۱- مورینیو تیم را تا آخرین دقایق در مادرید نگه داشت و تنها برای انجام بازی به سوی کاتالان پرواز کرد. البته این بار بدون کاکا که دیگر با آمدن مو بور کروات هیچ جایی نخواهد داشت. بارسلونا و تیتو نیز به اندازه مورینیو محتاط بودند و ویا و آلبا را از ابتدا به بازی نگرفتند. قبلا هم رییس باشگاه بارسلونا اعلام کرده بود که هیچ رفاقتی با فلورنتینو ندارد و به همین دلیل، پرس و روسل با فاصله یک صندلی از هم نشسته بودند و در زمین هم خوزه و ویلانووا با احترام به هم دست دادند تا مشخص شود، این سوپرکاپ، مانند بازی پارسال نیست. انصافا آن بازی که انتظارش را داشتیم نبود.

۲- نیمه اول تنها دو فرصت گلزنی داشت که مسی از دست داد. فابیو و بوسکتس( بجز هنرمندی های غیر فوتبالی اش) بهترین های زمین بودند. مطمئنا په په حتی اگر اسمش را پلاتینی هم بداند از آلبیول بهتر کار می کند. خطاهای متعدد وی که به علت کندی این بازیکن در مقابل یکی از سریع ترین تیم های دنیا در طراحی حملات از عمق بود، کم کم کار دست لوس بلانکوس می داد. مادریدی ها که به نظر می رسد، به گل رسیدن در ابتدا هر نیمه برایشان عادت شده، توسط رونالدو به گل رسیدند. گرچه شایعات الموندو در مورد افسردگی CR7 و کدورت های میان مادرش و ایرینا از اساس شایعه است اما این غول ماهیچه ای امشب آن روحیه همیشگی را نداشت.

۳- هنوز لیزر انداختن ها به روی صورت رونالدو تمام نشده بود که پدرو روی حرکتی مشکوک به آفساید به گل رسید. نیوکمپ که هنوز انفجار را حس می کرد روی پنالتی مسی و ضربه آخر ژاوی روی حرکت ترکیبی بلوگرانا، سوپرکاپ را نزدیک تر از هر عنوان دیگری می دید. یکی از تغیراتی که مورینیو روی آن تمرکز زیادی دارد، افزایش حوصله در تیم است. مارسلو به جای اوزیل به میدان آمد و دیماریا هم کمی دیر اما در ۲۰ دقیقه مانده به انتها بازی به جای کایخون پا به نیوکمپ گذاشت. نکته جالب توجه در حین تعویض بنزما با هیگواین این بود که گوینده ورزشگاه نام دیماریا را به جای بنزما صدا زد. آلبا، فابرگاس و تلو هم یاران تیتو برای این بازی بودند. شاید یکی از تفاوت های تیتو با پپ در استفاده نکردن ویلانووا از سسک باشد. نقطه عطف بازی اقیانوسی از آب سرد بود که ویکتور والدس بر پیکر کاتالان ریخت. هرچند لاماسیا در پرورش بازیکنان تغییری در تاریخ ایجاد کرده اما تحمل کردن سوتی های ویکتور، صبر ایوب می خواهد. دی ماریا از اشتباه دروازه بان سوم اسپانیا، استفاده کرد تا کاپ، کمی از دستان ویکتور دور شود.

۴- این ال کلاسیکو ما را یاد نبردهای رائول و هیرو در مقابل گواردیولا و انریکه می اندازد. سراسر هیجان و البته بدون حاشیه. تغیر مربی از جهاتی به نفع سفید پوشان است چون فلسفه همانی است که قبلا بوده. جان لاک بارسلون(پپ) آن را طراحی کرده و فوکویاما(تیتو) آن را بسط داده. در حوالی لوس مرنگس هم کسینجر قدم می زند. کسی که گاهی استراتژی حمله اش صدای رسانه ها را در می آورد و گاهی در بهبوهه جنگ، اعلام می کند بردن اهمیتی ندارد، بلکه روش است که پیروز است. باید منتظر ماند تا ببینیم در آخرین صفحه از کتاب" پایان تاریخ و آخرین انسان" کدام فلسفه در جنگ آرماگدون پیروز است.

پینوشت
*جان لاک: طراح فلسفه لیبرالیسم و پیروزی لیبرال ها در جنگ آخر زمان *فوکویاما: فیلسوف آمریکایی-ژاپنی که در کتاب معروفش " پایان تاریخ و آخرین انسان" لیبرال دموکراسی را پیروز نهایی می داند
*کسینجر: یکی از بزرگترین طراحان استراتژی امریکا و طراح حمله امریکا به عراق
*آرماگدون: کوهی معروف در اورشلیم که ضد مسیح در آنجا کشته خواهد شد و به معنی آخر زمان است