواهد بود اما فکر می کنم که می توان جایشان را پر کرد . "
هر چند که بعید به نظر می رسد که فن پرسی در بازی سه شنبه برابر رئال حضور نداشته باشد .


راه اندازي ستون "قلم سپيد"

باور ما بر این است که عرصه اطلاع رسانی که پیش از این پیچیده و در انحصار رسانه هایی محدود بود، با تحولات دنیای جدید و توسعه تکنولوژی های نوین اطلاع رسانی، پیچیدگی خود را از دست داده است. در دنیای جدید رسانه هایی موفق خواهند بود که بتوانند بیشترین ارتباط را با مخاطبین در تمام مراحل را داشته باشند. اما ما نه فقط از روی باور حرفه ای، بلکه بعنوان شبکه ای که رسالت خود را حمایت رسانه ای از یک گروه هواداري عظیم می داند، به تمام دوستداران رئال مادريد ایران در داخل و خارج از میهنمان به چشم تحليل نويس مرجع خبري رئال مادريد نگاه می کنیم و می خواهیم با اتکاء به شما به پیش برویم.
پس در این راه دست تک تک شما را به گرمی می فشاریم و منتظر دریافت تحليل ها ، دلنوشته ها و بحث هاي شما در مورد باشگاه محبوبمان ، رئال مادريد هستیم.

لطفا در زمان ارسال مطالبتان برای مرجع خبري رئال مادريد به نکات زیر توجه فرمائید:
*مرجع خبري رئال مادريد در چارچوب مرام نامه خود در انتشار، تلخیص و حک و اصلاح مطالب وارده با اطلاع و اجازه نویسندگان آنها آزاد است.
*حجم یادداشتها و مقالات از 3500 كاراكتر بیشتر نباشد.
*ارسال عکس نویسنده جهت درج مطلب در ستون "قلم سپيد" اختياري است.
*اگر مایل به درج نام حقیقیتان نیستید، اسم مستعارتان را در بالای یادداشت/ مقاله و نام حقیقی خود را در ایمیل درج کنید.
*لطفا جهت تسریع در موضوع ایمیل عنوان مطلب، نام نویسنده و به فارسی درج کنید.
*مطالب ارسالی نباید حاوی توهین به اشخاص حقیقی یا حقوقی باشد. رعایت ضوابط اخلاقی حتی با مخالفان در مرجع خبري رئال مادريد الزامی است.
*مرجع خبري رئال مادريد از درج مطالب مروج خشونت، محرک اختلافات مذهبی و قومی و مطالب خلاف استقلال و تمامیت ارضی ایران و منافی ارزشهای اسلامی، اخلاق و امنیت عمومی معذور است.
* منطقی و مستدل بودن مقالات/یادداشتها الزامی است. مطالب احساسی و شعاری در اولویت انتشار نیست.
* اولویت با مقالات/ یادداشتهائی است که حاوی نکات تازه و بدیع باشد.
* رعایت امانت شرط همکاری با مرجع خبري رئال مادريد است. مرجع خبري رئال مادريد از انتشار مطالبی که به نوعی سرقت آثار دیگران تلقی شود معذور است.
* شرط الزامی درج مطلب در ستون "قلم سپيد " اختصاصی بودن آن است. اگر مطلبتان را قبلا یا همزمان برای دیگر سایتها ارسال کرده اید، لطفا از ارسال آن به مرجع خبري رئال مادريد اکیدا خودداری فرمائید .
* ستون "قلم سپيد " تنها منعکس کننده تحليل هاي خوانندگان مرجع خبري رئال مادريد در مورد باشگاه رئال مادريد است.
* کار ما بی عیب نیست. خواهش می کنیم مرجع خبري رئال مادريد را حتما از انتقادات، پیشنهادات و تذکراتتان بهره مند فرمائید.
* درج مطلب در ستون "قلم سپيد" الزاما نشان دهنده موافقت مرجع خبري رئال مادريد با مضمون آنها نیست. مرجع خبري رئال مادريد فضای باز گفتگوی سالم مادريديستاهاي پارسي زبان است.

پس بحث ها و دلنوشته هاي خود در مورد رئال مادريد را براي درج در ستون "قلم سپيد "‌ به آدرس ايميل زير ارسال بفرماييد .

maghale@sabamail.com 

با سپاس فراوان - مديريت مرجع خبري رئال مادريد

پاسخ به سوالاتی در باره ی "مو"

اگر مورینیو برود رئال مادرید با چالشی رو به رو میشود که بعید است از آن سالم بیرون بیاید . اگر به تاریخ نگاه کنیم میبینیم تیمی مثل چلسی و اینتر بعد از "مو" عملا نابود شده اند ... شاید فکر کنید حاشیه هایی که درست کرده است چیست ؟؟؟؟؟؟ به این سوال پاسخ میدهم : 
!- چرا کاسیاس را نیمکت نشین کرد ؟؟؟ جواب : در نظر بگیرید که شما بهترین مدافع هستید و بهترین دروازه بان جهان را پشت سر خود دارید ... آیا شما تمام توانتان را برای گل نخوردن یه کار میگیرید ؟؟ طبیعتا شما حتی برای 10 % خیالتان راحت است که اگر توپ از من رد شد بهترین دروازه بان جهان پشت سر من است و امکان دارد گل نشود ... پس "مو" میخواست مدافعان را تنبیه کنید که نکته مثبت ان این بود که کاسیاس قبل از مصدومیتش 3 بازی کلین شیت کرد ... و مطمئنم کاسیاس به عنوان یک حرفه ای این موضوع را پذیرفته باشد ...
2 – درگیری او با راموس چطور ؟؟؟ اولا بگویم که این درگیری ها آثار مطبوعات بوده اند و اگر هم درست باشد برای یک مربی حرفه ای مسئله ای طبیعی است که از بازیکنش انتقاد کند و "مو" در میانه های فصل از اوزیل و دی ماریا نیز انتقاد کرده بود که این انتقاد ها این دو بازیکن را به روز های خوب خودشان بازگرداند و راموس نیز علاوه بر این که به عنوان یک مدافع مطرح است نه تنها بعد از انتقادات بهتر شد بلکه توانست خود را به عنوان یک مدافع گلزن هم مطرح کند ...
3- باند بازی های پرتغالی ها و اسپانیایی ها را چطور تعریف کنیم ؟؟؟ من به شما اطمینان میدهم که چنین چیزی وجود ندارد "مو" از بازیکنان اسپانیایی اش نیز نهایت بهره را میبرد ... در واقع چنین چیزهایی برای او معنی ندارد ... مثلا او کوئنترائو را به شدت مجازات کرد و برای او تنبیه در نظر گرفت با این که او یک پرتغالی بود و یا په په میتوانست از تعطیلات کریسمسش کمی بگذرد و زود تر پایش را جراحی کند ... و او از اوزیل آلمانی و دی ماریای آرژانتینی و بنزیمای فرانسوی و مهمتر از همه راموس اسپانیایی نیز گلایه و انتقاد داشته است . و این مسائل اصلا وجود خارجی ندارند ...
4 – چرا از آکادمی استفاده نمیکند ؟؟؟؟ شما در نظر بگیرید که سرمربی یک تیمی هستید که در چاله ای از مشکلات گیر کرده است ( رئال 3-4 ماه پیش ) آیا از بازیکنان باتجربه ی خود استفاده میکنید یا بی تجربه ها ؟؟؟؟ آیا اگر از بازیکنان جوان خود استفاده کردید و نتیجه نگرفتید این بازیکنان را مقصر میدانند یا شما را ؟؟؟ طبیعتا مربی باید پاسخگو باشد ... بنابر انچه در طول تاریخ خوانده ایم تجربه نقش مهمی دارد ... 5 – چرا "مو" در باشگاه و یا بیرون از باشگاه حاشیه هایی درست کرد ؟؟؟ اگر به این زمان این حاشیه ها نگاه کنید میبینید که دقیقا زمانی بود که رئال 8 – 11 امتیاز نسبت به بارسا عقب بود و بنابر اینکه رئال زیر تیغ انتقادات بود "مو" میخواست عملا مطبوعات را به خود سرگرم کند تا از فشار روی بازیکنان کم شود ...

پیش بازی رئال-منچستر(2)

به بازی برگشت با یونایتد رسیدیم و این بار بر خلاف بازی رفت با وضعیت و روحیه بسیار عالی به اولدترافورد میریم نکاتی رو قبل از بازی میخواهم مورد بررسی قرار بدم با من همراه باشید. بازی رفت با اشتباه راموس و پرواز کریستیانو 1-1 شد اما بازی حیاتی و تعیین کننده در انگلیس برگذار خواهد شد.پس از پیروزی شیرین برابر بارسا رئال را روحیه ای مانند کوه اماده است اما شنبه باید در لیگی با بارسا بازی کنیم که اختلاف 16 امتیازی وجود دارد.اما ال کلاسیکو هیچوقت کم اهمیت نیست.هرگز...از طرفی اگر ببازیم رکورد یک ساله و نیم شکست ناپذیری در برنابئو از دست میرود...اما رئال باید با برنامه ای ویزه بازی کند تا برای بازی با منچستر خسته نشود در این راه باید به عناصر کلیدی خود به گونه ای بسیار خاص استراحت دهد.
عناصری مانند الونسو-رونالدو-راموس و اوزیل. بهتر است که ترکیب بدین سازمان باشد که راموس بازی نکند و په په جایش را پر کند درست است که راموس در بازی رفت اشتباه مرگباری مقابل ول بک داشت اما او بهترین دفاع میانی دنیاست.از طرفی واران در این فصل خیلی زیاد در ترکیب قرار نگرفته و مطمئنا خسته نیست او جوان است و با انگیزه.االونسو نیز بهتر است که بازی نکند و برای بازی با منچستر100 درصد باشد در فصل وابستگی رئال به الونسو به شدت کاهش یافته وبهترین گزینه برای گرفتن جایش اسین غنایی است هافبکی جنگنده و انتی بارسا.اگر چه قدرت بازیسازی الونسو را ندارد اما قدرت تخریب او را دارد.
کریستیانو وجودش برای تیم ضروری است وبهترین کار حضور50 یا60 دقیقه ای اوست هر چند که با بازی کردن 90 دقیقه ای هم خسته نمیشود اما بهتر است برای بازی با منچستر 100 درصد باشد. اوزیل هم باید کاملا استراحت کند و بازی نکند چون بازیکنیست خستگی پذیر و بهتر از جایش را به بازیکنی با انگیزه یعنی کاکا بدهد.دی ماریا هم محروم است و استراحت میکند و میتوان جایش را با کایخونی عوض کرد که همیشه با انگیزه است و خوراک تاکتیک پرس است.اربلوا هم باید در ترکیب باشد زیرا قرار نیست در تئاتر رویا ها فیکس باشد.از بین مهاجمان هم بهتر است بنزما بازی کند.اما دو نکته وجود دارد که انتخاب بسیار سختی است وجود خدیرا و کوئنترائو برای مهار مسی و پدرو ضروری است اما این دو خسته اند مخصوصا خدیرا که که در میانه زمین بازی میکند اما بدون این دو ال کلاسیکو فوق العاده خطر ناک میشود و باز هم بهترین کار حضور ناقص این دو در زمین است البته ناقص از لحاظ دقایق.
و این هم بهترین ترکیب برای بازی با بارسا:لوپز-اربلوا-واران-په په-کوئنترائو(تعویض شود با ماسلو)-اسین-خدیرا(تعویض شود با مودریچ)-رونالدو(تعویض شود با خسه)-کاکا-کایخون-بنزما مطمئنا نمیبازیم و نتیجه خوبی میگیریم. البته و صد البته مورینیو باید به بازیکنان گوشزد کند که زیاد خود را خسته نکنند.فقط دفاع دفاع ضد حمله ضد حمله.اما توضیحی در مورد بازی کردن خسه:واقعا در حق این بازیکن اجحاف شده او باید خیلی بیشتر از برخی بازیکنان مثل موراتا در تیم اصلی بازی کند و حالا که تهدید رفتن او بر گردن باشگاه است این بهترین فرصت است تا در چنین بازی بزرگی بازی کند و حس کند که باشگاه به او اهمیت میدهد مطمئنا بد بازی نمیکند. و اما منچستر یونایتد:این بازی.بازی مرگ و زندگی چند سال اخیر رئال است و مطمئنا باید با بهترین ترکیب و روحیه به میدان برود
مورینیو باید هر چه دارد در این بازی رو کند این یازی میتواند کهکشانی ترین بازی دهه اخیر باشد بازیکنان باید با تمام وجود بازی کنند اگر رئال توانست مثلث مسی-چابی-اینیستا را به بهترین نحو ممکن مهار کند چرا نتواند تنها نقطه خطر ناک یونایتد یعنی فن پرسی را مهار کند؟فن پرسی که اندازه در حد و اندازه های هیچکدام از مثلث بارسا نیست هر چند یونایتد بازیکنان خطر ناک دیگری مانند رونی و ول بک دارند اما هیچکدام زهر دار تر از فن پرسی نیستند فرگوسن مربی بسیار باهوشیست و از نقاط ضعف و قوت رئال به خوبی اگاه است و بیشترین سعی خود را خواهد کردتا بیشترین استفاده را از این نقاط ببرد.از طرفی او مهره ارزشمندی نظیر پیل جونز را ندارد هر چند رئال یکی از ارزشمند ترین مهره هایش یعنی کاسیاس را ندارد.هر تیمی که گل اول را در این بازی بزند 40 درصد راه صعود را پیموده است مخصوصا رئال که اگر گل اول را بزند با توجه به جلو کشیدن یونایتد برای جبران نتیجه این رئال است که با ضد حملات مرگبارش دفاع ضعیف منچستر را میشکند و کار را یکسره میکند
مطمئنا بیشترین توجه منچستر به مهار رونالدو خواهد بود و طبق تمامی گفته ها فرصت یک به یک شدن با یک مدافع را ندارد اما رونالدو انقدر بزرگ است که باز هم مشکلی برای گلزنی نداشته باشد.توجه بیش از حد بازیکنان منچستر به رونالدو باعث میشود که سایر بازیکنان رئال مانند اوزیل-دی ماریا و هیگوئین فرصت خودنمایی پیدا کنند. در این فصل رئال بعد از دست دادن لالیگا پس از بازی با اسپانیول به دو جام دل بست کوپا دل ری و چمپیونزلیگ.حالا که رئال تقریبا به کوپا رسیده حالا باید با تمام وجود برای این بازی بجنگد همچون خوانیتو...سه شنبه ما11 خوانیتو خواهیم دید...صعود به مرحله بعد واقعا دشوار است .اما ممکن است هر برنده این بازی یه پای فینال خواهد بود.بدون شک.و ما میتوانیم بعد از10 سال به فینال برویم در طول تاریخ فقط سه بار شده که ما به فینال برویم و قهرمان نشویم.
بازی فوق العاده سنگینیست منچستر از بارسا مستحکم تر است و بهتر دفاع گروهی میکند در خانه هم بازی میکند و حمایت هوادارانش را دارد البته ان ها وظیفه دارند رونالدو را در بازگشت با اولدترافورد تشویق کنند.مطمئنا برد بارسا نمیتواند معیار پیش بینی بازی با منچستر باشد زیرا شناخت رئال از بارسا خیلی بیشتر است از شناخت رئال از منچستر و ورزشگاهش.حالا که رئال نیوکمپ را مدفون کرده وقت ان رسیده که اولدترافورد را نیز فتح کند دقیقا همان کاری که 10 سال پیش انجام داد در ان بازی رونالدو نازاریو هت تریک کرد شاید این بار نوبت کریس رونالدو باشد که هت تریک کند. برای پیروزی باید قو های خود را به جنگ با شیاطین قرمز رنگ ببریم.
بهترین ترکیب به گونه زیر است:دیه گو لوپز که باید باشد و هیچ شکی در ان نیست .اما حالا وقت ان رسیده که واران و په په و راموس فیکس شوند واران یک بچه 30 ساله است پس باید حتما فیکس شود عملکردش خیره کننده است.راموس بهترین دفاع میانی دنیا این بار باید در پست دفاع راست قرار گیرد تا تنها نقطه ضعف رئال یعنی اربلوا هم پوشیده شود په په با ان روحیه جنگجویانه اش باید در کنار واران قرار گیرد و سرانجا دیوار چین یعنی فابیو هم باید در سمتت چپ دفاعی قرار گیرد تا بهترین دفاع 5 یا6 سال اخیر را تشکیل دهند. الونسو و خدیرا باید در میانه زمین بازی کنند دی ماریا بازیکنی که با دریبل شگفت انگیزش پویول را محو کرد
بی شک باید در پست بال راست بازی کند تا حسابی اورا را ازار دهد اوزیل پسر چشم درشت باهوش سرشارش از استعداد باید در بازیساز باشد و مثل همیشه پاس گل طلایی اش را بدهد.بهترین بازیکن جهان هم باید در پست بال چپ قرار گیرد و در بازگشت به خانه احساساتی نشود بازی خودش را بکند کلید صعود رئال همین کریستیانوست.و هیگوئین هم بهتر است مهاجم هدف ما باشد.تعویضی ها هم میتوانند بنزما و مودریچ و اسین باشند.تجربه مودریچ و اسین خیلی میتواند به کمک رئال بیاید تجربه حضور ان ها در لیگ انگلبس و شناخت ان ها از لیگ انگلیس میتواند کاساز باشد مثلا شناخت اوزیل از تیمهای المانی را به خاطر بیاورید:در فصل گذشته در دو بازی با بایرن یک گل زد و یک پاس گل داد امسال هم در دوبازی با دورتموند هم یک گل زد و یک پاس گل داد.ترکیب پیشنهادی:لوپز-راموس-واران-په په-کوئنترائو-خدیرا-الونسو-دی ماریا-اوزیل-کریستیانو و هیگوئین. امیدواریم که صعود کنیم و جشن صعود خود را در الدترافورد بگیریم.همه با هم برای صعود...میرویم به تئاتر رویا ها...سه شنبه سرمان پایین نخواهد بود...زیرا انگشتانمان را روی چمپیونز لیگ حس خواهیم کرد...شاید شبی شب حذف رئال باشد اما ان شب سه شنبه نیست...همه با هم برای صعود...به پیش ای مادرید...زنده باد رئال مادرید...

اسطوره پوشالی

پیشکسوت فوتبال ايران از اخلاق مسي تعريف و تمجيد ميكند که بهتر است به جای فك جنباني ، كمي بيشتر اين دو بازيكن را از نظر اخلاقي رصد كند .پيش تر فيلم دستگيري مسي در يك نايت كلاب هم در دنيا بازتاب فراواني داشت پس از آن هم بي احترامي بزرگ مسي به كاپيتان و اسطوره ي مادريدي كاسياس شاهد بوديم بازيكن آرژانتيني با حركات دست به كاسياس گفت ((خفه شو)) 
در بازي بارسلونا سويا كه مسي پنالتي خراب كرد هم او همه چيز را با فردريك كانوته كرد و به او توهيني نژاد پرستانه كرد و جريمه هم نشد!او به كانوته گفت((سياه بوگندو))در سال 2011 هم وي پس اين كه نتوانست پاس ارسالي ژاوي را كنترل كند و توپ به اوت رفت در شرايطي كه توپ خارج از جريان بازي بود از فاصله دومتري توپ را محكم به صورت پير مرد هوادار رئال كوبيد كه با واكنش شديد بازيكنان و كادر فني رئال مادريد همراه شد اما كميته انضباطي براي او جريمه اي در نظر نگرفت!
پارسال هم مسي به سرباز اسرائيلي امضا داد و با او عكس گرفت و براي پيروزي سربازان اسرائيلي در كليسا دعا كرد اما در عوض رونالدو كفش طلاي خود را به ارزش يك و نيم ميليون يورو فروخت و پول آن را به يك موسسه فلسطيني كه هدف آن حمايت از كودكان بي سرپرست فلسطين است هديه داد و با يك كودك فلسطيني عكس گرفت در حالي كه چفيه اي به گردن داشت .بي اخلاقي مسي به گوارديولا هم صرايت كرده همانطور كه ديديد در ال كلاسيكو زماني كه توپ به بيرون رفت كريس براي پرتاب توپ رفت كه توپ را بردارد اما گوارديولا توپ را برداشت و به سمت او آمد كريس دستش دراز كرد تا توپ را بگيرد اما گوارديولا در كمال بي ادبي توپ را به نقطه اي ديگر پرتاب كرد كه باعث ناراحتي رونالدو شد همچنين در مراسم توپ طلاي امسال هم رونالدو فاصله ي صد متري را طي كرد تا به گوارديولا دست بدهد و مقامن سومين مربي جهان را به او تبريك بگويد اما گوارديولا از دست دادن به او اجتناب كرد رونالدو در اين باره ميگويد:((من وظيفه خود را كه اداي احترام به سرمربيان برتر دنيا بود انجام دادم به سمت هر دو مربي رفتم(مورينيو در مراسم حضور نداشت)اما فقط دل بوسكه از من استقبال كرد و گوارديولا انگار اصلا مرا نديد!بهرحال من وظيفه خود را انجام دادم))
در جريان بازي گرانادا و بارسلونا داويد ويا يك تك به تك را به بيرون زد و مسي سريعا با او حمله ور شد كه چرا توپ را به خودش پاس نداده آقاي مسي فقط يك دفعه از همي تيمي اش پاس دريافت نكرد تا بازهم به موقعيت دروازخالي برسد اما رونالدو در رئال مادريد تك روي هاي ديماريا را هر روز و هر روز ميبيند اما كوچكترين اعتراضي نميكند براستي اگر مسي هم تيمي ديماريا بود چكار ميكرد؟يا او را ميكشت يا باشگاه براي حفظ جانش او را از تيم اخراج ميكرد!در ال كلاسيكوي قبل هم مسي در پاركين به سراغ آربلوا رفت و انواع فحش را نصيب او كرد كه يكي از كارمندان باشگاه بارسلونا او را با خودش به سمت اتوبوس برد همچ مسي به آيتور كارانكا گفت((بمير دلقك مورينيو))
پس از آن واقعه يوردي آلبا سعي كرد اين قضيه را دروغين جلوه دهد اما تكذيب نشدن اين اتفاقات توسط مسي همه ي شك ها را به يقين تبديل كرد تمام رسانه هاي رسمي خبر توهين مسي را تاييد كردن حال شما اي خواننده ي عزيز آيا چنين رفتاراتي كه در بالا ذكر شده را در مورد رونالدو سراغ داريد؟كجا بي اخلاقي را از رونالدو ديديد؟افرادي همانند اسطوره پيشين فوتبال كشورمان قيافه و ظاهر افراد را ملاك اخلاق قرار ميدهند ال شعراوي بازيكن ميلان مدل موهاي عجيبي دارد در نگاه اول بي اخلاق به نظر ميرسد اما آيا ميدانيد او يكي از با اخلاق ترين بازيكنان ليگ ايتالياست؟
آيا ميدانيد تمام افرادي كه اورا ميشناسند چه بازيكنان حريف و چه هم تيمي هايش و چه همسايگان و كلاسيهايش از اخلاق او تعريف ميكنند؟پس آقاي اسطوره سعي كن افراد را بشناسي بعد در مورد اخلاقشان فكت را برقصاني خودت هم همچين شاهكاري نبودي در زمينه اخلاق درگيري هايت و جفتك زدن هايت در دربي هنوز از ذهن مردم پاك نشده پس لطف كن دفعه بعد در عرض دوثانيه قضاوت نكن ببين تحليل كن فكر كن ثابت كن و بعد حرف بزن جناب اسطوره مسي كه بقول خودت از ((لحاظ))فني از رونالدو بهتر است چرا فقط بلد است در بازي با تيم هاي آخر جدول در شيش قدم گل بزند؟در بازي با ميلان كجا بود؟اصلا توپ به سمت دروازه داشت؟در بازي با رئال چطور؟آبروي توپ طلا را هم برد اين آقاي با اخلاق همه مقاله ام را در يك جمله خلاصه ميكنم ((خاك بر سر توپ طلا كه تو درباره اش نظر بدهي)

تحلیل فنی بازی بارسلونا و رئال مادرید

رئال مادرید به سلطه ای که هنوز نیمی از آن بر اروپا حاکم بود پایان داد . بارسایی ها در حالی به دیدار رئال امده بودند که چند شب قبل به میلانی ها باخته بودند . باید پذیرفت که دوران افول بارسا سر رسید... 
اگر نگاهی با ان بازی بیاندازیم میلان سعی در کنترل پاس های در عمق بارسا و جلوگیری از شوت های پشت محوطه جریمه خودشان را داشت که کاملا موفق بود و در حالی که بارسا با یک شوت در چارچوب حریف بیخطرترین بارسای 3-4 سال اخیر را به نام خود کرد در مقابل یکی از خطرناک ترین تیم هایی که از روی ضد حمله به گل میرسند قرار گرفت ... اما رئال مادرید این سبک را از میلانی ها گرفت و توانست ان را تکامل ببخشد ... با استفاده از قوای بدنی بازیکنانی ما نند خدیرا و ژابی پشت محوطه جریمه را کاملا از زدن شوت به سمت دروازه لوپز ایمن نگه داشتند ...
در واقع این تیز هوشی مورینیو بود که این قضیه را در چند جلسه تمرین به بازیکنانش گوش زد کرده بود ... شاید بهترین حمله های بارسا از سمت چپ رئال بود یعنی جایی که کوئنترائو به تنهایی و فوق العاده توانست در حد امکانش پدرو را مهار کند و این طبیعی است زیرا رونالدو که فاز تهاجمی رئال مادرید بود عملا وظیفه اش دفاع کردن نبود ... بارسونا به اجبار از سمت چپ حرکت میکرد زیرا در سمت راست دیماریای سرعتی و فوق العاده به کمک اربلوا می امد و اینیستا را به جز در چند صحنه کاملا مهار کرده بودند در پاره ای از صحنه ها و مخصوصا قبل از گل اول عملا هیگوایین پشت سر رونالدو بود و رونالدو به عنوان مهاجم نوک بازی میکرد ... و همچنین در گل دوم نیز این صحنه کاملا مشهود بود ... هافبک خلاقی مثل اوزیل که نیازی به تمجید ندارد ... او همیشه در مقابل بارسا خوب بازی کرده ... هرچند که دیشب دور از انتظار بود ولی زهر خودش را ریخت و با سانتر زیبایش واران 20 ساله را در هیجان غرق کرد...
وارانی که مورینیو به او اعتماد کامل دارد و مزد اعتمادش را گرفت ... اما روی گل سوم رئال مادرید که من 100 % مطمئنم حرکت تمرین شده ای بود زیرا رونالدو با ان ضربه ی سر فوق العاده اش در مقابل منچستر لرزه بر جان بارسایی ها انداخته بود و انها مطمئنا میخواستند او را کنترل کنند ولی برنامه "مو" طور دیگری بود شاید بتوان ان را در این جمله خلاصه کرد " جلب حواس مدافع و فرصت دادن به دیگری " واران نیز بهترین گزینه برای سر زنی بود بعد از رونالدو همان طور که در بازی رفت دیدیم ... چیزی که در دفاع رئال مشهود بود هماهنگی نسبتا عالی میان راموس و واران و کوئنترائو بود زیرا مسی از سد واران نمیتوانست رد بشود و با پاس هایش سعی در تسخیر دفاع داشت اما راموس او را پوشش میداد ... انگار که این حرکات مانند غریزه ای در وجودشان بود ...
تعویض های پایانی مورینیو تعویض های کنترل کننده بودند و کمی تهاجمی زیرا وظیفه په په و اسین این بود که فازهای هافبک بارسلونا را از کار بیاندازند ولی انچنان توفیقی هم نداشتند اما کایخون وظیفه داشت از کنار خط حرکت کند و رونالدو را صاحب توپ کند تا رئال را از زیر فشار خارج کند شاید اگر کاکا بود میتوانست بهتر عمل کند و این وظیفه ای نه چندان سنگین بر دوش او بود زیرا بازی را عملا رئال برده بود و فقط حفظ توپ برایشان مهم بود ...

سگ یا گربه ؟

به نظر می رسد که یکی از دو مهاجم فعلی رئال در تیم ورژن 2013 نخواهند بود : بنزما یا هیگواین . در چندین مقاله مجزا اشاره شد که از نظر بنده ، بنزما یکی از بهترین بال کناری های حال حاضر دنیاست چرا که به خوبی با هم تیمی ها پاسکاری می کند، سرعت قابل قبولی دارد و تکنیک لازم را هم برای حرکت از جناحین را داراست (مثل گلی که دو سال پیش به سویا زد) ، اما حداقل مورینیو اصلا به چنین گزینه ای اعتقاد ندارد و با این که در زمان هایی که کریم در پست مهاجم کاذب پشت سر ال پیپیتا بازی کرده عملکرد خوبی داشته ، چنین شانسی را برای مهاجم فرانسوی قائل نیست .
با فرض این که چنین پیشامدی حاصل نشود و بنزما با وجود آمار غیرقابل قبول در زمینه گلزنی ، همچنان در پست مهاجم نوک و نه در خط هافبک ،  قرار گیرد نگاهی مقایسه ای با حالت تیتر وار به شرایط این دو مهاجم می اندازیم تا بررسی کنیم که به قول مورینیو " سگ " به کار رئال می آید یا " گربه " ؟ :


تکنیک : مسلما از این حیث ، بنزما یک سر و گردن جلوتر است . کریم از نظر کار با توپ ،  توان حمل توپ ، استارت های ناگهانی ، پاسکاری با هم تیمی ها و ... یکی از بهترین عناصر هجومی حال حاضر ترکیب است در حالی که هیگواین بیشتر یک مهاجم قدرتی و کلاسیک است که بر مبنای قدرت بدنی خود توپ را جلو می برد و زیاد اهل فانتزی بازی کردن نیست .


شخصیت در زمین : مطمئنا یکی از بزرگترین و مهمترین ویژگی های یک مهاجم این است که به بازی خودش باور داشته باشد  و از موقعیت استفاده کند.هیگواین وابسته به هیچ بازیکنی درون زمین نیست . عادت ندارد که وقتی خودش موقعیت تک به تک دارد ، آن را به بازیکن دیگری پاس بدهد . از این حیث باید یک نمره منفی به بنزما داد چرا که شخصیت مستقلی ندارد . خوشایند نیست که او پاس گل دادن را به گلزنی ترجیح بدهد . مشکل دیگر اعتماد به نفس کاذبیست که در شخصیت او دیده میشود،طوری که پیش از یورو ادعا میکند که آماده رقابت با کریستیانو و مسی است؛این در حالیست که ال پپیتا نقش خود را به عنوان یک مهاجم موفق پذریفته و نمیخواهد خود را بالاتر از چیزی بپندارد که نیست.


شم گلزنی : شاید بزرگترین برتری ال پیپیتا به همتای خود را بتوان همین مورد دانست . بنزما بیشتر به سان هافبک ها می ماند تا یک مهاجم . این که آمار گل نزدنش در تیم ملی کشورش دارد به 9 ماه می رسد یا این که در تورنمنت بزرگی نظیر یورو یک گل هم نزد ، اتفاق جالبی نیست . آن هم در حالی که در جام جهانی آفریقای جنوبی ، هیگواین آقای گل تیم ملی آرژانتین بود . اگر شم گلزنی کریستیانو را صد در صد در نظر بگیریم ، مطمئنا شم گلزنی هیگواین 60 درصد خواهد بود و شم گلزنی بنزما در حدود 20 درصد !


شخصیت در بیرون زمین : در مصاحبه ها ، برخورد با رسانه ها و جنجال سازی ، مطمئنا هیگواین یکی از بی آلایش ترین بازیکنان ترکیب رئال است . ال پیپیتا معمولا با ارامش مصاحبه می کند و هرگز غرضی برای ایجاد جنجال در رئال ندارد . در نقطه مقابل بنزمایی است که مصاحبه های جنجالی او بارها سوژه دست مطبوعات داده است  که تازه ترینش، در همین فصل بود که با جمله " دوست ندارم روی نیمکت بنشینم " سوژه برای مطبوعات ضد رئالی جور کرد تا مورینیو هم جوابش را بدهد :" من هم هر بازی 90 دقیقه روی نیمکت می نشینم !" مطمئنا در این مورد باید امتیاز مثبت را به بازیکن بی حاشیه آرژانتینی داد .


کنار آمدن با فشارها : هر دو بازیکن به شدت "استرسی " هستند . هر دویشان در بازیهای بزرگ افت قابل توجهی پیدا می کنند و نمی توانند سطح واقعیشان را ارائه دهند . در الکلاسیکوهای این فصل هیچ کدام مطمئن ظاهر نشدند . هیگواین در بازی سوپرکاپ در برنابئو ، شب ناخوشی را داشت هر چند که در همین شب ناخوش خود هم یک گل زد . در حالی که بنزما در الکلاسیکوی لیگ در نیوکمپ ، یک موقعیت عالی را خراب کرد ، موقعیتی که می توانست رئال را به لالیگا برگرداند و مانع از فضاحت بار شدن فصل تیم در این تورنمنت شود .
روابط با سایر بازیکنان : روابط عمومی بنزما و روابطش با سایر بازیکنان به مراتب بهتر از هیگواین است . ال پیپیتا بازیکن توداری است که در این چند سال حضورش در رئال ، همین رفتارش هم برایش مشکل ساز شده است . به طور مثال گرم گرفتن کریستیانو با بنزما باعث می شود که هر دویشان راحت تر برای هم موقعیت بسازند در حالی که پارسال و در بازی با اوساسونا ، در حالی که هیگواین مقابل دروازه خالی می توانست گلزنی کند ، کریستیانو آمد و توپ را از جلوی پایش به اوت زد !

تنبلی : هر دو بازیکن به شدت تنبل هستند و برای بهتر شدن نیاز دارند تا کسی هلشان بدهد هر چند که در این میان "ال گاتو " یا همان "گربه بنزما " اسمش بدتر در رفته است . هیگواین در سالهای حضورش در رئال با مهاجمانی نظیر رائول ، نیستلروی ، هونته لار ، ساویولا ، کاسانو و ... رقابت کرده است،در تیم ملی کشورش هم به خوبی میداند که اگر افت کند،آگوئرو جای او را خواهد گرفت،همین باعث میشود با همه وجودش برای اثبات خودش به سابیا در بازهای رئال حاضر شود.در حالی که بنزما در همین رقابت با هیگواین هم مانده و وقتی نیمکت نشین می شود ، غرولند می کند و در رسانه ها از مربی شکایت می کند . در سال 2012 در حالی که  شش ماه در عرصه ملی گل نزده بود ، توسط مطبوعات کشورش به عنوان بهترین بازیکن فرانسه برگزیده شد ..زمانی که بازیکنی خوب کار نکند و مورد تمجید قرار گیرد،گمان می کند دیگر نیاز به رشد ندارد و با توجه به ذات تنبل کریم،این افراط در روحیه دهی به ضرر اوست.به همین علت است که نقش "انگیزه بیرونی" را نمی توان نادیده گرفت.شاید اگر مورینیو زودتر از این ها برای آماده کردن موراتا تلاش می کرد ، "رائول ثانی " می توانست که به عنوان زنگ خطری برای هر دویشان باشد تا دست از رخوت بکشند .

بازیهای بزرگ : هیچ کدام از این دو را نمی توان گزینه مورد اعتماد برای بازیهای بزرگ دانست . مورینیو ترجیح می دهد که بنزما را برای بازیهای بزرگ انتخاب کند هر چند که این هم نتیجه ای نداشته است . در  هفته کلیدی سال گذشته که رئال در هفت روز دو بار با بایرن و یک بار با بارسا بازی کرد ، کریم در هر سه بازی فیکس بود که یک گل هم نزد . بنزما در دو بازی کلیدی مقابل بارسا و یونایتد در برنابئو هم در ترکیب بود که در دو 1-1 ، نقشی کاملا کم اثر داشت . شاید بتوان حداقل در یکی از دو بازی حساس در اولدترافورد یا نیوکمپ در هفته های آتی به ال پیپیتا نیز فرصت داد.


تعصب : هیگواین را به نوعی می توان محصول رئال مادرید دانست . بازیکنی که در 19 سالگی که به رئال پیوست ، چیزی به جز تعصب و عشق به پیراهن رئال را نداشت . شاید برای اثبات تعصب هیگواین تماشای کلیپ معروفش در یوتیوب کافی باشد که در یازده سالگی به پدرش می گوید که تیم محبوبش رئال مادرید است . هر بار که گل می زند با تمام وجود خوشحالی می کند و شاید همین که در رئال به یک نماد تبدیل شود برایش کافی باشد . اما انگیزه بنزما از پیوستن به رئال به علاقه اش به پیراهن سفید منحصر نمی شد بلکه اهداف دیگری نظیر پیشرفت و تبدیل شدن به یکی از ستارگان جهان را تحت نظر داشت . به عبارتی رئال برای بنزما " سکوی پرش " بود اما برای هیگواین یک " خانه دنج . "

نکاتی از بازی با والنسیا : شروع دشوار

سفیدپوشان پس از بازگشت از تعطیلات مورد علاقه مورینیو در هالیوود، و ملاقات آقایان خاص سینما و فوتبال یعنی آل پاچینو و خوزه، پا به میدان سانتیاگو برنابئویی گذاشت که تعداد زیادی از هواداران، هنوز هم پیراهن های قرمز فصل قبل را به تن داشتند. لباس ورزشی لوس بلانکوس کمی کلاسیک تر شده و دو رنگ اصلی باشگاه یعنی سفید و آبی را در خود دارد و مورینیو نیز پیراهن و کراوات خود را به همین رنگ ها هماهنگ کرده بود.. علیرغم اینکه مورینیو بازی با والنسیا را الویت اصلی خود می دانست، اما خدیرا و مارسلو که خسته از بازی های المپیک و دوستانه بودند را روی نیمکت نشاند تا فابیو و لاس جایشان را بگیرند و برای ال کلاسیکو آماده باشند.

۲- گاگو و سولدادو دو بازیکن سابق رئال در ترکیب خفاش ها بودند و تفاوت فاحش میان گاگو و هیگواینی که در یک زمان توسط رئال خریداری شده بودند به وضوح به چشم می خورد. ال پیپیتا در ترکیب اصلی قهرمان لالیگا بود و فرناندو گاگو در حال سفرهای مارکوپولوئی در اروپا. قبل از شروع بازی نیز بریجت یاگه، بانوی ورزشکار اسپانیایی که نایب قهرمان المپیک شده بود، به صورت نمادین ضربی را به توپ زد. تنها ۱۰ دقیقه نیاز بود تا دیماریا به نقش همیشگی اش در پاسوری برگردد و با سانتر اش، هیگواین را نیز به نقش اصلی اش در گلزنی برگرداند. رئال سعی در کنترل بازی داشت تا هم شروع لالیگا را با پیروزی آغاز کند و هم آماده دیدار سوپرکاپ باشد.

۳- کم کم هواداران منتظر سوت پایان نیمه اول بودند که په په و کاسیاس بر روی ضربه آزاد سرنگون شدند و جناس آرژانتینی بازی را برای والنسیا به تساوی کشند. خروج ایکر نا موفق بود و تا چند لحظه پس از گل نیز بازیکنان دو تیم را از هم تشخیص نمی داد. په په نیز باندپیچی شد و در ابتدا نیمه دوم جای خود را به آلبیول داد تا لوس مرنگوس نگران حضور او در نیوکمپ باشند. سفید پوشان کنترل توپ را در نیمه دوم در دست داشتند و تی تا نزدیکی های خط دروازه حریف هم پیش رفتند اما تیرک دروازه هیگواین را شکست داد. رونالدو به جز حرکت ترکیبی با بنزما و پاس زیبایش به کایخون، رونالدو سابق نبود و اوزیل نیز خسته ازبازی با آرژانتین بود.

۴- آقای منحصر به فرد، بنزما و کایخون را هم به بازی فرستاد اما طلسم فصل قبل والنسیا در برنابئو هنوز نشکسته بود و توپ ها یکی پس از دیگری از بین می رفتند. گرچه موقعیت های زیاد گلزنی می تواند دلیلی خوبی برای توجیه این دو امتیاز از دست رفته توسط مورینیو باشد، اما ضربات آخر نیز آن چیزی نبود که از رکورد دار گلزنی در لالیگا انتظار می رفت. شاید بدشانسی های مورینیو در دوران مربیگری اش، دامن رئال مادرید را هم گرفته باشد، اما فرامش نکنیم که والنسیا بعد از بارسلونا قویترین تیم لالیگاست و کهکشانی ها هم اولین بازی لیگ را انجام می دادند. باید منتظر
سوپرکاپ ماند تا ببینیم مورینیو این بار چه نقشه ای برای ال کلاسیکو دارد.

چرا مساوى؟

اولين بازی رسمی با لباس جديد به مزاج طرفداران خوش نيامد.شايد هم قدم مدال آور المپيک نيفتاد.سال قبل هم وقتی نازاريو برای خداحافظی آمد باز هم باختيم.انگار سانتياگو زياد مهمان دوست ندارد.بعد از آن پيش فصل اين نتيجه قابل پيش بينی نبود.اما اگر بخواهیم منصف باشيم این مساوی 3 عامل داشت که کمی روی آنها بحث میکنیم

1-ترکیب اشتباه و اشتباهات مربی مورینیو مربی بزرگی است قبول اما انسان است و واجب الخطا.مهمترین عامل مساوی باوالنسيا استفاده از ترکيب غیر معمول بود.استفاده از لاسانا مقابل والنسیا آماده زياد کار درستی نبود.اگر می خواست به کسی فرصت خود نمایی دهد کاکا بهتر بود.همین لاسانا یک تعویض را سوزاند.بگذريم.آيا ديده ايد کریس تا بحال تعويض شود؟من که نه.
چه ميشد کريس هم تعویض می شد؟ واقعا بی تعصب بگوییم هیگی به جز گل و یک پاس چه کرد.حالا اگر یک تعویض با لاس نمی سوخت می شد کاکا و کریم را با هم بازی داد.بازی نکردن خدیرا که در یورو برای خودش نامی دست و پا کرده بود هم تعجب برانگیز بود.در چنین بازی هايی جای خالی مارسلو هم احساس میشود که یک تنه به دفاع حریف بزند و گلی بیاورد.

2-عدم آمادگی اگر بازی را تماشا کرده باشید عدم آمادگی جسمانی و عدم هماهنگی تیم را در می یابيد.کریس و دی ماريا از نظر ذهنی آشفته ودند.همین ناآمادگی کار دستمان داد.از دفاع هم که چه بگویم سه نفر با هم برخورد می کنند تا پای سند گل خوناس امضا شود

3-بخت و اقبال چیزی که رئال تا به حال نداشته و نخواهد داشت.در عوض یک حمله والنسیا منجر به گل شد.در اکثر بازیها رقبای رئال از این فاکتور اشباعند.چه می توان کرد؟هیچ راستش وسط بازی دیروز دلم برای کسی تنگ شد که قبلا ها تفاوت ایجاد میکرد.معجزه میکرد.بله رائول.کاش با ما بود اما حیف که نيست.کاش بود و نشان می داد گلزن یعنی چه.
پایان شب آبی اناری سفید است.هنوز بازی اول بود و هنوز کیسه اميدمان پر است.پس پیش به سوی سوپر کاپ.

شروع هیجان

رقابتهای باشگاهی فوتبال در اروپا کم کم در حال شروع شدن میباشد وعاشقان فوتبال بالاخص مادریسموها بی صبرانه منتظر شروع لالیگا ودیدن هنرنمایی ستاره هایشان در پیراهن سپید در مقابل حریفان هستند.همه ی ما دلتنگیم.دلتنگ شور و غوغای جهنم برنابئو-کنفرانسهای داغ و پر حرارت آقای بی همنا یا دستیار محبوبش کارانکای پرتغالی-واکنشها و توپ گیری های معجزه وار کاپیتان مقدس-تکلهای خشن و گاهی وحشیانه ولی متعصبانه ی په په-تو سر توپ زدنها و لبخندهای مرموز راموس-پاسهای رو به عقب تکراری آربلوا-دریبلها و حرکات سامبایی مارسلو و البته خالی ماندن های پشت سرش-پاسهای استادانه و خط کشی شده ی ژابی-دویدن های بی امان خدیرا-خلاقیت و پاس گلهای دیدنی اوزیل دوست داشتنی-تکنیک ناب و شوتهای فنی فرشته ی برنابئو و البته تکرویهای گاه و بیگاهش-شوتها و گلها و حرکات و شادی های منحصر به فرد cr7-شم گلزنی ال پیپیتای سختکوش و محبوب ولی بدشانس-گلزنی های عشقی کریم حواس پرت-نشان دادن آرم رئال توسط کایخون پدیده-بازی روان دزد دریایی-درخششهای مقطعی کاکای خوش چهره-بازی درگیرانه ی لاس که انگار نه انگار فقط برای پول مانده-بازی پر تجربه ی واران 19 ساله-کم بازی کردنهای آلبیول بی حاشیه-حرکات عجیب و غریب خوزه کنار زمین-اشتباهات کاملا سهوی و خودجوش داوران به ضرر رئال و به سود بارسا-حاشیه سازی های روزنامه های مادریدی مخصوصا مارکا-تیترهای احساسی حامد فلاح-به جامانده از بازی های حماسی توماس رونکرو-نکاتی از بازی محمد فیروزی-زیر نویس کردن ولی پخش نکردن بازی های رئال توسط رسانه ی ملللللللللللللللی-گزارشهای یک طرفه و روی اعصاب مزدک و خیابانی و بقیه ی گزارش گران بسیار بسیار محبوب!!!-استرسهای صبح قبل از بازی های رئال برای ما هواداران-تا دیر وقت بیدار بودن و صبح خواب ماندن و نرسیدن به محل کار به خاطر تنها دلخوشیمان و و و....! با وجود خرید قطعی مودریچ و احتمال مایکون به برکت خدا و همت بازیکنان و بهترین مربی تاریخ پیش به سوی فتح همه ی جامها. فصل 2012-2013 فصلی خاطره انگیز برای همه ی مادریدیستاهای جهان و ثبت شده در موزه ی باشگاه به عنوان بهترین فصل تاریخ 110 ساله ی سپید ترین تیم دنیا.به امید فتح دهمین چمپیونزلیگ و سی و سومین لالیگا و نوزدهمین کوپا در این فصل.

طلای ناب

دقت کردید از زمانی که مسعود اومد خط هافبک جون گرفته و ستاره بزرگی مثل کریس رونالدو تازه شده رونالدو .
ولی از اونور بازیکن 80 میلیونی که فقط بلده مفت بخوره و بخوابه و هیچ زحمتی هم نمیکشه (کاکا) بازیکن بی غیرت به درد تیم نمیخوره باید هر چه زوتر از رئال تشریف ببره بیرون یا به عبارتی دیگر گمشه بیرون .
و یه چیز دیگه اگر کاکا این قدر عاشق رئاله پس چرا دستمزدش رو پایین نمیاره.دیگه بسه بسه امیدوارم بره .
بچه ها باید به بزرگی خودتون ببخشید.من اولین باره دارم مطلب مینویسم .با موبایل انجامش دادم.خوشحال میشم نظر بدید.مرسی از همه.

شروعی نو

به زودی لالیگا اغاز میشود.اما فقط لالیگا نیست که اغاز میشود.خوشبختانه امسال باشگاه ها اعتصاب نکردند و لالیگا سر وقت اغاز میشود.اولین بازی هم امشب میان دو تیم ختافه و سویا ی همیشه ناراضی ست.
روز 29 مرداد روزیست که برای ما مادریدیستا همه چیز اغاز میشود.استرس ها-ترس و هیجان-عشق و شادی-غم و اندوه-غرور ها-لذت های بی مرز-خوشحالی هایی که تا یک هفته با ما میماند-حس رقابت-شب بیدار ماندن ها-انتظار کشیدن ها-فحش دادن ها به دشمنان رئال و شبکه سه-اشک ریختن ها که منظورم از نوع شوقش میباشد خدا نکند به خاطر شکست یا حذف شدن باشد- اضطراب ها-فریاد ها-بوسیدن های لوگوی رئال-بیشتر و بیشتر امدن به این سایت-الکلاسیکو ها...-بله الکلاسیکو ها ولی اینبار با طعمی دیگر-طعم پیروزی... بله پیروزی...چقدر شیرین است ...
یک لحظه فکرش را بکنید...پیروزی در الکلاسیکو که اولین ان یک هفته دیگر خواهد بود..زیباست...بله...خیلی زیباست...-خیلی چیز ها شروع میشود-برای هر کس مزه وطعمی متفاوت دارد-از این به بعد هر هفته بازی داریم-انتظارمان تمام میشود-
روز موعود فرا میرسد-اماده ی گرفتن جام ها باشید-اولین جام سوپر کاپ خواهد بود و اخرین چمپیونز لیگ...بله...امسال بی شک برنده ان رئال خواهد بود...انتظار10 ساله به پایان میرسد-خیلی چیز ها شروع میشوند که قابل گفتن نیستند.به هر حال با شروع لالیگا شروعی نو وتازه برای میلیون ها نفر از جمله ما مادریدیستای ایرانی پدید میاید.امیدوارم به بهترین نحو باشد-پیش به سوی پیروزی بر والنسیا و سپس بارسلونا و فتح سوپر کاپ –لالیگا-کوپا و چمپیونز لیگ و تمامی جام ها-زنده باد رئال مادرید

سامبا رو به قهقرا

وضعیت اسف بار فوتبال برزیل مرا یاد فوتبال خودمان می اندازد . شاید قیاس را بتوان مع الفارغ دانست اما باز هم تشابهاتی وجود دارد که در نوع خود نه تنها پیشرفت نیست ، بلکه مشخصا آن را باید پسرفت نامید . 
تا ده سال پیش ، ایرانی ها با دلشان فوتبال بازی می کردند و البته انگیزه دیگرشان درخشش در فوتبال داخلی بود تا شاید چشم یک تیم خارجی آنها را بگیرد و با قراردادی که چند ده برابر بالاتر از قراردادهایی بود که در فوتبال داخلی می بستند ، راهی اروپا شوند و سر و سامانی به زندگیشان بدهند .
اما آرام آرام قراردادهای چند صد میلیونی و البته چند صباحی است که میلیاردی باعث شد که آن انگیزه از بازیکنان رخت بر بندد و آنها که می دانند که با همان بازیهای " صد من یه غاز " هم می توانند در روزگاری که یک کارگر ساده سالی 12 میلیون هم دستمزد نمی گیرد ، قراردادهای 1.5 میلیاردی را امضا کنند ، دیگر هیچ تلاشی نمی کنند و فقط از رفقای رسانه ای خود کمک می گیرند تا به شهرت برسند .
جالب است که بدانیم درآمد برخی بازیکنان فعلی رئال نظیر آدان ، گرانرو یا حتی کایخون تقریبا هم سطح خلعتبری ، نکونام یا کریم انصاری فرد است ! مقایسه کارایی این سه و سطح تمرینات و تلاش ها در فوتبال اسپانیا با ایران در نوع خود احمقانه به نظر می رسد . آیا این بازیکنان همان قدر "حرفه ای " تلاش و تمرین می کنند که بازیکنان رئال تمرین می کنند ؟
همین اتفاقات باعث شد که بازیکنان به سطح وحشتناکی برسند و کی روش به صراحت در محافل خصوصی سطح بازیکنان ایرانی را به سخره بگیرد و به کنایه بگوید :" با چنین بازیکنانی باید به جام جهانی برزیل بروم ؟!!"
به همین راحتی سطح تیم ملی ایرانی که زمانی کره جنوبی را شش تایی می کرد و در سال 98 ، اینتر میلان و آمریکا را شکست می داد ، به افول گرایید و شاید حضور در جام جهانی را بتوان برایش آرزو خواند . 
اما حکایت فوتبال برزیل هم بهتر از این نیست . آنها شصت درصد از ترکیب تیم بزرگسالان خود را به المپیک بردند تا شاید با گرفتن طلای المپیک بتوانند دردهای ناشی از دو جام جهانی اخیر را التیام بخشند اما باز هم نتیجه نداد . درست مثل کاری که ایران هر دوره برای بازیهای کم اهمیت آسیایی انجام می دهد که ثمره اش حسرت نیم قرنی المپیک است !
مقصر منزس نیست ، "پول " فوتبال برزیل را متلاشی کرد . زمانی امثال"ریوالدو" ، "روماریو" یا "روبرتو کارلوس " با تمام قوا در لیگ برزیل تلاش می کردند تا شاید چشم تیمی از اروپا آنها را بگیرد و زندگیشان از این رو به آن رو شود .
اما حالا چه ؟ "نیمار " می داند که هر چقدر هم بد و خودخواه باشد و حتی در تورنمنتی نظیر المپیک (که طبیعتا سطحش به شدت پائین تر از لالیگاست) هم فروغ چندانی نداشته باشد ، قرارداد سالانه 6-7 میلیون یوروی او به راه است . فرض کنید پسربچه ای نظیر نیمار ، دستمزدش از ایکر که بهترین دروازه بان تاریخ است یا ژابی به عنوان یکی از بهترین هافبک های تاریخ ، بیشتر باشد !!
فوتبال برزیل با این روش رو به قهقرا می رود . جوسازی ، بزرگنمایی و حاشیه سازی شاید از نظر سیاستمداران روش مناسبی باشد تا لیگ برزیل بیشتر مد نظر فوتبالدوستان جهان قرار گیرد و مردم برزیل از دیدن امثال رونالدینیو در فوتبال کشورشان ذوق زده شوند ، اما از نظر فوتبالی به معنای ویرانی است .
شاید رسانه های برزیل بتوانند با بمباران خبری ، "نیمار " را ستاره فوتبال جهان بنامند ، شاید آنها بازیکنی نظیر " ماریو فرناندس " که تا قبل از آن که در زمستان گذشته نام رئال پیرامونش مطرح شود ، کسی اسمش را هم نمی دانست ،  یکی از سه مدافع برتر جهان بدانند ، اما این موضوع فقط مربوط به رسانه ها خواهد بود و در فوتبال حقیقی مفهومی نخواهد داشت .  
در فوتبال حقیقی این جام ها و مدال ها هستند که حقیقت را تعیین می کنند . فوتبال یک ورزش تیمی است و نه یک ورزش انفرادی و مسلما نیماری که  بزرگترین افتخارش در فوتبال بزرگسالان جلوگیری از سقوط سانتوس بوده را حتی نمی توان در جمع ده بازیکن برتر حال حاضر دانست ، چه برسد به مقایسه او با مسی و رونالدو !
به نظر می رسد که برد بزرگ را در این زمینه فعلا سائوپائولو کرده باشد که با فروش لوکاس مورایی که شاید ارزش حقیقی او بیش از 20 میلیون نباشد ، خزانه اش را پر کرد . مسلما این باشگاه می توانست که پیش بینی کند که شاید پس از جام جهانی 2014 که برزیل پس از 12 سال باز هم به نیمه نهایی جام جهانی نمی رسد ، ارزش این بازیکن یک سوم 40 میلیونی خواهد شد که پی اس جی در ازایش پرداخت . البته با توجه به میزبانی برزیل و خاطره ای که از جام جهانی کره و ژاپن و ناداوری هایش داریم ، هیچ چیز بعید نخواهد بود ...
نیمار دو سال است که مطبوعات اسپانیا را تسخیر کرده است . سال اول مطبوعات مادرید و کاتالونیا و سال دوم هم فقط رسانه های منتسب به بارسلونا . آیا واقعا بازیکنی که در فینال المپیک مقابل تیم زیر 23 سال مکزیک حرفی برای گفتن ندارد ، لیاقت چنین حمایت رسانه ای را دارد ؟ هر چند که به نظر می رسد با توجه به حامیان رسانه ای نیمار، این ماجرای کش دار و احمقانه قرار است در سالهای آتی هم ادامه داشته باشد ... 
علی ایحال ، این برزیل جز " های و هوی " هیچ ندارد که نصیب فوتبال جهان کند . شاید در عرصه رسانه ای بتوان تیم آنها را "قدرتمند ترین " تیم فوتبال جهان دانست اما این برزیلی که ما می بینیم ، شاید غلبه بر تیمهای آسیایی کره و ژاپن هم برایش آرزو باشد !

تو بمان ای دلخوشی سپید روزگار سیاه


جا داره در ابتدا برای درگذشتگان زلزله اخیر در آذربایجان طلب مغفرت و برای بازماندگان طلب صبر و شکیبایی از جانب خداوند منان داشته باشیم .

این روزها نتایج کنکور آنقدر حالم را گرفت که حتی طلاهای المپیک هم نتوانست آن را جبران کند . دارم بدترین روزهای عمرم رو سپری می کنم . سرکوفتهای خانواده و اطرافیان و سنگینی نگاه دوستان با همه ی سختی اش قابل تحمله . اما اینکه همه فکر میکنند زحمت نکشیده ای بیشتر رنجم میدهد . من یک سال وبلاگم رو بستم و اینجا هم حضورم کم رنگ شد و درس خوندم . اینکه شب کنکور بازی اسپانیا – پرتغال رو نگاه نکنی تا زود بخوابی و تب کنی و فقط سه ساعت بخوابی بازدهی ات را شدیدا کاهش میده ولی دیگران فقط نتیجه را میبینند .

این روزها فاصله سطح فوتبال داخلی ما با بعضی رشته های المپیکی باعث شد برای چندمین بار عهد کنم که دیگه فوتبال ایران را نبینم .

این روزها باید برای شهریور دنبال کار باشم برای رفاه در دوران دانشجویی . شاید هم باید به دنبال سر کشیدن آخرین جرعه های تفریحات جوانی ام که در سینما خلاصه میشود باشم . بعد باید یک هارد اکسترنال تهیه کنم و تمام جوانی ام را بریزم توش . آن وقت این سیستمی که به واسطه آن با شما در ارتباط هستم را میفروشم و به لطف اقتصاد پویای مملکت و قیمت پایین دلار و پدر دموکراتیک احتمال خریدن لپ تاپ به زیر صفر میرسد و میتوانم حداکثر یک گوشی متوسط با کیفیت صدای مطلوب بگیرم تا وقتی توی قطار یا اتوبوس به سمت تحصیل علم میروم مجبور نباشم با بقل دستی ام راجع به قیمت مرغ و بحران های سوریه صحبت کنم .

به احتمال زیاد باید بروم یکی از همین شهرهای اطراف درس بخوانم که نود درصدشان خوابگاه دولتی ندارند و به لطف اجاره های بالای خوابگاههای خصوصی و خصوصی شدن غذا در آینده نه چندان دور در چند سال آینده از کم ترین امکانات رفاهی و تکنولوژیک برخوردار خواهم بود .

مطمئنا همه میدانید که جدا شدن از کامپیوتر برای کسی که تمام تفریحات جوانی اش را فیلم و بازی کامپیوتری و دنیای مجازی تشکیل میداده چقدر سخت است و به اینها اضافه کنید زندگی در یک شهر کوچک را .

اما یک چیز را میدانم و آن این است که به هر جا و با هر امکانات رفاهی هم که بروم همیشه یک چیز آنجا خواهد بود .

تلویزیون این ابر رسانه ی جمعی هر جایی در خوابگاه های خصوصی و حتی دولتی پیدا میشود . هرچند باید نیش و کنایه های گزارشگران درجه دو و سه و پخشهای سانسور شده و بی کیفیت و با تاخیر را تحمل کنم اما چیزی که از آن مطمئنم این است که دوباره از حنجره امواج زمینی ویزیون تله رئال مادرید دوست داشتنی ام را میبینم .

شاید برای خیلی ها فوتبال و هواداری یک صنعت و یا یک تفریح باشد اما مطمئنا برای من که سالهاست دلباخته ی این تیم سپید شده ام سالهاست که هواداری مفهومی فرا تر از تفریح دارد مفهومی که باعث میشود من از میلیونها کیلومتر آن طرف تر به خاطر حذف مقابل بایرن درپوش لوله بخاری را گاز بگیرم تا اشکم در نیاید که اگر در بیاید میگن هی نگاش کن اون دیوونه رو به خاطر یه تیم خارجی که ممکنه تا آخر عمر از نزدیک نبیندش چه اشکی میریزه . مفهومی که باعث میشود به خاطر بردن بارسا در موکمپ تا مرز سکته پیش بروم و توی بالشتم فریاد بزنم تا کسی بیدار نشه و بهم بگه که هی دیوونه برای یه تیم خارجی اینقدر شادی نکن آخه چی بهت میدن ؟

برای من که روزهای سخت مرد شدن خیلی زود برایم فرا رسیده اند این روزها یک دلخوشی بزرگ وجود دارد و آن دیدن دوباره رئال مادرید است .

دیدن دوباره دست زدن های ایکر مقدس این اسطوره زنده به تیرک پس از گل .
دیدن دوباره اقتدار راموس این بار با موهای کوتاه .
دیدن دوباره میدان داری های ژابی .
دیدن دوباره پاسهای اوزیل و شوتهای دیماریا و گلهای هیگواین و بنزما .
دیدن دوباره گلها و شادی های بی شمار و با کیفیت رونالدو .

چه خوش است دیدن دوباره رئال مادرید .


چه امسال دهمین لیگ قهرمانان را ببرد چه ده سال دیگر و چه صد سال دیگر عقربه ی آمپر علاقه من به رئال تکان نخواهد خورد چون خیلی وقت است عقربه اش به سقف چسبیده .


میدانید چرا این همه حرف را اینجا برای شما زدم . حرفهایی که به خانواده و نزدیک ترین دوستانم هم نگفته ام .

چون اینجا هیچکس من را نمیشناسد و فقط به احترام بر زبان آوردن نام مقدس رئال مادرید به حرفهایم گوش میدهند .
دوستتان دارم .


به احتمال فراوان تا یک سال آینده حضور کمرنگی در دنیای مجازی خواهم داشت .

اما خداحافظی نمیکنم .
به جایش میگویم

تو بمان ای دلخوشی سپید روزگار سیاه .

پشت پرده

می خوام نظری داده باشم در قالب مقاله ولی چون زیاده اینجا نوشتم نظرم در مورد عملکردمون از پشت دیوار برای خدمت به تیم مجبوبمان است .
1- انتقاد : شاید خصلت گل آفتابگردون رو بدونید ولی واسه کسایی که نمی دونند باید بگم که (گل آفتابگردون روزها به دور خورشید می چرخه) اگه بخوام به طرفدارا ربطش بدم می بینید که واقعاً درسته چون ما طرفدارا بازیکنیو که دوست داریم تحسینش می کنیم و اگه در روز بدشون هم باشند بازم از گل کمتر بهش نمیگیم در عوض اگه از بازیکنی بدمون بیاد روز خوبشون به چشم نمیاد و روز بدشون رو با هزار فحش و ناسزا جواب می دیم این دوگانگی رو همه طرفدارها حتی مدیر سایت هم از این قاعده بدور نیست و گاها ازش جملاتی دیده شده است .
2- پیشنهاد : من بعنوان یک طرفدار و کوچک همه شماها می خوام بگم خواهش می کنم از این خصلت ها دست بردارید به تیم و بازیکنا عشق بورزید از فحش و ناسزا گویی دست بردارید چون کاری که ما می کنیم کار ما ایرانی ها نیست واقعاً واسمون جای تأسف داره که وقتی سایت به این خوبی هر ثانیه آپدیت میشه و حتی اجنبی ها هم برای داشتن اون حرص می خورند بخش نظر سنجیش اصلا در حد سایت نیست . ما میاییم نظر بدیم در مورد عملکرد تیم نه فحش و ناسزاگویی و تخریب یک بازیکن راستش من بعنوان یک طرفدار هر وقت میومدم سایت خبرها رو می خوندم و گاها نظری میدادم و از این کار خوشم میومد ولی از اینکه دیدم بعضی از طرفدار نماها دست به فحش و ناسزاگویی و تخریب بازیکن می پردازند از نظر دادن پشیمون می شدم خدا وکیلی این حرف من نیست شاید بیشتر شما ها هم به این خاطر است که نظر نمی دید . دیدم و دیدم که در مورد ستاره ای همچون کاکا چیزایی میگید که اگه خود کاکا بشنوه از زندگیش نا امید میشه البته فقط در مورد کاکا نیست آربلوا , لاسانا ، کریستیانو , کاسیاس ، کوئنت رائو و ... همه بازیکنان زیر تیغ رفته اند .
مثال : تیتر خبر (امروز بازی با فلان تیم اوزیل حوب ظاهر نشد و رونالدو چندین موقعیت رو هدر داد) بخش نظرات آقای فلانی «این رونالدو به چه دردی می خوره بندازیم بره» خانم فلانی «اوزیل اصلا در حد تیم نبود» آقای فلاح «خسته نباشی آقای کریستیانو» و هزاران مورد دیگه البته شاید جملات من کاملاً شبیه نظرات نباشند ولی در کل گفتم .
گاهی اوقات دیدم بعضی از بدترین طرفدارنماها اومدن سایت بعد بازی با بایرن نظر داده بود «منو باش که الکی طرفدار تیم هستم و خودمو الاف کردم بخاطر هیچ آخرش شد این» آدم وقتی این نظرو می خونه چندشش میاد و از سایت هم متنفر میشه چه برسه به طرفدار بودنم . در آخر می خوام بگم از اینکه جرأت به خودم دادم و ازتون انتقاد کردم عذر می خوام و خواهش می کنم منو بعنوان یک طرفدار عاشق رئال مادرید ببخشید . ولی واقعاً آرزو دارم اون روز رو ببینم که سایت از همه طرفدارای واقعی پرشده باشه و نظرات در حد مادرید و در حد سایت باشد

کریس رونالدو بهترین بازیکن دنیاست

کریس رونالدو بهترین بازیکن دنیاست.این چیزی است که پس از خواندن این مقاله دیگر در موردش شکی نخواهید داشت.البته نمیخواهم کاسیاس را وارد این ماجرا کنم و فقط مسی را مورد مقایسه ی خود قرار میدهم.
اول از همه باید بگویم که کلا بازیکنان سه دسته اند:تکنیکی-قدرتی-نیمه تکنیکی نیمه قدرتی( مانند کریم بنزمای خودمان) و میتوانیم بگویم نوع دیگری بازیکن وجود دارد که فقط یکی از ان در دنیا است تمام قدرتی و تمام تکنیکی.فکر میکنید چه کسی باشد بله درست حدس زده اید(کریستیانو رونالدو). در سه سال اخیر همواره توپ طلا برای مسی بوده.کاری هم نداریم که چگونه به ان رسیده است.مسی بازیکنیست فوق العاده باهوش .ان قدر باهوش است که فکرش را هم نمیتوانید بکنید به طوری که دانشمندان هلندی در حال تحقیق بر روی مغز وی میباشند.وقتی که مسی در حال حرکت است در شرایطی تصمیم به حرکت میگیرد که تلفیق دید، قدرت و حس شنوایی را مورد بررسی قرار میدهد در کسری از ثانیه.دانشمند هلندی نیز درباره ی ان میگوید : مسی در زمین مسابقه می داند که سایرین در کدام قسمتهای زمین قرار گرفته اند و در یک لحظه خاص او نه تنها تصمیم می گیرد که چه کار کند و به چه سمتی برود، بلکه پایش را هم به کار می گیرد و توپ را به حرکت در می آورد.»
این سرعت پردازش مغز ستاره آرژانتینی باشگاه بارسلوناست که پایه و اساس این تحقیق است و این پزشک هلندی در نظر دارد تا ببیند که کدام مکانیزم های مغزی در تصمیم گیری های مسی تاثیرگذارند. اما من هنوز هم میگویم کریس رونالدو بهتر است.مسی بازیکنیست که میداند وقتی در مقابل مدافع حریف قرار میگیرد مدافع از او انتظار حرکت خاصی را دارد و مسی ان حرکت خاص را انجام نمیدهد و از مدافع به سادگی عبور میکند.اما او شانس اورده که در تیم بارسا بازی میکند تیمی که بازیکنانش محافظت شدیدی توسط مطبوعات را میشوند.
کافی است مسی یک دریبل زیبا بزند تا فردا کل جهان بگویند او بهترین بازیکن دنیاست اما اگر به تورنومنتی مانند کوپا امریکا گند بزند کسی نمیاید و نمیگوید مسی گند زد ولی اگر کریس پرتغال را قهرمان یورو کند(من معتقدم که پرتغال قهرمان یورو شد چون بازی با اسپانیا از رو بد شانسی حذف شدند و اگر بالا می امدند ایتالیا رو با اون وضعیتش شکست میدادند) کسی نمیگوید رونالدو بهترین بازیکن دنیاست یا اگر مسی در سوئد مست الکل شود کسی چیزی نمیگوید ولی اگر رونالدو به دختر بچه ای امضا ندهد(که هیچ مدرک وسند تصویری ای از ان وجود ندارد)کل دنیا میایند و علیه رونالدو میشوند که رونالدو ال است بل است و... از طرفی رونالدو بازیکن فوق العاده بد شانسی است.زیرا در دوره ای بازی میکند که مسی در ان حضور دارد.پله. مارادونا هر کدام در دوره ی خود تک بودند.
و دلیل دیگر بد شانسی رونالدو را اگر میخواهید بفهمید به لینک زیر بروید ویدئویی که در ان بدشانسی های رونالدو را نشان میدهد(http://www.aparat.com/v/2de0550162afd6743c1e3a234fc3f1c1231699) نه نه!ابتدا مقاله را تا اخر بخوانید سپس این ویدئو را ببینید! از طرفی مسی بازیکنی است که فقط چپ پا است اما رونالدو برایش چپ و راست فرقی نمیکند.رونالدو بازیکنیست که از خیلی از جهات برتر از مسی است از جهت های استارت های سریع .سر زنی .شوت های دقیق راه دوره که هر سه مورد در مواقعی که دفاع حریف اتوبوسی است به کار میاید.(که اگر مسی این ها را داشت ان ها چلسی را شکست میدادند )
از جهات دیگر برتری رونالدو به مسی میتوان به ضربات پنالتی.ضربات کاشته.دریبل های ماورائی .فیزیک بدنی بهتر.قدرت بدنی بیشتر.قد بلند ترو ظاهر جذاب تر(که البته فقط به درد تبلیغات میخورد)وطرفداران بیشتر که مثلا در فیس بوک رونالدو 47 میلیون طرفدار دارد که از این لحاظ نه تنها در ورزش بلکه در کل دنیا میان تمامی بازیگران وهنرمندان و...
تک است همچنین استپ های رونالدو (سینه و ران یا هر جای دیگری)از مسی بهتر است و او شم گلزنی فوق العاده ای نیز دارد.همچنین رونالدو توانایی ارسال پاس گل های باور نکردنی را دارد نمونه اش بازی رفت با ختافه و بازی برگشت با بیلیائو. از طرفی دیگر کسی به عملکرد ضعیف مسی در تیم ملی توجهی ندارد که در جام جهانی حتی یک گل هم نزد. کریس هم در جام جهانی بد بود اما به هر حال یک گل زد. اما مسی بسیار خوش شانس است.زیرا وقتی الکسیس سانچز گل میزند به نام او میزند یا هفته ی اخر بازی با اسپانیول داور دو پنالتی به او هدیه میدهد هدیه ای که گذارشگر شبکه سه نیز به ان اعتراف کرد.از طرفی دیگر در کشور خودمان گذارشگران محافظت شدیدی از مسی میکنند و او را فرشته مینامند و رونالدو را هیولا. ومغز افکار عمومی را با این حرف های مضحکشان پر میکنند امثال خیابانی و مزدک و.. . بودن داوران طرف بارسا نیز تاثیر بسزایی در گرفتن توپ طلای مسی دارد.
از طرفی دیگر اگر مسی یک ادامس برای یک بچه ی معلول یا هر چیز دیگری بخرد کل دنیا از جوانمردی مسی صحبت میکنند ولی اما اگر رونالدو جان یک بچه ی سرطانی را نجات دهد زیاد به ان اهمیت نمیدهند.لحظه ای خود را جای ان پسر بچه قرار دهید شما در حال مرگ هستید(با عرض پوزش زبانم لال) زندگیتان رو به پایان است ناگهان رونالدو جان شما را نجات میدهد و دوباره به زندگی امیدوار میشوید چه میکنید؟واقعا برای مطبوعات باید تاسف خورد. از طرفی دیگر(چقدر طرف .طرف شد ولی چاره ای ندارم)رونالدو بازیکن فوق العاده رک یه رویی است مانند مربی اش.مثلا میاید و میگوید:دروغ نمیگویم دوست دارم توپ طلا به من برسد ولی مثلا شخصی مانند ژاوی (ربطی به مسی ندارد ولی گفتن دارد) بعد از رسیدن توپ طلا به مسی میگوید دوست داشتم توپ طلا به مسی برسد همه میدانند که ژاوی چه ادم دورویی است. و مسی نیز میاید و با پله دهن به دهن میشود و میگوید من بهتر از پله هستم و در این شکی نیست و پله به او میگوید که هر وقت سه بار قهرمان جام جهانی شدی بیا تا با هم صحبت کنیم و باز مسی شروع میکند به چرت و پرت گفتن .این طریقه صحبت مسی با یک اسطوره است؟
قول دادم در مورد ایکر چیزی ننویسم ولی نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم.ببینید در فوتبال برای یک مدافع یا یک هافبک و یا یک مهاجم جایزه ی خاصی وجود ندارد که مثلا بگویند این جایزه برای بهترین مدافع جهان است و یا این جایزه برای بهترین مهاجم جهان است اما در پست دروازه بانی همچین چیزی وجود دارد.(دستکش طلا).رسیدن این جایزه به کاسیاس ثابت میکند او در پست دربازه بانی بهترین بازیکن جهان است اما نمیتوان او را با رونالدو مقایسه کرد اصلا نمیتوان.وظایف هر کدام زمین تا اسمان فرق دارد یکی کارش گل زدن است و دیگری وظیفه اش این است که جلوی گل شدن توپ را بگیرد.یکی کارش با پا است و دیگری با دست. بهتر است کاسیاس وارد سه نفر نهایی نشود.
شایستگی اش را دارد اما بهتر است وارد نشود.زیرا باعث دودستگی میان مادریدیستا میشود و رای ها میان کریس و ایکر عزیز تقسیم میشود.ژاوی که اصلا شایستگی حضور در این سه نفر را ندارد.به نظر میرسد بهترین نفراتی که شایستگی حضور در سه نفر پایانی را دارند رونالدو .مسی و اینیستا باشند.زیرا در میان هواداران بارسا اینیستا محبوب تر از ژاوی است و این باعث میشود افراد بیشتری از بارسایی به اینیستا رای دهند و در نتیجه رای های مسی کم میشود و مادریدیستا که فقط یک نماینده دارند فط به کریس رای میدهند.از طرفی دیگر جایزه ی بوشگاش(زیبا ترین گل سال) نیز میتواند متعلق به رونالدو یا یک رئالی دیگر باشد.برای اثبات این امر کافیست به گل های زیبایی که رونالدو به اتلتیکو مادرید.اوساسونا.لوانته.سویا و .. زده است نگاه کنیم میتوانیم میتوانیم جایزه ی بوشگاش را نیز برای رونالدو بدانیم یا گلی که کریم بنزما به اوساسونا به سبک فن باستنی زد میتواند شایسته ی دریافت این جایزه باشد. به هر حال رونالدو بهترین بازیکن دنیاست و اگر افرادی مانند کیروش کمی انصاف داشته باشند رونالدو توپ طلا را میبرد.

کریس رونالدو بهترین بازیکن دنیاست

کریس رونالدو بهترین بازیکن دنیاست.این چیزی است که پس از خواندن این مقاله دیگر در موردش شکی نخواهید داشت.البته نمیخواهم کاسیاس را وارد این ماجرا کنم و فقط مسی را مورد مقایسه ی خود قرار میدهم.
اول از همه باید بگویم که کلا بازیکنان سه دسته اند:تکنیکی-قدرتی-نیمه تکنیکی نیمه قدرتی( مانند کریم بنزمای خودمان) و میتوانیم بگویم نوع دیگری بازیکن وجود دارد که فقط یکی از ان در دنیا است تمام قدرتی و تمام تکنیکی.فکر میکنید چه کسی باشد بله درست حدس زده اید(کریستیانو رونالدو). در سه سال اخیر همواره توپ طلا برای مسی بوده.کاری هم نداریم که چگونه به ان رسیده است.مسی بازیکنیست فوق العاده باهوش .ان قدر باهوش است که فکرش را هم نمیتوانید بکنید به طوری که دانشمندان هلندی در حال تحقیق بر روی مغز وی میباشند.وقتی که مسی در حال حرکت است در شرایطی تصمیم به حرکت میگیرد که تلفیق دید، قدرت و حس شنوایی را مورد بررسی قرار میدهد در کسری از ثانیه.دانشمند هلندی نیز درباره ی ان میگوید : مسی در زمین مسابقه می داند که سایرین در کدام قسمتهای زمین قرار گرفته اند و در یک لحظه خاص او نه تنها تصمیم می گیرد که چه کار کند و به چه سمتی برود، بلکه پایش را هم به کار می گیرد و توپ را به حرکت در می آورد.»
این سرعت پردازش مغز ستاره آرژانتینی باشگاه بارسلوناست که پایه و اساس این تحقیق است و این پزشک هلندی در نظر دارد تا ببیند که کدام مکانیزم های مغزی در تصمیم گیری های مسی تاثیرگذارند. اما من هنوز هم میگویم کریس رونالدو بهتر است.مسی بازیکنیست که میداند وقتی در مقابل مدافع حریف قرار میگیرد مدافع از او انتظار حرکت خاصی را دارد و مسی ان حرکت خاص را انجام نمیدهد و از مدافع به سادگی عبور میکند.اما او شانس اورده که در تیم بارسا بازی میکند تیمی که بازیکنانش محافظت شدیدی توسط مطبوعات را میشوند.
کافی است مسی یک دریبل زیبا بزند تا فردا کل جهان بگویند او بهترین بازیکن دنیاست اما اگر به تورنومنتی مانند کوپا امریکا گند بزند کسی نمیاید و نمیگوید مسی گند زد ولی اگر کریس پرتغال را قهرمان یورو کند(من معتقدم که پرتغال قهرمان یورو شد چون بازی با اسپانیا از رو بد شانسی حذف شدند و اگر بالا می امدند ایتالیا رو با اون وضعیتش شکست میدادند) کسی نمیگوید رونالدو بهترین بازیکن دنیاست یا اگر مسی در سوئد مست الکل شود کسی چیزی نمیگوید ولی اگر رونالدو به دختر بچه ای امضا ندهد(که هیچ مدرک وسند تصویری ای از ان وجود ندارد)کل دنیا میایند و علیه رونالدو میشوند که رونالدو ال است بل است و... از طرفی رونالدو بازیکن فوق العاده بد شانسی است.زیرا در دوره ای بازی میکند که مسی در ان حضور دارد.پله. مارادونا هر کدام در دوره ی خود تک بودند.
و دلیل دیگر بد شانسی رونالدو را اگر میخواهید بفهمید به لینک زیر بروید ویدئویی که در ان بدشانسی های رونالدو را نشان میدهد(http://www.aparat.com/v/2de0550162afd6743c1e3a234fc3f1c1231699) نه نه!ابتدا مقاله را تا اخر بخوانید سپس این ویدئو را ببینید! از طرفی مسی بازیکنی است که فقط چپ پا است اما رونالدو برایش چپ و راست فرقی نمیکند.رونالدو بازیکنیست که از خیلی از جهات برتر از مسی است از جهت های استارت های سریع .سر زنی .شوت های دقیق راه دوره که هر سه مورد در مواقعی که دفاع حریف اتوبوسی است به کار میاید.(که اگر مسی این ها را داشت ان ها چلسی را شکست میدادند )
از جهات دیگر برتری رونالدو به مسی میتوان به ضربات پنالتی.ضربات کاشته.دریبل های ماورائی .فیزیک بدنی بهتر.قدرت بدنی بیشتر.قد بلند ترو ظاهر جذاب تر(که البته فقط به درد تبلیغات میخورد)وطرفداران بیشتر که مثلا در فیس بوک رونالدو 47 میلیون طرفدار دارد که از این لحاظ نه تنها در ورزش بلکه در کل دنیا میان تمامی بازیگران وهنرمندان و...
تک است همچنین استپ های رونالدو (سینه و ران یا هر جای دیگری)از مسی بهتر است و او شم گلزنی فوق العاده ای نیز دارد.همچنین رونالدو توانایی ارسال پاس گل های باور نکردنی را دارد نمونه اش بازی رفت با ختافه و بازی برگشت با بیلیائو. از طرفی دیگر کسی به عملکرد ضعیف مسی در تیم ملی توجهی ندارد که در جام جهانی حتی یک گل هم نزد. کریس هم در جام جهانی بد بود اما به هر حال یک گل زد. اما مسی بسیار خوش شانس است.زیرا وقتی الکسیس سانچز گل میزند به نام او میزند یا هفته ی اخر بازی با اسپانیول داور دو پنالتی به او هدیه میدهد هدیه ای که گذارشگر شبکه سه نیز به ان اعتراف کرد.از طرفی دیگر در کشور خودمان گذارشگران محافظت شدیدی از مسی میکنند و او را فرشته مینامند و رونالدو را هیولا. ومغز افکار عمومی را با این حرف های مضحکشان پر میکنند امثال خیابانی و مزدک و.. . بودن داوران طرف بارسا نیز تاثیر بسزایی در گرفتن توپ طلای مسی دارد.
از طرفی دیگر اگر مسی یک ادامس برای یک بچه ی معلول یا هر چیز دیگری بخرد کل دنیا از جوانمردی مسی صحبت میکنند ولی اما اگر رونالدو جان یک بچه ی سرطانی را نجات دهد زیاد به ان اهمیت نمیدهند.لحظه ای خود را جای ان پسر بچه قرار دهید شما در حال مرگ هستید(با عرض پوزش زبانم لال) زندگیتان رو به پایان است ناگهان رونالدو جان شما را نجات میدهد و دوباره به زندگی امیدوار میشوید چه میکنید؟واقعا برای مطبوعات باید تاسف خورد. از طرفی دیگر(چقدر طرف .طرف شد ولی چاره ای ندارم)رونالدو بازیکن فوق العاده رک یه رویی است مانند مربی اش.مثلا میاید و میگوید:دروغ نمیگویم دوست دارم توپ طلا به من برسد ولی مثلا شخصی مانند ژاوی (ربطی به مسی ندارد ولی گفتن دارد) بعد از رسیدن توپ طلا به مسی میگوید دوست داشتم توپ طلا به مسی برسد همه میدانند که ژاوی چه ادم دورویی است. و مسی نیز میاید و با پله دهن به دهن میشود و میگوید من بهتر از پله هستم و در این شکی نیست و پله به او میگوید که هر وقت سه بار قهرمان جام جهانی شدی بیا تا با هم صحبت کنیم و باز مسی شروع میکند به چرت و پرت گفتن .این طریقه صحبت مسی با یک اسطوره است؟
قول دادم در مورد ایکر چیزی ننویسم ولی نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم.ببینید در فوتبال برای یک مدافع یا یک هافبک و یا یک مهاجم جایزه ی خاصی وجود ندارد که مثلا بگویند این جایزه برای بهترین مدافع جهان است و یا این جایزه برای بهترین مهاجم جهان است اما در پست دروازه بانی همچین چیزی وجود دارد.(دستکش طلا).رسیدن این جایزه به کاسیاس ثابت میکند او در پست دربازه بانی بهترین بازیکن جهان است اما نمیتوان او را با رونالدو مقایسه کرد اصلا نمیتوان.وظایف هر کدام زمین تا اسمان فرق دارد یکی کارش گل زدن است و دیگری وظیفه اش این است که جلوی گل شدن توپ را بگیرد.یکی کارش با پا است و دیگری با دست. بهتر است کاسیاس وارد سه نفر نهایی نشود.
شایستگی اش را دارد اما بهتر است وارد نشود.زیرا باعث دودستگی میان مادریدیستا میشود و رای ها میان کریس و ایکر عزیز تقسیم میشود.ژاوی که اصلا شایستگی حضور در این سه نفر را ندارد.به نظر میرسد بهترین نفراتی که شایستگی حضور در سه نفر پایانی را دارند رونالدو .مسی و اینیستا باشند.زیرا در میان هواداران بارسا اینیستا محبوب تر از ژاوی است و این باعث میشود افراد بیشتری از بارسایی به اینیستا رای دهند و در نتیجه رای های مسی کم میشود و مادریدیستا که فقط یک نماینده دارند فط به کریس رای میدهند.از طرفی دیگر جایزه ی بوشگاش(زیبا ترین گل سال) نیز میتواند متعلق به رونالدو یا یک رئالی دیگر باشد.برای اثبات این امر کافیست به گل های زیبایی که رونالدو به اتلتیکو مادرید.اوساسونا.لوانته.سویا و .. زده است نگاه کنیم میتوانیم میتوانیم جایزه ی بوشگاش را نیز برای رونالدو بدانیم یا گلی که کریم بنزما به اوساسونا به سبک فن باستنی زد میتواند شایسته ی دریافت این جایزه باشد. به هر حال رونالدو بهترین بازیکن دنیاست و اگر افرادی مانند کیروش کمی انصاف داشته باشند رونالدو توپ طلا را میبرد.

آنچه از موضوع آکادمی ها از قلم افتاده است

پیشگفتار: کمی پیشتر دوستی مطلبی گذاشته بودند در قلم سپید با عنوان " دروغی به نام لاماسیا " که در آن زمان وقتی خواستم برایشان کامنت بگذارم دیدم کافی نیست و تصمیم گرفتم یک مختصر در مورد آکادمی های موفق جهان و روند آنها بنویسم که مطلب تقریباً هم آماده شده بود که دوستی مطلبی نوشتند با عنوان " بعترین آکادمی های جهان" که با آنچه که نوشته بودم همپوشانی نسبتاً زیادی داشت و دیگر معنا نمیداد که من همه اون مقاله را مجدداً به قلم سپید بفرستم.
اما دیدم یکی دو باشگاه که در دوره ای نزدیک بسیار بسیار موفق هم بوده است از قلم افتاده اند.
بنابراین فقط بخش مربوط به آن باشگاه را خواستم به نوعی اضافه کنم و چندتا نکته کوچک هم البته یادآوری کنم.
محصول آکادمی از نظر فیفا و یوفا: برای اینکه بازیکنی محصول آکادمی یک باشگاه محسوب شود، آن بازیکن یا باید فوتبال را از آن باشگاه شروع کرده باشد (به عنوان اولین تیم) یا باید بین سنین 15 تا 21 سال حداقل 3 سال را در آن باشگاه سپری کرده باشد. تیمهای حاضر در چمپیونزلیگ نیز موظفند سالانه 4 بازیکن از 25 بازیکن خود را از بازیکنانی انتخاب کنند که واجد این شرایط بوده باشند و اگر 4 بازیکن نداشته باشند باید جای آنها در لیست اعلامی خالی مانده باشد.
بنا به این تعریف مثلاً بازیکنانی نظیر آربلوا، مارسلو و هیگوئین محصولات باشگاه رئال مادرید محسوب نمیشوند اما واران امکانش را دارد تا به بازیکنی از آکادمی رئال محسوب بشود چنانچه تا 21 سالگی به صورت پیوسته در باشگاه بماند و به صورت قرضی راهی باشگاهی دیگر نشود.
گویا در فصلی که گذشت 4 بازیکن رئال عبارت بودند از کاسیاس، گرانرو، کایخون و آدان طبق این تعریف همچنین بسیاری از بازیکنان باشگاهی نظیر آرسنال محصول این باشگاه نمیتوانند باشند هرچند که پیشرفت و شهرت خود را مدیون باشگاه آرسنال بوده اند.
اما باشگاه هایی که به آنها اشاره ای نشد:
اول از همه: پارما بله! پارما! شاید کسی چندان به پارما توجه نداشته باشد اما اگر این باشگاه موفق میشد ستارگان خود را حفظ کند بیشک در سالهای حدود 2004 میتوانست مدعی اصلی همه جامهای ممکن باشد!
بازیکنانی نظیر جی جی بوفون، فابیو کاناوارو، آدریانو (که آن روزها پدیده شده بود)، آدریان موتو، سباستین فری، استفان آپیا، هرنان کرسپو، همگی فوتبالشان در سنین آغازین را در این باشگاه آغاز کرده اند لیلین تورام هم هرچند فوتبال را از این باشگاه شروع نکرد اما رشد اصلیش را مدیون این تیم ایتالیایی است.
خوان سباستین ورون هم وضعیتی مشابه لیلین تورام دارد. جیلاردینو هم محصول این آکادمی است که البته درخشش بازیکنان قبلی را نداشت. آکادمی این باشگاه هم چندین سال است که فروغ خود را کمی از دست داده است که بیشک متاثر از کم فروغ شدن فوتبال باشگاهی در سراسر ایتالیا پس از جریان کالچیوپولیست که روند ستاره سازی ایتالیاییها را به شدت متاثر کرد تا این تیم در یورو 2012 همچنان ستاره اش پیرلوی 35 ساله باشد و از مسن ترین تیمهای یورو محسوب شوند.
پی اس وی: پی اس وی آینتهوون دیگر باشگاه بزرگ هلندی هرچند به اندازه رقیب سنتی اش، آژاکس، در این زمینه موفق نبوده است اما به هیچ عنوان دست روی دست نگذاشته است. بازیکنانی نظیر فن پرسی، روبن، فن بومل، هونتلار و کمی قبلتر فیلیپ کوکو میتوان اشاره کرد.
رونالدوی برزیلی و کمی پیش از او روماریو هم شهرتشان را مدیون این باشگاه هستند. همچنین نیستلروی هم هرچند همچون رونالدو فوتبال را از این باشگاه آغاز نکرد اما توسط این باشگاه صیغل خورد و به عنوان یک پدیده و ستاره توانست خود را شکوفا کند.
بوکاجونیورز و ریورپلاته: این دو غول فوتبال آرژانتین که دربی شان بعد از الکلاسیکو مهیج ترین دیدار باشگاهی فوتبال دنیا محسوب میشود به طور پیوسته ستارگان بسیار بزرگی را به جهان فوتبال معرفی نموده اند. بلندبالایی فهرست این دو باشگاه به اندازه بلند بالایی فهرست ستارگان آرژانتینی است و کمتر ستارگان آرژانتینی ای پیدا میشود که ربطی به یکی از این دو باشگاه نداشته باشند.
ستارگانی نظیر ریکلمه، توز، هیگویین، ساویولا، باتیستوتا، خوان سباستین ورون و خیلیهای دیگر از این سری بازیکنان هستند. البته نمیشود از باشگاه رول اول بویز هم نامی نبرد که خیلی از ستارگان بعدی بوکا و ریور نخستین توپشان را در این باشگاه شوت کرده اند.
با همه اینها ریورپلاته در کمال تعجب به دسته 2 سقوط کرد که فاجعه ای برای فوتبال کشورشان محسوب میشد.
باشگاه های برزیلی هم نظیر سائوپائولو، سانتوس، کوئینتیانس، بوتافوئگو، کوئیزیرو و جرمیو ... همگی سابقه درخشانی در ستاره سازی دارند و مستمراً به پدید آوردن ستاره های بزرگ مشغول بوده اند و انتخاب یکی از میان آنها کار چندان ساده ای نیست. ستارگان بی بدیلی نظیر رونالدو، روماریو، روبرتو کارلوس، کافو، ریوالدو، رونالدینیو، کاکا هریک محصولی یکی از این باشگاه ها هستند. انصافاً سخت است فقط که یکی را انتخاب کرد

از چی بگم

بهترین بازی رئال در دیدارهای تدارکاتی بدون شک مقابل میلان بود که خوشبختانه با یه نتیجه باور نکردنی به پیروزی رسید البته این میلان انصافا توان مقابله با این رئالا نداره نه مربیشا داره ونه بازیکناشو . این بازی واسه من چند نکته داشت :
1.بازی فوق العاده لاس وکاکا که امیدوارم این تازه شروع کار این بازیکن برزیلی باشه اگه قراره تو رئال بمونه . اگه یادتون باشه مقاله هایی که نوشته بودم در مورد کاکا به ضعف این بازیکن یعنی اعتمد به نفسش اشاره می کردم ویه جورایی هم درست از اب در اومد.
چون دقیقه 60 به میدان رفتن واونم با حمایت تماشاگران باید یه بازی خوب ودلچسب از شماره 8رئال باید انتظار داشت که از عهدش به خوبی بر اومد .
2.هنگامی که رونالدو گل دوم خودشا با پاس کاکا به ثمررساند کریس یه چشمک معنی دار به کاکا زد که واسم معنی دار بود البته از نوع خیر...
3.گلی که راموس بازهم روی پاس کاکا به ثمررساند .کاکا مثله همیشه خوشحال نبود و کاملا جدی نشون میداد ولی یه جورایی راموس به کاکا دلداری میداد در نهایت میخواستم اینو بگم که اگر ما وکلا رئالیا مثله این طرفدارا از بازیکنشون حمایت کنند مطمئن باشید که جوابشا بهشو میده مثله همین بازی که امیدوارم اخرین بازیه درخشانش نباشه که نیست کاملا اعتماد دارم ؟
چون میخواد خودشا واسه جام جهانی اماده کنه که بیش از این ها هم باید خوشو نشون بده و هم مورینیو بهش بازی و اون اعتماد به نفشو بهش برگردونه .در ضمن شب های قدرا بهتون تسلیت میگم وانشاالله تمام ارزوهاتون بر اورده بشه انشالله اینو گفتم چون تو سحر این مقاله رو نوشتم

دفترچه خاطرات یک رئالی


2009-2010
شروع کار همراه با شگفتی!!!
فقط اسمش کافی بود تا 80 هزار نفر بیایند برنابئو . انگیزه همه این بود که اولین نفری باشند که گرانترین بازیکن تاریخ را در لباس سفید میبینند.وقتی کف زنان از تونل فرشتگان مادرید بیرون آمد صدای جیغ ها و سوت ها حتی تا ایالت همیشه ناراضی اسپانیا هم رسید. همه زیر لب می‌گفتند این اسطوره بعدی ما است.
حالا وقتش بود ! همه برای خود رویا هایی میبافتند.مضمون همه شان این بود که قو های سپید بیدار شدند تا دوباره تاج گذاری کنند.
ما تا ابد تاج بالای سرمان باقی خواهد ماند.در فرصتی که ما از رنگ های جام هایمان لذت میبردیم همسایه ها از بی قدرتی استفاده کرده و لپ لپ ها و دانه دانه ها خوردند.دیگر بس بود . حالا نوبت رقصیدم نور های همیشه سفید بود.
شروع فصل همراه با زیبایی هایی بود . گرانترین الماسمان در چند بازی پشت سر هم گل زد.بماند که سال به اسم او و کهکشانی ها نبود .
در آخر ماه عسل فعالیت مهندس اختلاف اندک با کاتالان ها بود.
2010-2011
با کمی دقت میتوان دریافت که او نه مهندس است نه دکتر.به راستی که او بهترین راننده برای کهکشان همیشه سپید ماست.با کلی افتخار و رکورد و جام پا به سرزمین ما گذاشت . ظاهر مغرور و جذاب او از همان اول خیلی ها را جذب کرد.
تازه ووزلا ها قطع شده بودند که موتور های جست و جوی او سه طلای خام پیدا کردند.دو تا مطیع و منظم با خلق و خوی نازی . دیگری هنوز نیامده محبوب شده شاید به خاطر فرشته بودنش.
امسال دیگر سال ما بود.اما شاید راننده مان یکم زمان لازم داشت تا قلق کهکشانش دستش بیاید.
سرانجام فصل را با شیرینی کفش طلا و اختلاف اندک با بارسا به پایان رساندیم.
2011-2012
رنگ طلایی جامه مان امید هایمان را هم زرین کرد.همه چیز عالی شروع شد . خرید کوئنت رائو ، شاهین و بازی های فوق العاده پیش فصل گویای همین امر بود.بر بام جدول گاوبازان بودیم که باز هم در ال کلاسیکو شکست خوردیم . کاری با داوری و گل بیلیاردی نداریم چون عادت شده.برای ما مهم باخت بود.گذشت تا نبرد بعدی.انگار مو فهمیده بود که کاتالان ها تنها موجوداتی هستند که به جای سرخ به سپید حساسیت دارند.بسیار استادانه ترکیب را چید و کریستیانو بسیار استادانه جهنم را خاموش کرد.
فقط یک چیز بود که میتوانست 121 گل 100 امتیاز و کل کتاب رکورد ها را تلخ کند ؛ باخت به هیتلر منش ها و همچنان در رویای دهمین ستاره ماندن البته ما همچنان با داشتن خدایان فوتبال بسیار امیدواریم برای دو رقمی شدن.
آری ما چیز هایی داریم که دیگران فقط عکس هایش را دیده اند.

آینده رئال روشن است

رئال مادرید تیمی جوان است.تیمی که با رفتن التین توپ29 ساله-گاگو26 ساله و با رفتن احتمالی کاروالیهو 34 ساله جوان تر هم میشود-هر باشگاهی نیاز دارد تا جوانسازی کند به عبارت دیگر بازیکنان جوان را جایگزین بازیکنان پیر کند.در دو سال گذشته مورینیهو این کار را به بهترین نحو ممکن انجام داده است.با خرید بازیکنانی مانند شاهین-اوزیل-کوئنتررائو-دی ماریا -واران و....
از طرفی این فصل هم موراتا و خسوس به تیم اصلی اضافه شدند تا تیم بیش از پیش جوان تر شود.از طرفی سال دیگر احتمالا خسه به تیم افزوده میشود و همچنان تیم جوان میماند.از ان جایی که این ترکیب رئال تا سال 2016 ثابت باقی میماند تیم میتواند به ترکیبی هماهنگ و قدرتمندی برسد حتی اگر مودریچ نیاید.مورینیهو تا 2016 رهبری رئال را بر عهده خواهد داشت پس طبیعتا سبک این تیم تغییر چندانی نمیکند.با این اوصاف میتوان نتیجه گرفت که اینده رئال روشن است.
مثلا تیمی مانند بارسلونا که رقیب اصلی رئال است نمیتواند زیاد به اینده امیدوار باشد ان ها با داشتن بازیکنان پیری نظیر والدز-پینتو-دنی الوز-پویول-ابیدال-ژاوی و داوید ویا که همه بالای 29 سال سن دارند نمیتوانند ادعا کنند که تیم جوانی دارند.همه ی این بازیکنان را اگر برداریم بدنه ی اصلی بارسا از بین میرود.
اما در ترکیب رئال فقط ژابی-کاسیاس –په په و کاکا بالای 29 سال دارند و بقیه هنوز جوان هستند.رئال با این بازیکنان اینده دار میتواند اینده خود را بسازد.مثلا رئال در درون دروازه ادان و خسوس 24 ساله را دارد-در دفاع راست اربلوا 26 ساله و لاس 27 ساله را دارد واقیعت این است که این پست از نظر جوان گرایی کمی لنگ میزند و البته کارواخالی را دارد که 2 یا 3 فصل دیگر به رئال باز خواهد گشت-در دفاع میانی البیول و راموس 26 ساله و واران 20 ساله را دارد-در دفاع چپ مارسلو و کوئنترائو 24 ساله را دارد-
در پست هافبک دفاعی گرانرو و خدیرا 25 ساله را دارد و شاهین 23 ساله و همچنین لاس 27 ساله را دارد-در پست وینگر ها رئال دی ماریا 24 ساله –کایخون 25 ساله –کریس 27 ساله و موراتا 19 ساله را دارد-در پست بازی ساز نیز اوزیل 23 ساله را دارد-در پست مهاجم نوک نیز رئال بنزما و هیگوئین 24 ساله را دارد با این بازیکنان که همه سن هایشان زیر 29 سال میباشد میتوان نتیجه گرفت اینده رئال روشن است جام ها منتظر باشید رئال برای تصاحبتان به سوی تان گام بر میدارد اسم رئال را بر روی تمامی جام ها حک کنید.زنده باد رئال مادرید.اینده رئال روشن است.

اخبار نقل و انتقالات حول و حوش رئال مادرید (2)

*وکیل لوکاس : " ملاقاتی با یونایتد نداشتیم ، دروغ است "

شایعات در مورد لوکاس مورا ادامه دارد . بازارگرمی ها ادامه پیدا می کند و وگنر ریبریو ، ایجنت بازیکن باز هم شایعه مطبوعات انگلیس در مورد انتقال این بازیکن به یونایتد را تکذیب کرد .
این وکیل گفت :" من اغلب با لوکاس صحبت می کنم . پس از المپیک با تیم ملی برزیل به سوئد می رود و سپس به سائوپائولو بر می گردد . هیچ ملاقاتی با یونایت نداشته ایم ، دروغ است . "
همه چیز نشان می دهد که این بازیکن همچون نیمار ، بازارگرمی را دوست دارد و بعید است که امسال از برزیل جدا شود .

*فلورنتینو و در آوردن تلافی کار دو سال پیش مایکون 

در فصل نقل و انتقالات تابستانی چیزی قابل پیش بینی نیست . هر چند که به نظر می رسد که فعلا خرید مایکون منتفی شده باشد و بالاخره پس از سه سال ، رئال مادرید هیچ برنامه ای برای خرید وی نداشته باشد .
فلورنتینو در این تابستان هرگز موافق خرید مایکون نبود . یکی به علت دستمزد بالایش و دیگری به علت سنش . مورینیو سعی کرد که مربی را متقاعد کند اما توفیقی نیافت . بدین ترتیب ماندن احتمالی لاس ، درها را به روی مدافع برزیلی بست .
حالا مایکونی که پیشنهاد چلسی و انژی را رد کرده ، چاره ای به جز ماندن در اینتر ندارد تا کار دو سال پیشش تلافی شود که دو ماه رئال مادرید را دنبال خودش دواند اما آخر این تیم را به خاطر پول ، قال گذاشت .

*نزدیک شدن لوکاس به پی اس جی

پی اس جی و وگنر ریبریو ، وکیل لوکاس مورا توافقاتی با هم داشته اند . پس از نیمار ، امسال لوکاس خود را به جایزه شایعه بی مزه کشدار تابستان رسانده و حالا شبکه گلوب اسپورت برزیل مدعی شده که وی راهی فرانسه می شود .
به گفته این شبکه ، لئوناردو مذاکراتی داشته تا این بازیکن را به خدمت بگیرد . لوکاس بدین ترتیب با قراردادی پنج ساله راهی پس ای جی می شود . البته مشکل این است که فعلا سهمیه خارجی پی اس جی پر است و باید به نحوی آن را خالی کند .

*سود 900 هزار یورویی سلتا از فروش خوسلو

رئال مادرید این هفته برای فروش خوسلو به هوفنهایم به توافق رسید . باشگاه آلمانی در نهایت حاضر شد که 6 میلیون یورو در ازای این مهاجم بیاید که این قضیه کاملا به سود تاتنهام است چرا که بخشی از حق انتقال وی هم به آنها می رسد .
در حقیقت به گزارش ال فارو ، سلتا در ازای فروش خوسلو به بوندسلیگا ، رقمی نزدیک به 900 هزار یورو دریافت کرد چرا که این بازیکن در آکادمی سلتا ویگو رشد کرده است .
رئال در سال 2009 برای خرید وی از سلتا رقمی نزدیک به 1.5 میلیون یورو پرداخت .

بهترین اکادمی های جهان

هر باشگاهی دارای اکادمی ای میباشد که جوانان را در ان پرورش میدهد و ان جوانا با تعصب ترین بازیکنان ان باشگاه میباشند
هر باشگاهی تلاش میکند تا بیشترین استفاده را از اکادمی خویش ببرد و هر کدام شیوه خاصی را دارند برخی اکادمی ها قوی ترند وبرخی ضعیف تر.در ادامه به شیوه استفاده بهترین اکادمی های جهان میپردازیم.
ابتدا رئال عزیز خودمان:اکادمی رئال اکادمی بسیار خوبی است و در سال های گذشته بازیکنان بسیار خوبی از جمله رائول-کاسیاس-گوتی و... را به دنیا معرفی کرده است.اما شیوه استفاده رئال از بازیکنان اکادمی در دنیا تک است.رئال بازیکنانش را وقتی که بسیار جوان هستند به باشگاه های دیگر میفروشد البته با بند بازگشت و پس از چند سال که پخته شدند و به سنین حدود24 رسیدند باز میگرداند بازیکنان بسیار کمی هستند که میتوانند بدون رفتن به تیمی دیگر مستقیم از اکادمی به تیم اصلی برسند ولی باید قبول کرد که فقط جواهر هایی مانند خسه و موراتا هستند که میتوانند این گونه به تیم اصلی برسند.
بعضی بازیکنان اکادمی ممکن است بروند ولی ناراحتی ندارد مثلا خوان فران و ناچو الکس ممکن است بروند و اگر بروند مطمئن باشید در حد رئال نبوده اند وگرنه مگر رئال با بازیکنی پدر کشتگی دارد؟
و اگر بازیکنی مانند موراتا یا خسوس را دیدید که به تیم اصلی رسیدند مطمئن باشید که در حد رئال بوده اند.زنده باد رئال مادرید
لاماسیا:اکادمی بارسلونا نیز جزو بهترین اکادمی های دنیاست.شیوه این اکادمی این است که جوانان را در کنار بزرگان تیم بازی میدهند تا تجربه کسب کنند و سپس به تیم اصلی برسند.و کسانی را که در حد تیم اصلی نباشند با قیمت بالا میفروشند کاری که رئال بر عکس ان ر انجام میدهد و با قیمت پاین میفروشد.
اکادمی بارسا هر سال چند بایکن اکادمی را وارد تیم اصلی میکند و از این نظر همیشه مورد تحسین است.(امید وارم از این حرفم ناراحت نشید).
اکادمی ارسنال:این اکادمی بسیار فوق العاده است زیر نظر چشمان تیز بین ارسن ونگر.این باشگاه خوراکش بازیکنان جوان هستند که بازیکنان به راحتی وارد تیم اصلی میشوند البته ان هایی که شایسته باشند.به نوعی میتوان به این باشگاه لقب کارخانه ستاره سازی را داد.اما از طرفی این باشگاه نمیتواند این ستارگان را حفظ کند.مشکل این کار این است که سال هاست ارسنال به جامی نرسیده است حتی جامی کوچک.و این میتواند گواهی باشد بر این که چرا مورینیهو زیاد از اکادمی استفاده نمیکند.به هر حال ارسنال در حال حاضر یکی از بهترین اکادمی های دنیا را در اختیار دارد اکادمی
دورتمند:دورتمند هم مانند ارسنال است روی بازیکنان جوان سرمایه گذاری میکنند و بازیکنان بسیار خوبی هم پرورش میدهند از جمله بازیکنانی که ان ها پرورش داده اند میتوان به ماریو گوتزه.هوملس.نوری شاهین.شینجی کاگاوا و مارکو رویئس اشاره کرد.دورتمند هم مانندارسنال بازیکنان اکادمی اش را میفروشد و قهرمان لیگ و جام حذفی ای میشود که بایرن مونیخ در ان حضور دارد اما چرا ارسنال جام نمیبرد؟برای این که دورتمند هر وقت بازیکنی را میخوهد بفروشد قبل از ان جانشینی برایش تعیین میکنند.
اکادمی بنفیکا:این اکادمی برای در امد زایی استفاده میکند بازیکنان گمنام را با قیمت های پایین خریداری میکنند و ان ها را تبدیل به ستاره میکنند و با قیمت های بالا به فروش میرسانند این تیم تاکنون بازیکنان مستعدی مانند انخل دی ماریا.فابیو کوئنترائو.اکسل ویتسل.اسکار کاردوزو و همچنین اگر کمی منصف باشیم گارای را هم میتوان نام برد.این باشگاه با رئال رفاقت بسیار خوبی دارد وتا کنون میلیون ها میلیون یورو را با یکدیگر مبادله کرده اند
اکادمی اتلتیک بیلبائو:این باشگاه از معدود باشگاه هایی است که اصلا بازیکن خریداری نمیکند.و فقط از بازیکنان بومی استفاده میکند.این باشگاه بازیکنان اکادمی را (ان هایی که شایسته هستند) وارد تیم اصلی میکنند و با استفاده از ان ها حتی به فینال لیگ اروپا (جام یوفا) و فینال جام حذفی اسپانیا(کوپا دل ری) رسید.ان ها تا کنون بازیکنان بسیار خوبی نظیر فرناندو یورنته.خاوی مارتینز.ایرائولا.ایکر مونیان که سبک بازی اش شبیه رائول است را پرورش داده است.
اکادمی اژاکس:بدون شک بهترین اکادمی دنیاست این اکادمی از سال های دور دراز گذشته تا حال که ما در ان هستیم بازیکنان بسیار فوق العاده ای را به جهان معرفی کرده است بازیکنانی مانند يوهان كرايف. فرانک ريكارد، ماركوفان باستن، دنيس برگ كمپ، پاتريك كلايورت. ادوين فان در سار.رافائل فن در فارت.وسنی اشنایدر.رود فن نیستلروی.درنته. مايكل رايزيگر، فرانك دي بوئر دني بلايند. رونالد دي بوئر، ادگار داويدز. كلارنس سيدروف. مارتن استكلنبرگ، الجرو اليا، جان هيتينگا، نايجل دي يانگ و گريگوري فان در ويل.آندره اويجر و بساری ستارگان دیگر که دیگر.این اکادمی فوتبال مدرسه‌اي كه هفت زمين تمريني دارد و سالانه بودجه هنگفت چهار و نيم ميليون يورو به آن اختصاص داده مي‌شود. داراي 240 بازيكن است كه با همه آنها قرارداد رسمي ببسته شده و همه در عضويت هفت تيم باشگاه در مقاطع مختلف سني هستند.
از جمله اکادمی های بسیار خوب جهان میتوان به اکادمی های تیم های یوونتوس-والنسیا-میلان--منچستر یونایتد-ناپولی-اسپورتینگ لیسبون-لاتزیو وپورتو اشاره کرد. امیدوارم که خوشتان امده باشد.و مورد پسندتان واقع شده باشد.صمیمانه منتظر نظرات شما دوستان گرامی هستم.

نوبتی هم که باشد نوبت کریس است

سال 2008 بود پدیده ای بنام مسی به دنیای فوتبال معرفی شد مسی دومین سالی بود که جز سه نفر پایانی برای کسب توپ طلا بود پلاتینی و بلاتر میخواستند او را بهترین بازیکن سال انتخاب کنند اما میدانستند که این کار غیر ممکن است چون تمام کارشناسان و مربیان و بازیکنان این عنوان را تنها برای ستاره ی درخشان یونایتد یعنی کریستیانو رونالدو میدانستند و در این حال رییس و نایب رییس فیفا پش خود گفتند:
این عنوان را امسال به کریس بدهیم تا طرفدارانش آرام بگیرند و این اتفاق افتاد و رونالدو توپ طلا را به خانه برد ولی در سال بعد رونالدو با یونایتد خوش درخشید ولی در فینال چمپیونز لیگ با نتیجه 2-0 بازی را به بارسا واگذار کرده و همین امر باعث شد تا راه مسی برای گرفتن توپ طلا هموارتر شود، مسی با توجه بادرخشش در بارسا و کسب شش جام البته با یار دوازدهم یا همان داور، توانست اولین توپ طلا را کسب کند.
در سال بعد یعنی 2010 که جام جهانی برگزار شد و معمولا همیشه توپ طلا در سالهایی که جام جهانی برگزار میشود به بهترین بازیکن این تورنمنت داده میشود رونالدو در این سال و اولین فصلش در رئال مادرید بد شانسی آورد و مصدومیت های پیاپی کریس اجازه نداد او بدرخشد و در جام جهانی هم با پرتغال در مرحله یک هشتم حذف شد
البته از وی انتظار بیش از حد نمیرفت که بخواهد خودش تک نفره پرتغال را به فینال برساند در این تورنمنت بزرگنه کریس خوب بود نه مسی بلکه پدیده هایی بنام فورلان.سوارز.اوزیل و مولر بودند که جام جهانی را زیبا کردند و و بازیکنی بنام وسلی اسنایدر که خودش تک نفره هلند را به فینال رساند البته در پایان فورلان بهترین بازیکن جام جهانی شد.زمان انتخاب سه گزینه اصلی توپ طلا 2010 رسید همه منتظر بودند نام بهترین بازیکنان جام جهانی را بشنوند اما در عین ناباوری اسم سه تا بازیکن که با تیمشان فقط لالیگا را برده بودند
و حتی یکی از این سه نفر حتی در جام جهانی گلزنی نکرد این سه نفر مسی ژاوی و اینیستا بود دیگر همه فهمیده بودند فیفا طرفدار بارسا است. در پایان مسی در ناباوری توپ را برد سال بعد فرا رسید سالی که مورینیو سکان هدایت رئال را بر دست گرفت رونالدو در این سال پیشرفت بسیار چشمگیری داشت و حتی اولین جامش با رئال را در برابر بارسا و گل زیبا خودش بدست آورد و رقیب همیشگی او یعنی مسی با بارسا دو جام کسب کرد چمپیونز لیگ که با ناداوری کاملا مشخص مقابل رئال در نیمه نهایی دوباره با ناداوری در بازی نیمه نهایی و دوباره کسب توپ طلا توسط مسی و هم رکورد شدنش با میشل پلاتینی نظر شخصی من این است پلاتینی تنها میخواست مسی را به رکورد خودش برساند و دیگر مسی تو پطلا نمیبرد.و حالا نوبت رسیده به فوق ستاره رئال و جهان او در این سال همراه بنزما و هیگواین رکورد مسی اتوئو و هانری را شکست یعنی زدن 124 گل در لالیگا و زدن 46 گل و قهرمانی لالیگا همراه رئال با 9 امتیاز اختلاف نسبت به تیم دوم یعنی بارسا.و حالا دیگر همه چیز برای کسب توپ طلا سال 2012 توسط کریس رونالدو مهیا است.

یک نکته ظریف

ساختاراصلی خط هافبک رئال تشکیل شده است از:خدیرا و آلونسو به عنوان دو هافبک دفاعی که یکی خلاق تر و دیگری تخریبی تراست و اوزیل درپست شماره 8 به عنوان بازیکی که باید پاس آخر را بدهد.
این ساختار اگرچه مستحکم و منطقی است ولی برای بسیاری از بازیهایی که حریف 11نفره در زمینش دفاع می کند جالب نیست.همچنین این ساختار یک ایراد دیگر هم دارد که به آن می پردازم:
سامی خدیرا به عنوان یک بازیکن فیزیکی و کند بیشتر وظایف تدافعی دارد و نمی تواند درحملات شرکت کند .ژابی آلونسو هم یه عنوان بازیساز و مهندس تیم نباید زیاد نفوذ کند ضمن اینکه وظایف دفاعی فراوانی هم بر عهده اش است.پس اوزیل مجبورست برای توپگیری به عقب تر برگردد که این مسئله دو مشکل اساسی دارد:
1-عقب امدن اوزیل فاصله را با مهاجم نوک تیم بیشتر می کند و باعث میشود این مهاجم به خوبی تغذیه نشود.
2-اساسا اوزیل توانایی حمل توپ بالایی ندارد و تمی تواند از عقب توپ بگیرد و جلو برود. پس در مجموع می توان گفت یک حفره بین اوزیل و ژابی-خدیرا وجود دارد که نیازاست یک بازیکن این حفره را بپوشاند.
اگر بازی برگشت با بایرن را به یاد بیاورید درآن بازی اکثر حملات تیم به ناپار روی پاس های بلند و قطری ژابی انجام می شد و درست زمانیکه گرانرو به بازی آمد حفره پوشش داده شد و ما شاهد حملات متنوع تر و بهتری از تیم بودیم. یه نظرمن این حفره می تواند به وسیله یک بازیکن دونده و جنگنده با قدرت حفظ توپ زیاد پر شود. بازیکنی که بتواند غذای تهیه شده توسط ژابی را به دست مشتریانش (مهاجمان) برساندکه گرانرو ومودریچ هر دو گزینه های مناسبی برای این پست می توانند باشند.

اندر حکایات گزارشگران صدا وسیما

آورده اند که در روزگاران عهد عتیق یکی بود یکی نبود غیر از خدا همه بودند و خبری از خدا نبود.نه که نبود ؛نه؛فراموش شده بود.صدا و سیمایی بود و گزارشگرنماهایی از جنس عقده و ناجوانمردی که در قاموس آنها چیزی به نام احترام به مخاطب جایی نداشت.
یکی از آنها را نام مردک بود که در عقده داری و بد پیله بازی برای خودش یلی بود.القصه، اندر تواناییهای گزارشگرنمای قصه ما همین بس که خودش یک تنه حال چند میلیون جمعیت را میگرفت بدون اینکه ککش هم بگزد و جالب است بدانید خیرندیده چنان تابلو و بدون هیچ ظرافتی از تیم یا شخص خاصی طرفداری میکرد که هرکس نمیدانست فکر میکرد وی پسر خاله نوه عمه ایشان است و چشمتان روز بد نبیند که اگر جناب مردک با کسی چپ می افتاد که دیگر هیچ و چنان بیچاره را آماج حملات بی رحمانه خود قرار میداد که گمان میکردی ارثیه آبا و اجدادی وی را به غارت برده است و از ابتدای گزارشش تا سوت پایان بازی هر بار که چهره بخت برگشته را میدید وی را مورد الطاف بی پایان خود قرار داده و تا شخصیتش را با خاک یکسان نمی کرد دست بردار نبود و اصلا هم ذره ای برایش مهم نبود که این بیچاره ای که دارد چوب حراج به شخصیتش میزند میلیونها هوادار دارد که با این حرف های غیر مسئولانه او خونشان به جوش آمده و هر بد و بیراهی که به دهانشان بیاید نصیبش میکنند .
اما انگار نه ایشان گوشش بدهکار این حرفا بود و نه کسی بود که وی را نصیحت برادرانه کند که اینقدر آه و ناله و نفرین مردم را برای خود نخر و از تکه پرانیهای بی مزه ایشان که دیگر نگو که خودش میگفت و خودش هم در دل کلی ذوق میکرد که به به عجب تیکه ای انداختم از تیکه های فردوسی پور بهتر و خلاصه از ادبیات کنایی در گزارشش زیاد بهره می برد و زمین و زمان و دار و درخت را از این توانایی بی نظیرش بی نصیب نمیگذاشت و افاده فیض کردنهای عجیب و غریب ایشان در زمینه اطلاعات ریز و موشکافانه ای که ارائه میداد از دعوای شب قبل فلان بازیکن با زنش بر سر شوری یا بی نمکی غذا گرفته تا رنگ لباس زیر بهمان بازیکن و الی آخر.
بیچاره مردم آن روزگار که مجبور بودند یا صدای نامیمون وی را تحمل کنند و توهین هایی که او رسما و بدون هیچ تعارفی به شعور آنها میکند را نشنیده بگیرند و یا کلا قید گزارش و صدای ورزشگاه را بزنند و فوتبال را در سکوت مطلق ببینند.
واقعا باید خداوند را شکر کنیم که در روزگاری زندگی میکنیم که دیگر از این نوع گزارشگران بی وجدان خبری نیست و میتوانیم فوتبال را با گزارش گزارشگرانی ببینیم که لذت بازی و هیجانش را صد چندان میکنند!!!
یکی دیگر از آنها که شاید خیلی واژه گزارشگرنما برایش صادق نباشد از این بابت که بینوا حداقل عمدی در کارش به نظر نمیرسید و ضعف هایش بیشتر فنی بود تا اخلاقی .
یکی از این ضعفها که بیش از همه تابلو بود بالا بردن بیش از حد دوز هیجان هر صحنه ای بود که به نظر چیز خاصی هم نداشت اما ایشان چنان پرحرارت توصیف میکردند که فکر میکردیم احتمالا یا ما بازی دیگری را می بینیم یا ایشان کانال را عوضی گرفته اند و چنان آب و تابش میداد که دهان ما هم آب می افتاد که ای کاش ما هم همان چیزی را می دیدیم که ایشان می بیند و به نظر می رسید همچنان در هیجان بازی تاریخی و حماسی ملبورن قرار داشت و از این جو حالا حالا ها نمیخواست خارج شود و یکی هم نبود که به وی بگوید بزرگوار، حماسه ملبورن تمام شد و تا اطلاع ثانوی هم تکرار نخواهد شد و غزال های تیزپای ایران فعلا در خواب زمستانه تشریف دارند و این هایی هم که هستند در حد لاکپشت هم باشند باید خدا را صدهزار بار شکر کرد یا شاید هم کسی به ایشان گفته بود که گزارشگر باید با گزارشش بازی را پرهیجان تر کند والبته شاید این حرف تا حدی هم درست بود اما نه دیگر تا این حد که ایشان شلوغش میکرد
و یکی دیگر از این نوابغ که هیچ فرصتی را برای اثبات نظریه فیلسوفانه اش از دست نمیداد و با اعتماد به نفس کامل منتظر یک پاس پشت دفاع و به تبع آن گلی بود که اتفاق بیافتد تا ایشان گل از گلش بشکفد و بازهم از دفاع خطی بگوید و ضعفهایش و یکی نبود تا نظرات دانشمندانه ایشان را به گوش سرمربیان و بزرگان فوتبال دنیا برساند تا شاید آنها هم دست از این دفاع خطی به زعم ایشان احمقانه بردارند و روش فکورانه وی را به کار گیرند.الحق که آن جناب و صد البته همه ما داریم حیف میشویم با این همه استعداد ناب و خروار خروار اعتماد به نفس.
و نفر چهارم که در برابر گزارشش نه میتوانستی موضع مثبت داشته باشی نه منفی و در اغلب دقایق بازی گزارش خنثی و بی حرف و حدیثی را به قول خودش ارائه میداد که خوب، قابل تحمل بود و نفر پنجم که گزارشش به استاندارد ها نزدیک بود و مورد قبول عامه مردم هم قرار داشت و انصافا گزارشهای متعادلی را ارائه میداد و نه زیادی جانبداری میکرد و نه زیادی جو گیر میشد.فقط گاهی اوقات که گوشهایمان را تیز میکردیم احساس میکردیم کسی دارد پشت میکروفون چیپس و پفک میل میفرماید با ماست فراوان.و دوستان دیگری هم بودند که میشد از آنها هم گفت اما فعلا در همین حد کافیست.بله دوستان همه اینها مربوط به گذشته های دور بود و در عصر حاضر همه چی روبراه است. البته ما گفتیم و شما هم باور کردید!!!قصه ما به سر رسید ولی هنوز نمیدانیم چه خاکی به سرمان بریزیم و چطوری و به چه زبانی از بعضیها بخواهیم که بیشتر برای مخاطبشان احترام قائل باشند...

مردی برای تمام فصول

در حالی که سایت رسمی باشگاه ، خبر تمدید قرارداد آربلوا را به عنوان یک خبر مسرت بخش منتشر می کند ، خبری از ژابی نیست . مسئله ای که چندان نباید جالب باشد . ژابی فقط تا 2014 قرارداد دارد یعنی اگر در طول سال آتی باشگاه تصمیم به تمدید قراردادش نگیرد ، در تابستان آینده چاره ای جز فروشش برای درآمدزایی وجود نخواهد داشت . مثل کاری که آرسنال ناچار است در مورد فن پرسی انجام دهد یا وردربرمن و اشتوتگارت برای انتقال اوزیل و خدیرا به رئال صورت دادند . 
بعضی بازیکن ها خودشان یک تیم هستند ، یعنی شاید بود و نبودشان یک تیم را عوض کند . مثلا زیدان . رئال بین 2006 تا 2009 یک خلاء بزرگ را در خود حس کرد . فلورنتینو سعی کرد که این خلاء را با روبینیو به عنوان یک ستاره پر کند که نتیجه ای در بر نداشت . کالدرون هم که کلا کاری نکرد .
تقریبا در این مدت میانه زمین رئال خالی بود . نه این که بازیکنی نباشد که بتوان جایش را با او پر کرد اما مشکل این بود که کسی در حد زیدان نبود. مرد اسطوره ای و افسانه ای که هر لحظه می شد از او انتظار شگفتی داشت .
اما بالاخره در سال 2009 ، پلگرینی از معدود تصمیمات درستش را به باشگاه تحمیل کرد و با اصرار فراوان ، ژابی را به پروژه اش تکمیل کرد تا تاکتیک تیمش را شکل دهد . شاید بتوان ادعا کرد که تاکتیک رئال چه در دوران مرد شیلیایی و چه در دوران مورینیو ، بر مبنای قابلیت های مرد شبه " راسل کرو " چیده شد ، یعنی بر اساس پاسهای قطری و خط کشی شده او .
ژابی در این سه سال ، در همه بازیها حضور داشت و وجودش همیشه مایه دلگرمی بود چه بسا که در فصل 10-2009 ، پلگرینی هر دو بازی بدش مقابل الکورکون و لیون را در غیاب ژابی تماشا کرد تا مشخص شود که او چه اهمیت والایی دارد .
مورینیو در این مدت سعی کرد که تاکتیک های تیمش را متنوع تر کند . یک فصل و نیم ، تلاش بی نتیجه انجام داد تا تاکتیک 3-3-4 را بچیند ، تاکتیکی که قابلیت های ژابی را کاملا از بین می برد . این تاکتیک در ابتدا با توجه به نوع آورانه بودنش جواب داد اما به مرور پادزهرش پیدا شد تا مورینیو در یافتن تاکتیک "بی ژابی " ناکام بماند .
مربی تلاشهایی هم برای پیدا کردن جانشین ژابی انجام داد . اولین گزینه اش در تابستان گذشته ، شاهین بود . بازیکنی که شاید مصدومیت نگذاشت مشخص شود که چرا بهترین بازیکن بوندسلیگا شده است . جالب این که پس از آن که بهترین بازی فصلش را مقابل آپوئل انجام داد ، دیگر فرصت پیدا نکرد و همه گفتند که مورینیو او را برای فصل بعدش (همین امسال) آماده می کند و این فصل را فقط برای " دور همی " سپری می کند . هر چند که مشخص شد که این فصل هم قرار نیست خبری از او باشد .
اما از حق نگذریم ، شاید ده ها سال طول بکشد که بازیکنی پیدا شود که بتواند هوش و دقت ژابی را داشته باشد . بازیکنی که با جذابیت های مردانه اش ، یک ناخدای بزرگ برای کشتی است و شاید بازوبند را نبندد ، اما کاپیتان واقعی در جریان بازی است .
مقایسه او و شاهین هم کار درستی نیست . البته حرف زدن از نوری احمقانه است چرا که حتی در یک بازی بزرگ هم او را ندیدیم اما خصوصیت های بازیگری او بیشتر مشابه اینیستاست تا ژابی . از طرفی ژابی شاید گامهای بلندی نداشته باشد اما سرعت و دقت تصمیم گیریش ، نجومی است . در حقیقت نبوغ و هوش بالایش است که او را با شاهین یا هر بازیکن دیگری متمایز می کند .
حالا امسال قرار است که لوکا مودریچ به جمع رقیبان آلونسو ملحق شود یا شاید هم مکملش باشد. تشکیل یک زوج که از نظر پای تخصصی متضاد هم هستند ، ایده جالبی می تواند باشد . شاید هم مورینیو بالاخره می خواهد دل به دریا بزند و حرفش را با سیستم 3-3-4 محبوبش به کرسی نشاند .
بدین شکل که ژابی - خدیرا - مودریچ کمربند خط میانی را تشکیل دهند ، سه عنصر هجومی که اوزیل و کریستیانو دو تایشان هستند ، جلویشان قرار گیرند که البته بعید به نظر می رسد چرا که مورینیو راه غلبه بر بارسا را یاد گرفته و با همان سیستم هجومی هم می تواند به خواسته اش برسد .
شاید ارزش ژابی آلونسو را بتوان زمانی فهمید که او در تیم نباشد . آن موقع است که می توان درک کرد که او چقدر می ارزد . کاش حداقل مودریچ ، شاهین یا هر کس دیگری بتوانند با نگاه کردن به او ، آن قدر یاد بگیرند که دغدغه ای در مورد آینده وجود نداشته باشد .
علی ایحال ، انتظار می رود که مورینیو همان قدر که جانانه به تمدید قرارداد په په اصرار ورزید و مدعی شد که وقتی په په در تیم است نسبت به زمانی که نیست ، عملکرد تیمی یک درجه بالاتر می رود (البته هر چقدر فکر می کنم نمی فهمم یک مدافع وسط چگونه می تواند در بازی تیمی تاثیر بگذارد!! در فوتبالی که من بلدم ، مدافع دفاع می کند ، مهاجم گل می زند و هافبک ها هستند که جریان بازی را عوض می کنند!!) از ماندن ژابی هم جانانه حمایت کند تا هر چه زودتر با نهایی شدن ماندن وی ، خیال هواداران راحت شود .

دل نوشته
من آن چه را می نویسم که دلم می خواند . کینه جو نیستم ، رقابت نمی کنم ، به دوستان عزیزم کنایه نمی زنم و به دنبال مدال نیستم . هر چه از دلم بر آید را به رشته تحریر در می آورم و البته تلاش می کنم که طوری بنگارم که کسی گمان نکند که دلم خط خطی است و با خواندن آن چه که در قلبم است ، سرش کلاهی گشاد گذاشته شده است.
درکم از فوتبال هم در همین حد است . عادت ندارم با تعریف بی جا ، محبوبیت کسب کنم . مگر کاری دارد قربان صدقه رفتن و به به و چه چه شنیدن ؟ البته شاید به خاطر عادت مرسوم ما ایرانی ها باشد که پاچه خواری می کنیم تا پاستیل بگیریم ...
بگذریم ... من از شما مطمئن ترم که مورینیو بدون دهمین قهرمانی اروپا از رئال مادرید نخواهد رفت اما می نویسم تا روزی که مربی بداخم ما رفت ، بدانیم که او با تمام خوبی هایش ، بی اشتباه نبوده است . هر انسانی اشتباه می کند اما فرق مربی با بقیه این است که بلد است طوری اشتباهاتش را بپیچاند که ما اصلا نفهمیم که چه شده است . من تلاش می کنم که در این بحبوحه سر و صدا ها ، خود را فریب نخورده بدانم و بفهمم که سرم را کلاه نگذاشته اند .
زیدان ، روبرتو کارلوس و ... هم روزهای بدی در رئال داشته اند اما هیچ کس آنها را به یاد نمی آورد و همه از روزهای خوبشان می گویند . مورینیو هم با تمامی عظمتش بی اشتباه نیست و نخواهد بود .
به قول ظریفی ، خداوندا مراقب رئال مادرید من باش !

فقط به خاطر تو...

بالاخره روزهایی که نباید فرا می رسید رسید. چقدر زود گذشت.انگار همین دیروز بود که او با آن چهره ی محجوب و دوست داشتنی قدم به برنابئو گذاشت. پر از امید و آرزو .پرنشاط و پر انرژی.چه سرو صداهایی که بابت آمدنش به رئال برپا نشد.فوق ستاره برزیلی میلان به جمع کهکشانیها پیوست تا ادامه رویاهایش را در کهکشان مادرید دنبال کند.قرار بود ستاره ای شود شبیه دیگر ستاره های کهکشانی.قراردادی بلند مدت با زیباترین فوتبالیست دنیا که تکنیک ناب برزیلی و قدرت بدنی اروپایی را یکجا داشت نوید روزهای درخشانی را میداد، هم برای رئال مادرید و هم برای خود او.همه منتظر بودند تا پرواز قوی سپید را بر فراز برنابئو ببینند و هنرنماییهای خارق العاده او را به نظاره بنشینند.میلانیها در حسرت از دست دادن او بودند و رئالیها برای دیدنش در چمن سبز برنابئو بی تابی میکردند.مبلغ قراردادش همه رکوردها را پشت سر گذاشت هر چند که خیلی زود این رکورد با انتقال رونالدوی پرتغالی به رئال شکسته شد.همه چیز مهیا بود تا برنده توپ طلا ومرد سال فوتبال جهان بار دیگر در پیراهن تیمی دیگر مانند نگینی درخشان خودنمایی کند وانگشت حیرت به دهان همه بگذارد .سیتی هم پیشنهاد اغوا کننده ای داده بود، خیلی بیشتر از آنچه که رئال بابت او پرداخت کرد.اما معلوم بود که بازیکنی با شخصیت و طرز تفکر او همه چیز را در پول نمی دید و شخصیت و جایگاه بی نظیر رئال مادرید را به پول باشگاههای متمول اما بی ریشه ترجیح داد.
اما لعنت به آن مصدومیت لعنتی که همه این رویاهای شیرین را به کابوسی تلخ برای این بازیکن دوست داشتنی تبدیل کرد.چه کسی فکرش را میکرد که ستاره ای که یکی از ارکان اصلی موفقیت میلان بود در رئال مادرید به نیمکت نشینی محض تبدیل شود.چه کسی گمان میکرد که روزی برسد که برنده توپ طلا و بهترین بازیکن جهان برای بدست آوردن جایگاه ثابت در تیم با بازیکنی رقابت کند که روزی آرزویش این بود که یکی مثل او باشد .فوق ستاره ای که حتی مصدومیت وحشتناک دوران کودکیش نتوانست مانع اسطوره سازی او شود اما این بار گریبانگیر مصدومیتی شد که آینده تلخی را برای او رقم زد.چند سال پرفشار و پر از استرس.از یک طرف هجوم رسانه ها و شایعاتی که یکی پس از دیگری زاییده تخیلات آنها بود و از یک طرف نگاه های معنی دار هم تیمی ها و اطرافیانش به خاطر دستمزد بالا و تاثیر کمش در تیم و طرف دیگر هم هوادارانی که خوب مسلم است چیزی غیر ازبازی خوب نمی خواهند و حق هم دارند،همه و همه دست به دست هم دادند که پسر محجوب برنابئو تلخ ترین دوران فوتبالیش را پشت سر بگذارد.این که درون تیم چه خبر بود و چه قدر مورد حمایت هم تیمی ها و کادر فنی رئال بود خدا می داند اما ای کاش هرگز روزی نمی رسید که دیگران با نگاه ترحم آمیز از او حمایت کنند و برایش دل بسوزانند.انگار نه انگار که او روزی برای خودش در این فوتبال سروری میکرد.فقط کافیست گشت کوچکی در فضای مجازی بیندازیم تا کلیپ های بیشمار هنرنماییهای چشم نواز او را در سالهایی نه چندان دور تماشا کنیم.صحنه هایی که با دیدن آنها از خودمان می پرسیم یعنی این بازیکن پرانرژی که انگاردارد روی ابرها پرواز میکند همان بازیکن پژمرده و بی انگیزه امروز رئال است که الان بر سر نخواستنش دعواست. همین بازیکنی که هر روز از این دست به آن دست میشود و یک روز به پی اس جی فروخته میشود و روز دیگر به شرق دور و یک روز هم به خانه سابقش. بازیکنی که علی رغم اینکه همیشه در کانون توجه رسانه ها قرار دارد اما هیچ کس بداخلاقی و حاشیه سازی را از او به یاد ندارد .بازیکنی که اکنون به مزایده گذاشته شده تا به بالاترین مبلغ پیشنهادی فروخته شود.البته این چیزها در دنیای فوتبال عادیست.چیز عجیب و غریبی نیست که بخواهیم از آن یک تراژدی بسازیم.این واقعیت دنیای فوتبال است.روزی دراوج هستی و همه برای داشتنت سر و دست می شکنند و رقم های نجومی برایت خرج میکنند و روزی هم در هزیز هستی و همه میخواهند زودتر از دستت خلاص شوند.بهتر است عادت دنبال مقصر گشتن را کنار بگذاریم و با واقعیت کنار بیاییم.درست است که سالهای زیادی را با خاطراتش سپری کردیم و علاقه مندش هستیم اما دنیای بی رحم فوتبال به هیچ کس وفادار نمانده و نمی ماند.دست بی رحم روزگار این چند سال تلخ را برای او و عاشقانش رقم زد همان طور که روزهای زیبا و شیرین گذشته را رقم زده بود.خدا میداند شاید با رفتنش به تیمی دیگر دوباره سالهای درخشانش تکرار شود اما به نظر میرسد شانس او در رئال مادرید دیگر تمام شده است...

به بهانه خداحافظی روبرتو کارلوس

4 ، 5 سال بیشتر نداشتم که اولین خاطرات فوتبالیم رقم خورد. تلوزیون های رنگی کم کم جای خود را میان خانواده های ایرانی باز میکردند و گاهی بعضی از بازیهای اروپایی با گزارش های سرد و کتابی امثال شفیع و خیابانی و کوتی آن هم بعد از چند ماه پخش میشد و برای حداقل منی که تازه الفبا فوتبال را یاد میگرفتم از هر نوایی خوش تر بود.. از صدا و سیمایی که تنها سیستم علی پروینی پرسپولیس و مشت و لگدهای بازیکنان در دربی( که البته آن زمان هنوز کسی نمیدانست دربی خوردنی است یا پوشیدنی) انتظار نمیرفت که پا را از بوندسلیگا و رقابت لورکوزن و بایرن فراتر بگذارد و
حداقل چند بازی از بهترین دهه فوتبال ایتالیا با حداقل ۵ قدرت مسلم پخش کند.

قیمت خرید بازیهای لالیگایی بالا نبود و بعضی از شبکه های عربستانی و لبنانی آن را ناقص پخش میکردند. این یعنی اولین جرقه های علاقه ام به بازیکن سر تراشیده ای که فارغ از رنگ ها همه دوستش داشتند. از همانجا بدون آنکه بدانم طرفدار رئال مادرید و برزیل بودم. بعدها فهمیدم فامیلی اش کارلوس است و اسمش روبرتو. دوستش داشتم بدون توجه به باخت و بردش. هم او هم رفیق کمی بلندترش رونالدو. گویی دهه سر تراشیده ها بود. لباس سفید مادرید همیشه برایش گشاد بود. با آن تبلیغ teka معروف. اولین باری که فهمیدم فوتبالی بودن، همیشه بردن نیست فینال ۱۹۹۸ بود. بهترین جام جهانی تاریخ از نظر من و تلخ ترین باخت برزیل و من. تنها شناختم از زیدان به لگدش به بازیکن عربستانی و بوسیدن دستبند هایش در دیدار با ایتالیا ختم میشد. به یکباره دیدم نه شماره ۹ برزیل آن بازیکن قبراق بازی با هلند است و نه اسطوره ام آن کچل فرز.

گذشت تا اینکه شبکه ۳ نارنجی پوشان والنسیا را مقابل مشکی پوشان مادریدی نشان داد. باز هم در فرانسه. ورزشگاه برایم آشنا بود اما نمیدانستم که اینبار اسطوره ام قرار است ۳ بر صفر پیروز باشد به جای اینکه ببازد. رائول و مورینتس را میشناختم و آن بازیکن شماره ۸ با موهای فر و فامیلی درهم و برهم. استیو مک منمن. با آن ضربه زیبایش و آن چیپ فراموش نشدنی اش در جهنم نیوکمپ. خفاش ها، نسل طلایی لاتزیو را شکست داده بودند اما مندیتا آن پدیده همیشگی نبود.

کم کم خرید پیراهن های رئال برای عادی شده بود که مادریدی ها، بایرن را با رائول بردند و به گلاسکو آمدند. اولین بازی با تور مشکی. با توجه به پخش بازیهای بوندسلیگا و منفور بودن مادرید هواداران لورکوزن و لوسیو بیشتر بودند. تنها دروازبانشان بوت که ضربه آزاد و پنالتی هم میزد و بالاک را میشناختم. با یک تلوزیون سونی ۱۴ اینچ در حیات خانه و پدری خواب آلود که بعد از گل رائول خوابید و نمیدانست، اسکاتلند جایگاه تولد بهترین گل تاریخ چمپیونزلیگ و دیگر اسطوره مادریدی است. سولاری خوشتیپ و فامیل ردوندو بزرگ به کارلوس داد و چرخش زیدان. چرخش مادریدی ها در فضا. همه چیز آن شب خاص بود. گل زیدان، گل لوسیو، آن جوان سبز پوشی که تازه زیر لبش سبز شده بود. نمیدانستم کیست که میتواند جای سزار سانچز دومینگز را بگیرد. اشکهایش در آغوش هیرو بزرگ. رقص ماتادوری رائول گونزالس با پرچم اسپانیا.

گذشت تا اینکه به کره و ژاپن رفت. گل زیبایش به چین. مدل مو معروف رونالدو و تحقیر اولیور کان بزرگ در غیاب بالاک. مرد شکست خورده فینال ها. همانند یوونتوس. گزارش فردوسی پور و خاموشی های معمول تابستانی. حلقه برزیلی ها برای مسیح. او همان کارلوس برزگ ۱۹۹۶ بود. سلساو پر بود از بازیکنان محبوب جدید و قدیمی. رونالدو، رونالدینیو، کافو، دنیلسو، و محبوب ترین بازیکن تاریخ بارسلونا برای من یعنی ریوالدو. ولی او همچنان یک آس بود.


کهکشانی ها آمدند و رفتند و او کارلوس باقی ماند. گل های زیبایش به بارسلونا و مارسی و فاینورد. با آن اشتباه وحشتناکش در آلیانس آرنا تازه افتتاح شده و گل ماکای. در تمام این سال ها با آن ماهیچه های نامتعادل پاهایش. مورچه مریخی محبوب من بود. شاید بارزی و مالدینی بهترین مدافعین چپ تاریخ باشند اما روبرتو بی شک محبوب ترینشان است. گل چرخی زیبایش که شبیه پرتاب پرندگان در انگری بردز فضایی بود. بوسیدن توپ ها، دور خیز هایش، تغیر مسیرهای ناگهانی اش که بعدها رونالدو پرتغالی به تقلید از او اجرا میکرد. همه و همه از دلایلی بود که او را تبدیل به کچل دوست
داشتنی فوتبالی ها کرد.

گرچه با افزایش سن و آمدن امثال سیسینیو، تورس و مارسلو به ترکیه و برزیل و روسیه مهاجرت کرد ولی همواره اتاقی را در دل مادریدی ها و سانتیاگو برنابئو خواهد داشت. بازی خداحافظی اش که قرار است میان رئال و آنژی باشد ما را یاد خیلی از نوستالژی هایمان میاندازد.

خداحافظ مورچه مریخی محبوب من.

مارادونای دو گانه و دو رو

مارادونا اسطوره تاریخ فوتبال که سابقه ی بازی کردن در بارسا را هم دارد از ان دست ادم هایی است که یکی به نعل میکوبد ویکی به میخ.ادمیست حذب باد که معلوم نیست طرف رئال است یا طرف بارسا از یک طرف میگوید که رئال بهرین تیم دنیاست واز طرفی دیگر میگوید رئال در مقابل بایرن مطمئنا بازنده خواهد بود.از یک طرف میگوید رونالدو بازیکن فوق العاده ایست و از طرف دیگر میگوید رونالدو در حد مسی نیست و هرگز به سطح او نمیرسد و فقط باید به فکر جایگاه دومی جهان باشد از طرفی میگوید که اگوئرو باید به رئال بپیوندد و از طرفی به بازیکن همین رئال یعنی رونالدو توهین میکند و میگوید بعد از گل زدن انگار تبلیغ شامپو میکند و از طرفی میگوید رونالدو کلید پیروزی پرتغال بر چک است و ستاره پرتغال است.او میگوید الوصل برای من مانند رئال مادرید است و اینگونه در مورد رئال صحبت میکند و از طرفی دیگر ضد بارسا حرف میزند.

مشکل او چیست ایا به موفقیت های دو تیم حسادت میکند یا اینکه طبعا فضولی در خون اوست؟او میاید در رختکن رئال و با مورینیهو دیدار میکند و بعد ضد تیم او حرف میزند!ایا او از این که رئال داماد او را(اگوئرو)به نیمار ترجیح داد ناراحت است؟اگر نگاه کنیم دو اسطوره تاریخ پله و مارادونا نسلشان توسط رونالدو و مسی ادامه پیدا کرده و میکند چه از نظر اخلاقی و چه از نظر فنی و چه از نظر سبک بازی با من موافق نیستید؟

شهرت ظرفیت میخواهد...

البته این یک مقاله نیست که من نوشته باشم بلکه صرفا یک ایمیل دریافتیه که خیلی به نظرم جالب بود والبته از دروازه بان اسطوره ای رئال مادربد چیزی جز این هم انتظار نمیره ----------------------------------------------------------------------------------------------

يكى از بهترين دروازه بانان فوتبال جهان دروازه بان تيم ملى اسپانيا كه در رئال مادريد صاحب ركوردهاى عجيب و غريبى شده، هفته قبل كارى كرد كه قلب همه انسان هاى عاطفى را لرزاند. ظاهراً «ايكر» همراه خانواده اش براى خوردن غذا به يك رستوران رفته بود كه در آنجا با يك نوجوان ۱۳ ساله كه دچار نقص عضو بوده روبه رو مى شود، پسرك بيمار به محض ديدن دروازه بان افسانه اى اسپانيا به سراغ او مى رود و مى گويد: «آقاى كاسياس ... در روز بازى با پرتغال، تو به اين خاطر موفق شدى پنالتى ها را دريافت كنى كه من و بقيه دوستانم در مدرسه بچه هاى استثنايى، برايت دعا كرديم!» ايكر كاسياس كه به سختى جلوى اشكش را مى گيرد از پسرك تشكر مى كند و نام و آدرس مدرسه را از او مى گيرد و ... فردا ظهر حوالى ظهر، ناگهان «كاسياس بزرگ» وارد مدرسه مذكور مى شود و در ميان بهت وحيرت مسئولان مدرسه - و شادى زايد الوصف شاگردان آن مدرسه - به بچه ها مى گويد: « من آمدم اينجا تا براى دعاهايى كه در حقم كردين كه پنالتى را بگيرم، شخصاً از شما تشكر كنم!»

بچه هاى مدرسه كه از خوشحالى سر از پا نمى شناختند، اطراف «ايكر» حلقه مى زنند و با او عكس مى اندازند و امضا مى گيرند و ... كه ناگهان يكى از بچه ها به او مى گويد: « آقاى كاسياس توميتونى پنالتى مرا هم بگيرى؟»

ايكر نيز بلافاصله از داخل ماشينش لباس هاى تمرين را درآورده و برتن مى كند و همراه بچه ها به زمين چمن مدرسه مى روند و با هماهنگى مسئولان مدرسه به بچه ها اين فرصت را مى دهد كه هركدام به او يك پنالتى بزنند و ... ايكر كاسياس ۲ ساعت و نيم در آن مدرسه مى ماند تا تك تك بچه هاى بيمار آن مدرسه به او پنالتى بزنند و ...

رئال مادرید تقریبا 45 میلیون یورو برای لوکا مودریچ پرداخت می کند

منابع داخلی کرواسی گزارش دادند هم اکنون بازیکن کرواتی تاتنهام را باید به عنوان بازیکن جدید رئال مادرید در نظر گرفت.

زوران مامایسی مدیر دینامو زاگراب در مصاحبه با روزنامه ورزشی اسپورت اسک مدعی شد:” رئال مادرید تقریبا 45 میلیون یورو برای هافبک تاتنهام پرداخت می کند”

تقریبا 3 میلیون یورو از رقم این انتقال به باشگاه کرواسی به عنوان هزینه برای رشد و پیشرفت اولیه لوکا می رسد.

پول را بردار و فرار کن !

فوتبال در حال حاضر یکی از پر طرفدار ترین صنعت های جهان است و طبیعی است که هر کسی تلاش می کند که از قبل آن ، پولی به جیب بزند . در چنین شرایطی عجیب نیست که "دلالیسم " در آن رواج پیدا کند و عده ای که شاید علم فوتبالی اندکی دارند ، به لطف دانش خود در زمینه بیزینس ، پول خوبی را از طرق مختلف بدست می آورند .
رئال مادرید هم به خصوص از زمان آمدن مورینیو ، از این پدیده بی نصیب نمانده و دو ، سه دلال خاص با استفاده از هنرهای خاصشان از ثروت باشگاه استفاده کردند تا خزانه هایشان را پر تر کنند .
خورخه مندس که در تابستان 2009 ، رقم کمیسیونی شگفت انگیز را با انتقال کریستیانو به رئال روانه شرکتش کرده بود ، از زمان حضور مورینیو ، موکل دیگرش در رئال مادرید به صورت علنی و بدون آن که کسی جلودارش باشد ، پولها را از خزانه رئال در آورده و به مایملک خودش می افزاید . عجیب آن که تعامل میان او و آقای مربی در حد لالیگاست و حسابی هوای همدیگر را دارند !
در این مدت ، هر دو خرید گرانقیمت دوران مورینیو ، موکلان مستر مندس بودند و رقمی بالاتر از شصت میلیون یورو بر سر انتقال کوئنت رائو و دی ماریا از حساب رئال بیرون کشید که بی تردید درصد قابل توجهی را هم به عنوان حق الزحمه (!) به ارمغان برد . هر چند که نباید از مذاکرات سرسختانه اش برای تمدید قرارداد په په (با حمایت قاطع آقای مربی) و انتقال کاروالیو غافل شد .
کاروالیو که گفته می شود وسواسی است و حمام رفتن هایش ساعت ها طول می کشد ، بازیکنی بود که از اواسط فصل گذشته تصمیم گرفت که حال نداشته باشد بازی کند و در حالی که دستمزدش حتی بالاتر از بازیکنی نظیر راموس است ، با محبت آقای مربی مواجه شد . در حالی که تمامی پزشکان ورزشی می دانند که مصدومیت کمر ، نهایتا 2-3 هفته طول می کشد ، وی نزدیک به سه ماه را به همین بهانه پیچاند و البته پولش را گرفت و خورد و خوابید ! کاری که همین الان هم در حال انجامش است . فرض کنیم که بازیکن دیگری (مثلا هیگواین) چنین کاری انجام می داد ، اصلا قابل تصور بود که چه می شد ؟! حداقلش این بود که چند کنایه درشت مربی نصیبش می شد ...
بگذریم ... اما این تمام هنر مندس نیست . وی از تابستان گذشته ، فعالیت های خود را به بخش آکادمی هم بسط داده و کمر همت به نابودی جوانان با استعداد والدبباس بسته است . سال گذشته ، بازیکن لیگ سوئیس (!) را به کاستیا غالب کرد . پدرو مندس ، مدافع هم فامیلی او ، بازیکنی بود که بیشتر فصل گذشته را روی نیمکت نشست چرا که قطعا استعداد مدافعانی نظیر ناچو بالاتر از او بود و عجیب این که آقای مربی هم بیشترین حمایت را از او انجام داد ! باور کردنی است که که پدرو مندس ، جلوتر از خسه اولین بازی رسمیش را برای رئال انجام داده باشد؟! اگر به نوبت باشد ، حداقل کارواخال صد برابر شایسته تر از مدافع پرتغالی بود .
امسال هم شاهکار دیگر جناب مندس ، پیدا کردن جایگزین کارواخال بود . وی بازیکنی به نام " فابینیو " را به طور ناگهانی به کاستیا ملحق کرد . بازیکنی که حتی کلیپ هایش هم آدم را جذب نمی کند ، چه برسد به خودش ! بازیکنی که مقابل تیم دسته سومی اوویدو آن قدر شرم آور بازی کرد که خود مورینیو هم خجالت کشید او را در لیست های بعدیش قرار دهد !
اما چه بیشتر از این ؟ همین که به رزومه یک بازیکن گمنام ، برچسب حضور در کاستیا اضافه شد کافی است تا طبعا قراردادهای بعدیش چندین برابر کلان تر باشد و صد البته کمیسیون آقای خورخه مندس هم بیشتر!
البته مندس تنها ایجنتی نیست که از ساده لوحی سران رئال در سالهای اخیر استفاده کرده و بیشترین بهره را برده است . رضا فاضلی ، هموطن خودمان هم چرب زبانی و زیرکی را معنا کرده است .
وی که با انتقال علی کریمی در اواخر دوران فوتبالش به شالکه نشان داد که چه تردستی است ، در تابستان 2010 یکی از بهترین خریدهای تاریخ رئال را رقم زد . در حالی که همه باشگاه های بزرگ اروپا اوزیل را می خواستند ، وی لطف بزرگی به فلورنتینو کرد و مسعود را روانه برنابئو کرد .
اما دیری نپایید که پاداشش را گرفت . تابستان 2011 بود که دو تا از موکلانش راهی برنابئو شدند . یکی از آنها آلتین توپ بود که یک سال کاملا نا امید کننده را در رئال داشت تا خیلی سریع راه وطن را در پیش گیرد .
دیگری هم نوری شاهین بود . اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم ، تا پیش از آن که نام وی پیرامون رئال مادرید مطرح شود ، شاید کمتر کسی او را می شناخت . درست است که باشگاه های زیادی چشم به او دوخته بودند اما این مفهوم خاصی ندارد چرا که باشگاه های بزرگ همیشه همه چیز را تحت نظر دارند .
نقل است که مورینیو اولین باری که او را در یک جلسه تمرینی دیده ، کاملا دل زده شده و حس کرده که ده میلیونی که توسط باشگاه پرداخت شده ، کاملا به جوی آب ریخته شده است . چرا که بر خلاف آن چه که فکر می کرده ، نوری بازیکنی کندتر از حد انتظارش نشان داده که اصلا مناسب سبک بازی مد نظر مربی پرتغالی مناسب نیست.
این که شاهین بازیکن کندی باشد ، چیزی از استعدادهایش کم نمی کند . هونته لار هم زمانی به عنوان یکی از مستعدترین بازیکنان فوتبال هلند به رئال مادرید آمد اما چیزی از خود نشان نداد . حتی در میلان هم ناکام ماند . اما بالاخره در فوتبال آلمان که از نظر سرعت ، بسیار کند تر از لیگهای انگلیس و اسپانیاست ، توانست خودش را پیدا کند .
مثلا شاهین در بازی مقابل تیمی نظیر آپوئل که با سبک کند " یونانی " بازی می کرد ، توانست یکی از بهترین بازیهایش را در پیراهن رئال مادرید داشته باشد . اما هیچ تضمینی نیست که در بازیهای مهمتر چه از خود نشان می دهد . سبک مورینیو ، سبک سرعت است ، نه حفظ توپ نمایشی مثل تیمهای دیگر .
علی ایحال ، غرض این که حداقل این چیزی است که در دو ، سه سال اخیر دیده ایم . فاضلی ها و مندس ها در سالهای اخیر کم نبوده اند و در آینده هم قرار نیست که کمتر شوند به خصوص اگر که با مربی ، دستشان در یک کاسه باشد . این سران باشگاه هستند که باید کمی توجه کنند و در دام نیافتند .
* تیتر مطلب ، برگرفته از نام فیلمی از وودی آلن

برزیل منطقه ممنوعه

قصد دارم کشور جزئییات کشور برزیل رو از لحاظ خرید بازیکن مورد بررسی قرار دهم در سال های گذشته بازیکنان برزیلی بسیار بزرگ و فوق العاده ای در رئال حضور داشتند بازیکنانی مانند روبرتو کارلوس رونالدو نازاریو.ژولیو باپتیستا.روبینیهو و...حضور داشتند بازیکنانی که هر کدامشان به نوبه خود فصل های خیلی خوبی در رئال داشتند حتی روبینیهو که فصل2007-2008 و2008-2009 واقعا عالی بود.
اما حالا فقط رئال 2 بازیکن برزیلی داره یه دونه که داره واسه فیکس شدن با کوئنترائو میجنگه و یه دونه دیگه که بی خیاله و ایندش روی هواست پس احتمالا رئال دارای یک بازیکن برزیلی میشود.در 2سال اخیر رئال به دنبال بازیکنانی برزیلی ای چون نیمار-لوکاس مورا-گانسو(زوج نیمار) و ماریو فرناندز بود و هنوز هم هست.اما هر کدام با یاغی گری های خود و همچنین دندان گردی وکیلانشان از سر جایشان تکان نمیخورند اما چرا...
همانطور که هممون میدونیم جام جهانی بعدی سال2014 در برزیل برگذار میشه پس اگر بازیکنان برزیلی از این کشور بروند ضرر خواهند کرد و دلیل اینکه تمامی این بازیکنان(نیمار-لوکاس مورا-گانسو-ماریو فرناندز) قرار داد خود را تا 2014 تمدید میکنند و مدام میگویند بعد از 2014 درباره ی اینده مان تصمیم میگیریم همین هست. بازیکنان برزیلی اصولا بازیکنانی هستند که از19 سالگی به بعد شکوفا میشوند.همیشه هم بیشترشان تکنیکی و دریبل زن هستند و قیمت های خود را بالا میبرند میشود گفت تقریبا ارزششان را هم دارند مثلا بازیکنی مانند لوکاس مورا که احتمالا فصل بعد به رئال منتقل میشود مطمئن باشد خواهد گفت که تا 2014 همین جا هستم و اگر هم بیاید مطمئن باشید زیر 50 میلیون نمیاید بهترین موقع جذب او امسال بود که به خاطر اشتباه مورینیهو پرید درست است که داشتن تجربه لازمه ی خوب بودن یک بازیکن است اما مگر واران بازیکن باتجربه ای است؟او میتوانست امسال با رئال به تور ایالات متهده بیاید؟اما ممکن است تا سال دیگر با رفتن کاکا او به جای کاکا بیاید یا بازیکنی مانند نیمار که به رئال پیوسته بود اما کار های کثیف راسل که همه ی همه از روی حسادت بود باعث شد که انتقال نیمار به رئال از99 درصد به100 درصد نرسد.بله نیمار اینقدر به رئال نزدیک بود و هر چه درحال حاضر از نبود نیمار میکشیم تقصیر راسل است.به هر حال انتقال او در سال های اینده به رئال غیر ممکن به نظر میرسد و مطمئنا به بارسلونا میپیوندد ببینید که کی به شما گفتم!
یا بازیکنی مثل گانسو که همه میدانند او زوج نیمار است قرار بود همراه نیمار به رئال بیاید اما با نیامدن نیمار او هم نیامد و بازیکنی مانند ماریو فرناندز که قرار بود زمستان پارسال(نیم فصل) با مبلغ 15 میلیون یورو به رئال بیاید وکیل او انقدر ناز کرد تا قیمتش به 20 میلیون رسید و رئال هم قید او را زد. جالب است بدانید وکیل نیمار و لوکاس مورا یک نفر است.(ونگر ریبریو).واگر رئال بتواند نظر او را جلب کنند میتواند این دو بازیکن را جذب کند. به هر حال به نظر میرسد که هیچکدام از بازیکنان اینده دار برزیل تا سال2014 از جایشان تکان نخورند و برزیل تبدیل به منطقه ی ممنوعه ای شده است نه تنها برای رئال بلکه برای تمام تیم ها

نگاهی به سمت چپ خط دفاع مارسلو یا کوئنترائو ؟

در طول تاریخ ، رئال مادرید بهترین دفاع چپ های جهان را داشته است و مشکل چندان جدی ای در آن سمت دیده نشده است . 
خوزه مورینیو این فصل نگاه ویژه ای به سمت چپ خط دفاع دارد .خرید فابیو کونترائو در فصل پیش با آن قیمت نجومی ، به عنوان یک بازیکن چند پسته (که پست اختصاصی آن دفاع چپ است) شاید در ابتدا لازم نبود .
پس از تحقیقات انجام شده به طرز عجیبی خبری بازتاب داه شد که فابیو کونترائو دومین مدافع گران قیمت تاریخ فوتبال (بعد از فردیناند) است و در این جایگاه په په و چند بازیکن دیگر هم قرار دارند .
انتظارات از کوئنترائو بالا رفته بود اما او شایستگی های خودش را نشان داد و در طول فصل در چندین بازی مهم مارسلو را نیمکت نشین خود کرد . خوزه کم کم به او ایمان آورده بود ، تا این که افتضاح اخلاقی اش باعث عصبانیت مربی شد و آن را در چندین بازی نیمکت نشین کرد .
این پایان کار نبود ، فابیو قدر خودش را دانست و پس از هو شدن در برنابئو و بازی های خوبی که از خود به نمایش گذاشت ، اعتماد مربی را به دست آورد و خودش را در ترکیب جا داد .
او در تمامی بازی هایی که حضور داشت نمایش قابل قبولی را از خود نشان داد تا این که بازی بایرن مونیخ فرا رسید . بدون شک (در بازی رفت) روی گل دومی که رئال خورد ، تاثیر مستقیمی داشت تا بازهم خوزه دچار تردید شود .
او برای بازی برگشت مارسلو را انتخاب کرد ، مارسلو هم خوب ظاهر شد اما اشتباهات بازیکنان دیگر ، باعث شد رئال معتبرترین جام اروپایی را از دست بدهد .
در فصل آینده ، مورینیو می تواند به همان اندازه که به سمت راست توجه می کند ، به سمت چپ هم توجه کند . درست است که رئال دو تا از بهترین مدافعان چپ جهان را دارد اما مورینیو باید بازیکنی را برای این پست برگزیند که با توجه به شرایط بازی ، بهترین عملکرد را به نمایش بگذارد .
برای مثال مارسلو در ال کلاسیکو ها نمایش بدی داشته است و حتی در ال کلاسیکو رفت لالیگا ، روی 2 گل از 3 گلی که رئال خورد ، تاثیر داشت اما کوئنترائو که قوای تدافعی چندبرابر بهتری نسبت به مارسلو دارد ، نمایش خوبی در ال کلاسیکو داشته است .
به نظر میرسد با توجه به یوروی فوق العاده فابیو ، مورینیو روی او حساب ویژه ای باز کرده است . تکنیک ، سرعت و فیزیک از نمونه های بارز مارسلو و فابیو می باشد .
اما مهم ترین چیزی که این دو را از یکدیگر تفکیک می کند : قدرت تهاجمی و تدافعی این دو بازیکن می باشد . مارسلو بازیکنی است که بیشتر در حملات حضور دارد و انصافا هم تاثیر بسزایی را در حملات می گذارد ؛ اما از طرفی دیگر ، کوئنترائو هم در حملات شرکت می کند (نه به اندازه مارسلو) اما قدرت تدافعی بالاتری نسبت به مارسلو دارد .
پس می توان نتیجه گرفت که با توجه به ویژگی هایی که این دو بازیکن دارند ، قطعا مربی بازیکنی را در سمت چپ انتخاب می کند که نیازهای تیم را برطرف کند و "شاید" مارسلو گزینه بهتری باشد ، چرا که رئال تیم هجومی ای است .
از طرفی دیگر در بازی های بزرگ بهتر است فابیو در ترکیب باشد ، چون نباید ریسک کرد و بازیکنی که قدرت تدافعی بالایی دارد و در حملات هم چهره خوبی به نمایش گذاشته ، مطمئنا گزینه بهتری خواهد بود .

دروغی به نام لاماسیا

دروغی که بارها و بارها تکرار شود ، کم کم شبیه واقعیت می شود . این اتفاقی است که برای "لاماسیا " یا به عبارتی آکادمی بارسلونا افتاده است . در حالی آکادمی بارسا به عنوان الگو برای باشگاه های دیگر شناخته می شود و آن را مثل پتک بر سر باشگاه های دیگر نظیر رئال می زنند که واقعیت چیز دیگری است . 
تردیدی نیست که در دهه اخیر (یا به عبارتی 15 سال اخیر) ، بارسلونا با رو کردن ستارگانی نظیر پویول ، ژاوی و اینیستا که محصول آکادمیش بودند ، توانست نشان دهد که می تواند بازیکنان بزرگی را تقویت کند اما در همین مدت رئال مادرید بازیکنانی نظیر کاسیاس (یکی از سه دروازه بان برتر تاریخ فوتبال جهان) ، رائول (یکی از بهترین مهاجمان تاریخ اسپانیا) و گوتی را رو کرد که هر کدام در نوع خود ستارگانی بودند .
اما مشکل این جاست که مطرح کردن سه ستاره ، دلیلی بر اسطوره ای بودن لاماسیا نیست و نباید به خاطر مطرح کردن فقط سه بازیکن ، این گونه سر و صدا راه بیافتد و آکادمی بارسا را توی بوق و کرنا کنند .
بقیه محصولات آکادمی بارسلونا ، بازیکنانی نهایتا متوسط هستند . از والدس (به عنوان رب النوع سوتی !) گرفته تا بوسکتز ، پدرو ، تیاگو و احتمالا مونتویا یا تیو برای فصل بعد . همه بازیکنانی متوسط چه بسا رو به ضعیف هستند . البته می توان پیکه و فابرگاس را به واسطه تجربیاتشان در انگلیس یا آلبا که در والنسیا بال پر گرفت را بازیکنانی متوسط رو به بالا خواند که طبیعتا آنها محصول کامل لاماسیا نیستند چرا که نزدیک به 60 میلیون یورو برای برگرداندنشان خرج شده است !
به طور مثال اگر قابلیت های بوسکتز را با گرانروی خودمان مقایسه کنیم ، به نتایج عجیبی می رسیم . در حالی بازیکن بارسا یار فیکس تیم ملی اسپانیا در یورو و جام جهانی اخیر بود که اگر او را از بازی این تیم در این مدت حذف می کردیم و اسپانیا ده نفره بازی می کرد ، باز هم چیزی از تیم دل بوسکه کم نمی شد ! هر چند که بی تردید ال پیراتا از نظر استعدادهای بازیگری هنوز فرسنگ ها تا "سرجیو بیسکوئیت " (به قول انگلیسی ها) ، فاصله دارد !
شمار دروازه بان های برتر از والدس در فوتبال اسپانیا هم بی شمار هستند یا پدرو که حتی اگر سهراب بوقی هم روی نیمکت می نشست ، راضی به بردنش به یوروی اخیر نمی شد . در واقع شاید اگر بارسا آنها را نمی خواست ، باید در یک تیم درجه دو توپ می زدند !
در سالهای اخیر ، به حق می توان محصولات آکادمی بارسا را متوسط رو به پائین خواند . بویان ، پس از چهار سال تقلا ، در نهایت جایی در تیم اصلی بارسا پیدا نکرد و با خرید بازیکنی مثل الکسیس ، عرصه را به خود تنگ دید و رفت . جفرن ، جیووانی دوس سانتوس یا نولیتو هم سرنوشت مشابهی داشتند .
بازیکنانی که از آکادمی بارسا رفتند هم به توفیق چندانی نرسیدند . در حالی که ماتا ، نگردو یا سولدادو به عنوان نمادهای آکادمی رئال ، از پرچمداران حال حاضر فوتبال اسپانیا هستند ، شاید فقط په په رینا را تنها بازیکن موفق آکادمی بارسا دانست که در جایی به جز کاتالونیا هم توانست موفقیت هایی کسب کند .
مخلص کلام این که آکادمی بارسا تردیدی نیست که یکی از بهترین آکادمی های فوتبال دنیاست ، اما نه به این شکل که آنها را الگویی برای فوتبال جهان بدانیم . امثال اینیستا تکرار ناپذیر هستند و اگر قرار است که با چند ستاره یک آکادمی را شگفت انگیز بخوانیم ، باید آکادمی سوسیه داد را الگو بدانیم که به طور مثال ، ژابی را رو کرده است .

هشت عامل براي احتمال زياد قهرماني رئال در سوپر كاپ

همه ي ما ميدانيم كه قرار است 2 و9 شهريور كه سوپر كاپ اسپانيا بين رئال مادريد برگزار شود همين بهانه خوبيست كه با مروري بر وضعيت تيم محبوبمان و اينكه چقدر شانس قهرماني داريم به استقبال اين بازي برويم
اول روحيه و انگيزه ي بالاي تيم:در فصل گذشته رئال در بازي برگشت ال كلاسيكو بارسلونا رو با نتيجه 2 بر1 و با ارائه ي يك بازي كاملا منطقي شكست و به نوعي دوباره اعتماد به نفس خود را براي ال كلاسيكو بدست آورد به علاوه در ليگ قهرمانان تا مرحله نيمه نهايي قاطعانه پيش رفت كه توسط بايرن مونيخ حذف شد همين مسئله انگيزه مورينيو كه ميخواهد با رئال هم قهرمان اروپا شود را بالا برده و همچنين انتظارات هواداران هم كه در چند سال اخير قهرماني در اروپا نداشته اند را از بازيكنان و كادر فني افزايش داده جدا از اين ها بازيكناني چون كريستيانو رونالدو و مسوت اوزيل به دنبال شكستن ركورد گلزني و پاس گل دادن هستند كريستيانو همچنين بدنبال كسب عنوان بهترن بازيكني ليگ قهرمانان اروپا براي پيمودن بخشي از مسير توپ طلا است

دوم خط دفاع عالي:خط دفاع رئال در فصل اخير فوقالعاده ظاهر شد هر چند كه در لاليگا از لحاظ خط دفاع پس از بارسلونا در جايگاه دوم قرار گرفت اما در ليگ قهرمانان اروپا كمترين گل خورده را داشت تا آنجا كه در مرحله گروهي فقط دو گل خورد كه هردو در بازي آخر بثمر رسيدند سرجيو راموس هم از لحاظ قطع ارتباط توپ بين بازيكنان حريف آمار فوق العاده اي داشت

سوم په په آنتي مسي:په په مدافع پرتغالي رئال پس از بازي فينال جام حذفي 2011كه با قهرماني رئال هم همراه بود به دليل تواناي بالا مهار كردن مسي ملقب به آنتي مسي شد اين بازيكن در ال كلاسيكو هاي بعد هم موفق بود(بجز نيمه نهايي ليگ قهرمانان كه در مقاله قبلي راجبش توضيح دادم) تا جايي كه مسي در سه ال كلاسيكوي اخير موفق به گلزني نشده

چهارم خط هافبك ممتاز:آمار خط هافبك مادريد فوق العاده بوده به طوري كه اوزيل بازيكن جوان رئال مادريد به تنهايي ژاوي و اينيستاي با تجربه را له كرده!!!اوزيل در دوفصل جمعا 57پاس گل داده در صورتي كه ژاوي و اينيستاي با تجربه هر دو سر جمع 52 پاس گل داده اند و اين در حالي است كه اوزيل تعداد كمتري بازي نسبت ژاوي و اينيستا داشته است!!!اما خط هافبك رئال فقط اوزيل نيست سامي خديرا كه در اين فصل واقعا ارزش خود را نشان داده يكي از مهره هاي مهم تيم است او كه به خوبي راه هافبك هاي تهاجمي را ميبندد براي ال كلاسيكو ميتواند خط هافبك بارسا كه شايد عامل اصلي قدرت بارساست را البته با كمك خط دفاع از كار بيندازد به علاوه فرار ها و دريبل هاي انفجاري و قدرت تمام كنندگي آنخل ديماريا هم براي بارسا مشكل ساز خواهد بود استفان گرانرو هم با اينكه بازي هاي زيادي براي رئال انجام نميدهد اما اگر دقت كرده باشيد در دقايق پاياني بشتر به بازي مي آيد بله اين تاكتيك مورينيوست دقايق آخر بازي را بيشتر به حفظ توپ ميپردازد و گرانرو براي اجراي اين تاكتيك بازيكن مناسبيست نمونه اش ال كلاسيكوي قبلي كه گرانرو بلافاصله بعد از به ثمر رسيدن گل كريستيانو رونالدو به جاي ديماريا به بازي آمد و چند كرنر را گرفت و و در موقع ضد حملات بارسا چند خطاي به موقع انجام داد كه يك كارت زرد هم گرفت

پنجم خط حمله فوق العاده:خط حمله رئال در فصل اخير بهترين خط حمله تاريخ شد و نتيجه اين ركورد شكسته شدن ركورد اتوئو مسي و هانري(سه تفنگدار)بود كه به نام هيگواين رونالدو و بنزما ثبت شد علاوه بر اين شكسته شدن بيشترين برد در يك فصل بود كه با 32 برد به نام مادريد ثبت شد ركورد بيشترين امتياز در يك فصل هم كه پيش از اين مطعلق به گوارديولاي بي منطق بود كه با 99 امتياز قهرمان شده بود اما امسال مورينيو با رئال مادريد100امتيازي شد تا اي ركورد هم براي بهترين تيم قرن ثبت شود به اين ها ضربات ايستگاهي فوق العاده كريستيانو را هم اضافه ميكنيم

ششم نقاط ضعف بارسلونا:از نقطه ضعف هاي بزرگ بارسا آسيب پذير بودن آن ها روي توپ هاي بلند است كه اگر دقت كنيد ميبينيد بارسا خيلي از گلهايي كه ميحورد از روي توپ هاي بلند و ضربات شروع مجدد است نقطه ضعف بعدي بارسا فقدان يك دروازبان خوب در اين تيم است هم پينتو و هم والدس دو دروازبان پر اشتباه هستند كه كمتر موقعيت تك به تكي را سيو ميكنند البته خط دفاع بارسا هم بر روي گل هايي كه ميخورند بي تقصير نيستند تا جاي كه اشتباهاتي كه در حفظ توپ انجام ميدهند چند بار كاردستشان داد مانند ال كلاسيكوي قبلي كه روي گل خديرا كه پويول در حفظ توپ نا موفق بود

هفتم درخشش بازيكنان جوان در بازي پيش فصل:در بازي با اوويدو ستارگان جوان همچون الكس و دنيس ثابت كرد كه فقط بارسلونا نيست كه آكادمي قوي دارد بلكه رئال هم از بازيكنان آينده داري در آكادمي خود بهره مند است شاي از نظر خيلي از شما دوستان استفاده از ستارگان آكادمي در ال كلاسيكو كار درستي نباشد اما مگر گوترديولا به تيو و تياگو بازي نداد؟مگر تياگو بد بازي كرد؟دنيس و الكس و موراتا چه از اين دو كم دارند؟ تيو بد بازي كرد اما بتدريج تجربه بازي كردن در برابر تيم هاي بزرگ را ياد ميگيرد و اشتباهاتش به مرور كمتر ميشود آيا زمان اين رسيده كه به ستارگان آكادمي خود فرصت دهيم؟شايد شما با عقيده من مخالف باشد اما من به شخصه اعتقاد زيادي به بازيكن سازي دارم و دوست دارم كه مورينيو حتي براي 10 دقيقه هم كه شده به اين جوانان بازي بدهد خواهشا راجع به قسمت هفتم مقالم حتما نظر بديد

هشتم شروع ضعيف بارسا:بارسا در بازي اولين بازي پيش فصل خود با وجود بخشي از تركيب اصلي خود از جمله والدس دني آلوز الكسيس و ماسكرانو آدريانو با نتيجه 2بر1تيم تقريبا ضعيف هامبورگ كه فقط دو بازيكن از تركيب اصلي خود را در اختيار داشت شكست داد لازم به توضيح است كه گل دوم بارسا به تشخيص كارشناسان داوري آفسايد اين گل دقيقا مشابه گل آفسايد بايرن به چلسي بود كه فرانك ريبري بعد از برخورد به پاي اشلي كول به ثمر رساند كه كارشناس خوب كشورمان آقاي مسعود مرادي تصميم داور را صحيح دانست

حالا به نظر شما چند درصد احتمال قهرماني داريم؟من كه ميگم 75درصد شما چطور

نقدی بر زندگی کاکا

با توجه به این که شایعازیادی مبنی بر این که ریکاردو کاکا از بین رئالی ها جدا و احتمالا راهی میلان خواهد شد نگاهی به تاریخچه این بازیکن محبوب پرز می اندازیم:
کاکا از جمله بازیکنانی است که فوتبال را در سنین کم اغاز کرد ودر همان اوایل نیز شمه گل زنی بالایی داشت وهمین ویژگی های کاکاست که او را از بقیه هافبک ها متمایز کرده
افتخارات ملی : کاکا وقتی 20سال سن داشت اولین بازی ملی خود را مقابل یکی از کشورهای ضعیف انجام داد حدود20دقیقه . ولی اولین بازی رسمی خود را در جام جهانی 2002مقابل بولیوی انجام داد که اتفاقا در ان بازی گل هم زد وشروع کار شماره 8 فعلی رئال از همین جا بود . یک بار قهرمانی جام جهانی در سال 2002 یک بار قهرمانی جام کنفدراسیون ها در سال 2005
افتخارات باشگاهی: کاکادر سال 2003به سن سیرو رفت وفقط در چند بازی اول در ترکیب اصلی میلان جایی نداشت واگر در رئال هم مصدوم نمیشد چه بسا از اول تا اخر بازی ها را فیکس بود .
کاکا مهم ترین اتفاق زندگیش بعد از ازدواج با کارولین را پیوستنش به میلان می داند چون میلان اون موقع جزئ بهترین تیم ها بود والبته امروز هم هست. که اولین بازیه کاکا مقابل انکونا اگر اشتباه نکنم بود که با برتری 2بر0 تیمش شد که در30 بازی ده گل به ثمر رساند و همراه روسونری ها قهرمان سوپرجام اروپا شد.
یک بار قهرمانی در سوپر کاپ اروپا در سال 2003 یک بار قهرمانی لیگ ایتالیا در سال 2003 یک بار قهرمانی در سوپر کاپ ایتالیا در سال 2004 واما افتخارات فردی ریکاردو: ساله 2006را می توان سال اغاز درخشش کاکا در میلان دانست چون با هتریک های پی در پی این بازیکن بود که خوب خودشا تو دله هوادران جا کرده بود و در ساله 2007 که تیر خلاص را به رقیبان میزد وهر روز طرفدار پیدا میکرد تا اینکه تمامیه افتخارات را درو کرد با بازی های بی نقصش یک بار گرفتن توپ طلای برزیل در سال 2002 دو بار انتخاب به عنوان بهترین بازیکن خارجی ایتالیا در سال های 2004 و 2006 یک بار انتخاب به عنوان بهترین هافبک اروپا در سال 2005 و 2007 انتخاب به عنوان بهترین بازیکن جهان در سال 2007 انتخاب بهترین فوروارد در سال 2007 که من کسی رو به خاطر ندارم به جز زیدان که تمامیه افتخاراتو کسب کرده باشه .
خاطرات تلخ کاکا:
وقتی کاکا ۱۸ سال سن داشت در هنگام تعطیلات به خانه مادر بزرگش رفت و در استخر روی دایو پرش یک لحظه تعادلش رو از دست داد و با کناره ی استخر برخورد کرد که در اثر این برخورد شش مهره ی ستون فقراتش شکست.وهمین اتفاق میتونست کاکا رو از رویایش یعنی فوتبال برای همیشه از دست بده ولی با اعتقاد به خدا و عیسی مسیح(ع) سلامتی خودش رو به دست آورد.
و به خاطر همین هست که کاکا هر وقت گل میزند با بلند کردن دستانش وبا انگشت اشاره اش از خدا تشکر میکند. ولی این خاطرات تلخ برای کاکا روز به روز بیشتر شد در سال 2008هم میلان افت کرد وهم خود ریکی دچار افت محسوسی شد واز ان روز کاکا روی قلتک بدشانسی افتاد وتا الان هم ندیدیم که یک بازی بر وفق مراد کاکا باشه حتی روزهای خوبش در رئال؟
حالا اگر شماها اون مودریچا میخوایند که رئاله به این بزرگی را مسخره کرده که حرفی نیست ولی اگر موافقید کاکا در رئال بمونه پس خواهشا ازش حمایت کنید. که امسال ساله کاکاست اگر مصدوم نشه کاری به بازی های پیش فصله کاکا نداشته باشید چون پارسال بدتر بود ودر بازی ها چیز دیگری را ثابت می کرد

روزشمار حضور کاکا در برنابئو:کارنامه ای پوچ


بدلیل احتمال فروش کاکا در این مقاله سعی شده تا مهمترین لحظات ریکاردو کاکا در رئال را به طور مختصر یاد آوری کرد.
قسمت اول: تابستان 2009 ریکاردو کاکا با قیمتی 63 میلیون یورویی با عقد قراردادی 5 ساله و در ازای دستمزد سالیانه 10 میلیون یورو به عنوان گرانترین بازیکن تاریخ فوتبال جهان(البته فقط برای چند روز)به رئال مادرید پیوست.در هنگام معارفه که در میان خیل عظیم هواداران در سانتیاگوبرنابئو(نزدیک به پنجاه هزار نفر) کاکا در اولین صحبنهایشبه عنوان بازیکن رئال مادرید قول داد تا راه بزرگانی همچون زیدان را ادامه و موفقیتها و جامهای زیادی یا برای هواداران به ارمغان آورد.
قسمت دوم: کاکا در ابتدای حضورش و در چند دیدار ابتدای فصل نمایش بدی نداشت تا اینکه مصدومیت و دو ماه خانه نشین شدن رونالدو دوران افت کاکا وتیمش رافراهم آورد.به گزارش رسانه ها ریکاردو از یک مصدومیت قدیمی رنج میبرد ولی برای رسیدن به جام جهانی در حالی که نیاز مبرم به جراحی داشت زمان عمل جراحیش را به پس از جام جهانی موکول کرد.بازی های نه چندان خوب کاکا وهمچنین شایعات روزنامه ها(که البته چیزی جز حقیقت نبود)هواداران رئال را کم کم نا امید میکرد تا نوبت به اولین ال کلاسیکوی کهکشانی های 2 در ورزشگاه نیو کمپ رسید.کادر پزشکی رئال رونالدو را آماده ی این دیدار کرده بودند تا شب دیدار رسید.رئال که در آخرین دیدارش با بارسلونا در سانتیاگو برنابئو با نتیجه ی خورد کننده ی 6 بر 2 شکست خورده بود چشم هایش را به ساقهای کاکا و رونالدو دوخته بود تا شاید با این دو ستاره بتوانند انتقام شکست قبلی را بگیرند.کاکا در این بازی شمه هایی از کاکای 2007 را به نمایش گذاشت و چه بسا اگر رونالدو دقت میکرد و پاس رویایی او را در مصاف تک به تک به پاهای والدز نمیکوبید رئال آن بازی را وشاید لالیگا را با پلگرینی برده بود.ولی علی رغم بازی خوب کاکا بارسا بازی را با تک گل زلاتان در موقعیتی مشکوک به آفساید برد.با این بازی اگرچه هواداران رئال از باخت تیمشان ناراحت بودند ولی نسبت به آینده ی کاکا در ادامه ی فصل امیدوار شدند اما افسوس که ریکی با بازی های معمولی و مصدومیتهای گاه و بیگاه هرگز تا پایان فصل آن بازی را تکرار نکرد.که اوج این بازی های بد بازی برگشت با المپیک لیون بود که حتی پلگرینی مربی وقت رئال در دقیقه ی 65 او را از زمین بیرون کشید.پس از آن بازی بود که پیغام مربی ترسو(که کاکا مسئولیتش را به گردن مدیر روابط عمومیش انداخت)در صفحه ی اجتماعیش رابطه ی کاکا و مربی را بیش از پیش شکراب کردو در اکثر اوقات استبان گرانرو جوان به کاکا ترجیح داده میشد.
قسمت سوم: پس از فصل نا امید کننده در رئال کاکا با اما و اگرهای زیاد به جام جهانی 2010 رفت تا لیدر و ستاره ی سلسائو در راه ششمین قهرمانی طلایی پوشان سرزمین قهوه باشد ولی آه نفرین طرفداران رئال دامنش را گرفت و در بازی با ساحل عج از زمین بازی اخراج شد و پس از آن هم در مرحلهی یک چهارم نهایی برابر هلند شکست خورد و حسرت جام به دلش ماندتا کاکایی که به خاطر جام جهانی رئال مادرید پر عظمت را بازی داده بود دست از پا درازتر و پس از چند روز استراحت و خوش گذرانی به مادرید برگشته وخد را به تیغ جراحان بسپارد!
قسمت چهارم: پس از جام جهانی و روی کار آمدن مورینیو در رئال کاکا دوران نقاهت پس از عمل جراحی را سپری میکرد و تا پایان نیم فصل اول در حال ریکاوری بود و همه امیدوار به اینکه مورینیو او را به دوران اوجش باز گرداند.مورینیو هم کاکا را بهترین خرید نیم فصل تیمش خواند تا به او روحیه دهد ولی کاکا پس از رفع مصدومیت چنان بی حال نشان داد که فقط در چند بازی نه چندان مهم اجازه حضور در میدان را پیدا کرد و اکثر نیم فصل دوم را با دودک در حال خوش و بش طی کرد!
قسمت پنجم: فصل سوم کاکا با انواع شایعات از پیوستن به میلان و چلسی و حتی اینتر شروع شد ولی مورینیو که توانسته بود بنزمای گربه را به شیر تبدیل کند راضی به فروش کاکا نشد تا اولین پیش فصل کامل کاکا با رئال شروع شود.با آغاز بازی های تدارکاتی وبازی های ضعیف کاکا وهمچنین بازی های درخشان بازیکنانی نظیر کایخون فشار مطبوعات بیش از پیش برای فروش او حس میشد ولی پس از شروع فصل نشان داد که میخواهد آن بازیکن دو سال گذشته را به فراموشی بسپاردو حتی در مقطعی و در چند بازی مسعود اوزیل بازیکن مورد علاقه ی مورینیو و ستاره ی جوان و آینده دار رئال را نیمکت نشین کرد که باز هم مصدومیتی یک ماهه به سراغش آمدو جایش را در ترکیب کاملا از دست داذ.ولی با مصدومیت دیماریا باز هم مورینیو به کاکا اعتماد کرد و از زوج کاکا-اوزیل استفاده کرد که انصافا هم بد کار نکرده بود که با بازگشت دیماریا کم کم نقشش کمتر و کم رنگ تر شد تا بازی با بایرن مونیخ که در مدت زمان حضورش در زمین چنان فاجعه بار بازی کرد که دیگر هیچ کس حتی طرفداران پر و پا قرصش هم امیذی به درخشش این بازیکن در رئال ندارند. قسمت آخر: با توجه به خرید قطعی مودریچ و حضور اوزیل و در مواقع لزوم دیماریا در پست بازیساز به احتمال بسیار زیاد کاکا در رئال نماند.کسی که میخواست جای بزرگانی چون زیدان را بگیرد هیچ تیمی حاضر نیست که 25 میلیون یورو بابتش هزینه کند و در آخر مثل بازیکنی همچون وودگیت از رئال خواهد رفت.

مارکا و آس حامی مسی!!

زمانی توپ طلا نقطه ی اوج کارنامه ی یک ابر ستاره بود.و انصافا به شایسته ترین بازیکن تعلق میگرفت.ولی در حال حاضر و با پیشرفت عصر الکترونیک در جهان نقش اصلی در دادن توپ طلا به یک بازیکن خاص را مطبوعات ایفا میکنند.وقتی در سه سال گذشته لیونل مسی این جایزه را برد دیگر هیچ چیز مبنی بر بزرگنمایی مطبوعات و قدرت لابی گری و عوام فریبی آنها برای دادن این جایزه به یک بازیکن خاص که سود سرسام آوری برایشان داشته باشد بر کسی پوشیده نیست.
وقتی بازیکنی در یک فصل فقط در لیگ داخلی قهرمان شده و در جام جهانی که ویترین نمایش بازیکنان تراز اول هست فاجعه بار ظاهر میشود ولی در آخر با اقتدار آرا به عنوان مرد سال فوتبال انتخاب میشود کاملا میتوان به قدرت مطبوعات در بزرگنمایی و دادن این جایزه ایمان آورد چون اکثر کاپیتانها و مربیان تیم های ملی کشورهای کوچک(که تعدادشان کم هم نیست)فقط شاید از طریق همین مطبوعات پیگیر فوتبال روز دنیا باشند و اصلا رقابتهای باشگاهی و ملی را زیر نظر نمیگیرند.
پیش از یورو 2012 مطبوعات پایتخت اسپانیا(آس و مارکا)که جزو بزرگترین روزنامه های دنیا هم میباشند متفق القول توپ طلای 2012 را حق کریستیانو رونالدو میدانستند وبا ادامه این روند میشد امیدوار بود که در ژانویه با فشاری که بر روی یوفا می آمد و همچنین با کسب آرای کشورهای کوچک و فاقد درک از فوتبال که فقط به طرف حزب باد حرکت میکنند توپ طلا از آن کریستیانو شود ولی با اتمام جام ملتهای اروپا و قهرمانی اسپانیا و درخشش ایکر کاسیاس کاپیتان لافوریا روخا چرخشش رسانه های مادریدی به سمت کاسیاس نه تنها باعث رسیدن سن ایکر به توپ طلا نمیشود بلکه با پراکنده کردن آرای مادریدی ها و دودستگی ایجاد شده باعث رسیدن چهارمین توپ طلای پیاپی به مسی هم میشود.
ولی اگر مارکا و آس با توجه به درخشش رونالدو در یورو و رساندن معمولی ترین پرتغال تاریخ به نیمه نهایی و حذف توسط قهرمان این جام از روی بدشانسی و در ضربات پنالتی به حمایت از او ادامه میدادند علاوه بر افتخاری که به یک بازیکن رئال مادرید میرسید میتوانست باعث بالا رفتن روحیه کریستیانو برای فصل بعد و کمکی برای رسیدن به آرزوی ده ساله مادریدیسموها که قهرمانی چمپیونزلیگ بود برسد.البته در این مطلب به هیچ عنوان قصد تخریب محبوبترین کاپیتان دنیا را نداشته ولی همانطور که همه ی ما میدانیم رائول گونزالس افسانه ای با آن کارنامه ی درخشانش به توپ طلا نرسید و کاسیاس هم با اینکه به نظر نگارنده ی این مطلب بهترین دروازه بان نیم قرن اخیر بالاتر از اشمایکل و بوفون و کان و ... هست
ولی توپ طلا باید به رونالدو برسد.چون هم دوئل شخصیش با مسی را برد و هم بهترین و تاریخی ترین لالیگای ممکن را.و در یورو هم عملکرد خوبی داشت.به هر حال شاید سوپر کاپ اسپانیا تعیین کننده ی مرد سال فوتبال جهان باشد.پس تا ژانویه منتظر مینشینیم.

نکاتی از بازی الکلاسیکو: آغاز جنگ

۱- مورینیو تیم را تا آخرین دقایق در مادرید نگه داشت و تنها برای انجام بازی به سوی کاتالان پرواز کرد. البته این بار بدون کاکا که دیگر با آمدن مو بور کروات هیچ جایی نخواهد داشت. بارسلونا و تیتو نیز به اندازه مورینیو محتاط بودند و ویا و آلبا را از ابتدا به بازی نگرفتند. قبلا هم رییس باشگاه بارسلونا اعلام کرده بود که هیچ رفاقتی با فلورنتینو ندارد و به همین دلیل، پرس و روسل با فاصله یک صندلی از هم نشسته بودند و در زمین هم خوزه و ویلانووا با احترام به هم دست دادند تا مشخص شود، این سوپرکاپ، مانند بازی پارسال نیست. انصافا آن بازی که انتظارش را داشتیم نبود.

۲- نیمه اول تنها دو فرصت گلزنی داشت که مسی از دست داد. فابیو و بوسکتس( بجز هنرمندی های غیر فوتبالی اش) بهترین های زمین بودند. مطمئنا په په حتی اگر اسمش را پلاتینی هم بداند از آلبیول بهتر کار می کند. خطاهای متعدد وی که به علت کندی این بازیکن در مقابل یکی از سریع ترین تیم های دنیا در طراحی حملات از عمق بود، کم کم کار دست لوس بلانکوس می داد. مادریدی ها که به نظر می رسد، به گل رسیدن در ابتدا هر نیمه برایشان عادت شده، توسط رونالدو به گل رسیدند. گرچه شایعات الموندو در مورد افسردگی CR7 و کدورت های میان مادرش و ایرینا از اساس شایعه است اما این غول ماهیچه ای امشب آن روحیه همیشگی را نداشت.

۳- هنوز لیزر انداختن ها به روی صورت رونالدو تمام نشده بود که پدرو روی حرکتی مشکوک به آفساید به گل رسید. نیوکمپ که هنوز انفجار را حس می کرد روی پنالتی مسی و ضربه آخر ژاوی روی حرکت ترکیبی بلوگرانا، سوپرکاپ را نزدیک تر از هر عنوان دیگری می دید. یکی از تغیراتی که مورینیو روی آن تمرکز زیادی دارد، افزایش حوصله در تیم است. مارسلو به جای اوزیل به میدان آمد و دیماریا هم کمی دیر اما در ۲۰ دقیقه مانده به انتها بازی به جای کایخون پا به نیوکمپ گذاشت. نکته جالب توجه در حین تعویض بنزما با هیگواین این بود که گوینده ورزشگاه نام دیماریا را به جای بنزما صدا زد. آلبا، فابرگاس و تلو هم یاران تیتو برای این بازی بودند. شاید یکی از تفاوت های تیتو با پپ در استفاده نکردن ویلانووا از سسک باشد. نقطه عطف بازی اقیانوسی از آب سرد بود که ویکتور والدس بر پیکر کاتالان ریخت. هرچند لاماسیا در پرورش بازیکنان تغییری در تاریخ ایجاد کرده اما تحمل کردن سوتی های ویکتور، صبر ایوب می خواهد. دی ماریا از اشتباه دروازه بان سوم اسپانیا، استفاده کرد تا کاپ، کمی از دستان ویکتور دور شود.

۴- این ال کلاسیکو ما را یاد نبردهای رائول و هیرو در مقابل گواردیولا و انریکه می اندازد. سراسر هیجان و البته بدون حاشیه. تغیر مربی از جهاتی به نفع سفید پوشان است چون فلسفه همانی است که قبلا بوده. جان لاک بارسلون(پپ) آن را طراحی کرده و فوکویاما(تیتو) آن را بسط داده. در حوالی لوس مرنگس هم کسینجر قدم می زند. کسی که گاهی استراتژی حمله اش صدای رسانه ها را در می آورد و گاهی در بهبوهه جنگ، اعلام می کند بردن اهمیتی ندارد، بلکه روش است که پیروز است. باید منتظر ماند تا ببینیم در آخرین صفحه از کتاب" پایان تاریخ و آخرین انسان" کدام فلسفه در جنگ آرماگدون پیروز است.

پینوشت
*جان لاک: طراح فلسفه لیبرالیسم و پیروزی لیبرال ها در جنگ آخر زمان *فوکویاما: فیلسوف آمریکایی-ژاپنی که در کتاب معروفش " پایان تاریخ و آخرین انسان" لیبرال دموکراسی را پیروز نهایی می داند
*کسینجر: یکی از بزرگترین طراحان استراتژی امریکا و طراح حمله امریکا به عراق
*آرماگدون: کوهی معروف در اورشلیم که ضد مسیح در آنجا کشته خواهد شد و به معنی آخر زمان است

قلم قرمز روی نام مزدور

نمی توانم بعضی چیزها را بفهمم . یکیش همین احتمال ماندن لاس . ماشاء الله رو که نیست ، سنگ پاست . بازیکنی که با حماقت تمام در همان پنج دقیقه اولیه یک بازی کارت می گیرد و در همان بیست دقیقه آغازین تا آستانه اخراج می رود تا مربی ناچار شود تعویضش کند و تازه قهر هم می کند تا دو ماه کنار گذاشته شود ، با پر رویی تمام این روزها در تمرینات حاضر می شود و انگار نه انگار !
بعضی بازیکن ها استعدادهایی خدادادی دارند اما به حدی قدرش را نمی دانند که فوتبالشان تمام می شود و آن استعداد خدادادی هم بلا استفاده می ماند . مثلا گوتی خودمان . بازیکنی که پاسهایی می دهد که شاید حتی زیدان کبیر هم در انجامش عاجز باشد ، بازیکنی که هوش و نبوغ سرشارش را می توان مثال زد ، اما حالا وضعش به جایی رسیده که باشگاه های درپیت نظیر وستهام برایش ناز می کنند و از او تست می خواهند !
دلیلش هم روشن است . این بازیکنان آن قدر تنبل هستند که زورشان می آید کمی به خود فشار بیاورند و اتفاقا یکی از ویژگی های این بازیکنان با استعداد ، "لجاجت " و "بدخلقی " است . فقط خودشان را آدم می شمارند و حرف توی مخشان نمی رود .
لاس هم همین طور است . سبک بازی ویژه و تکی دارد . در برخی زمان ها نشان داده که به مراتب تکامل یافته تر از " ماکله له " است . در عین آن که می تواند بی خطا حریف را منگ سازد ، این قدرت را دارد که با پاسهای دقیقش بازیسازی کند . اما حیف که بعضی اوقات اصلا حال ندارد که بازی کند چرا که قدر خودش را نمی داند .
اگر نگاهی به کارنامه لاس در برنابئو داشته باشیم ، در می یابیم که او هیچ کاری از خود بروز نداده است . کارنامه ای تقریبا به سپیدی دندان هایش . در سال اولش در یکی دو بازی اول ، به سان یک تراکتور ظاهر شد . اما در بازیهای کلیدی نظیر آنفیلد و مقابل بارسا در برنابئو ، با اشتباهات احمقانه و بچگانه اش ، پاشنه آشیل رئال مادرید بود.
در سال دومش با پلگرینی نشان داد که تقریبا با ژابی ناسازگار است و نه تنها خودش نمی تواند در کنار وی آماده باشد بلکه بازی ستاره سن سباستینی را هم خراب می کند . جالب آن که با مربی شیلیایی آرام هم ساز ناسازگاری را کوک کرد و پس از آن که در برخی بازیها نیمکت نشین یا سکونشین شد ، تصمیم به قهر گرفت که پلگرینی قضیه را زیر سبیلی (البته خودش سیبیلش را می تراشید ، شاید از دل بوسکه قرض گرفته باشد !) رد کرد .
مورینیو اما اعتقاد ویژه ای به او داشت . مربی پرتغالی با وجود خرید خدیرا ، همچنان به بازیکنی نظیر لاس نیاز داشت . با این که بازیکن فرانسوی در سال اول مورینیو ، تقریبا هم اندازه خدیرا از نظر دقایق بازی کرد ، اما قدر محبت را ندانست و در تابستان گذشته ، با اراده خودش خواستار رفتن شد .
در این میان یک نکته بامزه رخ داد که نشانه بارز خودخواهی لاسانا دیاراست . رئال و تاتنهام برای انتقالش با قیمت 11.5 میلیون یورو در سال گذشته به توافق رسیدند . همه فکر می کردند همه چیز تمام شده اما ... لاس به خاطر مسائل مالی نرفت ! بله ، جالب است . علت اصلی یاغی گری لاس به قول خودش ، پیوستن شاهین به رئال بود و این که قرار نیست فرصتی پیدا کند . اما او زندگی فوتبالی خود را فدای پول کرد .
در حالی که می توانست در باشگاهی نظیر تاتنهام فرصت بازی بیشتری پیدا کند و چه بسا با سرازیر شدن پیشنهادات بهتر ، دستمزدش را افزایش دهد اما حاضر شد که یک سال تقریبا سفید را در رئال داشته باشد و یورو را به سادگی از دست بدهد اما چندرغاز بیشتری که قرار بود در رئال بگیرد را به جیب بزند .
بالاخره لاس ماند . عجیب بود که مربی منظم و اهل حساب و کتابی نظیر مورینیو این گونه شیفته یک بازیکن شده بود که حاضر شد چنین خفتی را بپذیرد و این گونه طغیانی را به سادگی زیر سبیلی (شرمنده ویسنته جان ، دوباره مزاحم شدیم ، دو دقیقه آمده بودیم خودتان را ببینیم !) رد کند . واقعا شگفت که لاسی که در هیچ کدام از اردوهای پیش فصل نبود ، از نظر مورینیو بالاتر از امثال گرانرو قرار گرفت و در همان بازیهای اول فصل فیکس شد و اتفاقا یک سوتی مهلک مقابل رایو داشت .
اما لاس ، بی وجدان تر از این حرفها بود . نمک مورینیو را خورد و نمکدانش را شکست . در ال مادریگال و پس از تعویض شدنش در نیم ساعت اولیه ، بلافاصله روی سگی خود را نشان داد تا مربی پرتغالی در مقطع کلیدی فصل ، روی اسمش قلم قرمز بکشد . در حالی که در سه بازی حساس مقابل بایرن و بارسا در هفت روز ، لاس می توانست به عنوان یک بازیکن انرژیک و خستگی ناپذیر ، عصای دست مورینیو باشد اما مربی پرتغالی چاره ای نداشت جز این که کاملا بی خیالش شود .
حالا در تابستان 2012 ، لاس باز هم می خواهد بماند . واقعا چرا ؟ جز این که می خواهد یک سال باقیمانده از قراردادش تمام شود و سال بعد یک قرارداد مالی عالی با هر باشگاهی که دلش می خواهد ببندد ؟ آیا او یک بازیکن خودخواه نیست که منافع باشگاه برایش کوچکترین ارزشی ندارد ؟!
در حالی که بازیکنانی نظیر گرانرو و کایخون در حالی که دستمزدشان نصف لاس هم نیست ، همیشه در خدمت تیم هستند چرا باید به بازیکنی اعتماد شود که منافع تیمی برایش پشیزی ارزش ندارد و فقط خودش مهم است ؟ اصلا کسی که حاضر شده حضور در تیم ملی کشورش و یورو را فدای پول کند ، را می توان فوتبالیست دانست یا او چیزی بالاتر از یک مزدور (کسی که برای انجام کاری پول می گیرد ، فرقی ندارد که آن کار چه باشد ، فقط به پولش اهمیت می دهد) نیست ؟! مگر او در این سه سال و نیم چه گلی بر سر رئال زده که حالا بخواهد بزند ؟
این جا رئال مادرید است . برنابئو استادیومی است که "غیرت " را ارج می نهد . همان گونه که اسطوره ای نظیر کریستیانو هم تا غیرت نشان نداد ، نتوانست محبوبیت کسب کند . پس پول پرست ها هیچ حقی ندارند که در آن گام بردارند . زودتر برو آقای لاس ، زود تر ...

کاتالان ها و کپک ها!

تصمیم گرفتم در مورد چیزی بنویسم که بهانه ی جدید کاتالان ها ست.
کاتالان ها بهانه ای جدید برای پوشاندن حقایق یافته اند : ژنرال فرانکو! آن ها بهانه هایی آورده اند که حتی کسی که چیزی از فوتبال نمی فهمد ، آن ها را بشنود ، می خندد!آن ها ادعاهای عجیبی می کنند و می گویند فرانکو باعث شده که مادریدیسموها جام های زیادی را در آن زمان بگیرند!عجیب است!پس اسطوره ها چه می شود؟مگر اسطوره های رئال در ژمان فرانکو وجود نداشتند که یک تنه تیم را به موفقیت می رساندند؟چرا آن ها چنین فکری را می کنند!درست است فرانکو رئیس آن ها را به قتل رساند اما به دلیل سرپپیچی خود رئیس بارسلونا از فرمان ها بود.در سال 1943 مادریدی ها در یک بازی تاریخی بارسلونا را با نتیجه 11- 1 شکست دادند یا بهتر است بگویم نابود کردند.بعد از مدتی آن ها اعلام کردند که فرانکو خانواده های بازیکنان بارسا را گروگان گرفت تا تن به چنین باختی بدهند!تناقض ها از همین جا شروع می شود !
آن ها قبلا اعلام کردند که رئالی ها نیمی از جام های معتبر را در زمان فرانکو و به کمک او می گرفتند و بردهای آن ها از جمله برد 11-1 آن ها هم با کمک فرانکو به دست آمده است.اما مادریدی ها دلیل می آورند..اگر این گونه باشد که آن ها می گویند،پس برد 5-0 بارسلونا در برابر مادرید در سال 1945 چه بود؟یعنی دقیقا 2 سال بعد از نتیجه تاریخی 11-1.مگر فرانکو در آن زمان حکومت نمی کرد؟پس چرا گذاشت رئال چنین باخت سنگینی را بدهد ..
حتی آن ها در سال 1940 هم به سویا 11-1 باخت دادند ! نکند این هم به کمک فرانکو به دست آمده است؟واقعا کمبود تا چقدر؟آیا کسی از کاتالان ها وجود دارد که این سوال ها را پاسخ بدهد؟.. واقعیت این است که آن ها نمی توانند درک کنند.فوتبال فراز و نشیب های زیادی دارد و از نتایج بارسلونا می توان خیلی راحت فهمید که آن ها تا سال 1944 تیم متوسطی بودند.آن ها تا 6 سال قبل هم تیم متوسطی بودند . آری این تناقض خیلی مشهود است که آن ها برای پوشاندن حقایق رو به خرافات می آورند.تمامی جام های به دست آمده برای رئال مادرید کاملا پاک بوده است ولی آن ها می خواهند مانند کپک ها رفتار کنند،ما رئالی ها چکار کنیم؟

مقایسه ی کاکا و اینیستا

ﮐﺎﮐﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻢ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻓﯿﮑﺲ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺍﯾﻨﯿﺴﺘﺎ ﺍﮐﺜﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎ ﻓﯿﮑﺲ ﺑﻮﺩ
ﮐﺎﮐﺎ ﺩﺭ یکی ﺍﺯ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﻓﺼﻞ ﻫﺎﺵ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺍﯾﻨﯿﺴﺘﺎ ﺩﺭ یکیﺍﺯ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻓﺼﻞ ﻫﺎﺵ ﺑﻮﺩ
ﮐﺎﮐﺎ 8 ﮔﻞ ﺩﺭ ﻓﺼﻞ ﻗﺒﻞ ﺯﺩ ﻭ 15 ﭘﺎﺱ ﮔﻞ ﺩﺍﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺍﯾﻨﯿﺴﺘﺎ 8 ﮔﻞ ﺯﺩ ﻭ 11 ﭘﺎﺱ ﮔﻞ ﺩﺍﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﮐﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﻤﺎﺭﯾﺎ ﻣﺼﺪﻭﻡ ﺑﻪ ﺗﺮﮐﯿﺐ ﺍﺻﻠﯽ ﺭﺋﺎﻝ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺷﺪ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺑﺎ ﺑﺎﺭﺳﺎ ﺑﻪ 10 ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﮐﺎ ﯼ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﺎ ﺑﯽ ﻣﻬﺮﯼ ﺧﻮﺯﻩ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩﺵ
ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﯾﻤﺎﺭﯾﺎ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺩﺍﺩ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﮐﻢ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯿﮑﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺩ ﺍﻟﮑﻼﺳﯿﮑﻮ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﻤﯿﺸﺪ ﮐﻪ کیﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﻣﯿﺸﻪ
ﺩﺭ ﺩﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﺩﺭ ﺗﯿﻢ ﻣﻨﺘﺨﺐ ﻫﻔﺘﻪ ﻟﯿﮓ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻥ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﯾﮑﻨﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺣﺬﻓﯽ ﻫﻤﯿﻦ ﻟﯿﮓ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﻭ ﺗﯿﻢ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺮﮔﺸﺖ
ﻫﻢ ﮔﻞ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﻫﻢ ﭘﺎﺱ ﮔﻞ ﻣﯿﺪﻩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺧﻮﺯﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﺪﻩ ﻭ ﺗﺎ ﮏﯾ ﻣﺎﻩ ﭘﯿﺶ ﻣﺼﺪﻭﻡ ﺑﻮﺩ
ﻓﻘﻂ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺎ ﺑﺎﯾﺮﻥ ﻧﻘﻄﻪ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺎﮐﺎ ﺩﺭ ﻓﺼﻞ ﻗﺒﻞ ﺑﻮﺩﻩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻢ ﮐﺎﮐﺎ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﯽﮑﯾ ﺍﺯ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ
ﻓﻮﺗﺒﺎﻟﯿﺶ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﮏﯾ ﻫﺎﻓﺒﮏ ﻧﻔﻮﺫﯼ ﺁﻣﺎﺭ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻟﯿﻪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺣﺪ ﮐﺎﮐﺎ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﮐﺎﮐﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﯽ ﻣﻬﺮﯼ ﺧﻮﺯﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ﺁﻣﺎﺭ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺟﺰ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﺎﯾﺮﻥ ﻣﻮﺛﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﮔﻪ ﺧﻮﺯﻩ ﺑﻪ
ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺩﯾﻤﺎﺭﯾﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﮐﺎ ﺑﻬﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻵﻥ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﮐﺎﮐﺎ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻨﯿﺴﺘﺎ ﯼ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺁﻣﺎﺭﺵ ﺍﺯ ﮐﺎﮐﺎ ﯼ ﻧﺎ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺿﻌﯿﻒ ﺗﺮﻩ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ
ﻣﻨﺘﻘﺪﺍﻥ ﮐﺎﮐﺎ ﻣﯿﺬﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻭﻧﺴﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺎﮐﺎ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺍﻣﺎ ﺧﺪﺍﯾﯿﺶ ﯾﻪ ﮐﻢ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﻫﻢ ﺧﻮﺑﻪ
ﺩﺭ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺧﺒﺮ ﻣﺬﺍﮐﺮﻩ ﯾﻪ ﺗﯿﻢ ﺑﺎ ﮐﺎﮐﺎ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﺜﻞ : ﺗﺎﺗﻨﻬﺎﻡ ﻭ ﻣﺎﻻﮔﺎ ﻭ ﯽﭘ ﺍﺱ ﺟﯽ ﻭ ﻣﯿﻼﻥ ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﻫﺮ ﺟﺎ ﺑﺮﯼ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ
ﻭ ﯾﺎﺩﻣﻮﻥ ﻧﻤﯿﺮﻩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﯿﻢ ﺯﺣﻤﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﯼ ﮐﺎﮐﺎ ﺣﺎﻻ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﯿﻪ ﺣﯿﻒ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﻩ ؟
ﺍﮔﻪ ﺑﻤﻮﻧﻪ ﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺮﺳﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﻧﻤﯿﺸﻪ ؟