سلام گونزالوی عزیز 
می دانم خوب نیستی ، پس حالت را نمی پرسم . هر چقدر با خود کلنجار می روم که نمک روی زخمت نپاشم نمی توانم . نمی توانم سکوت کنم . درست مثل بغضی که توی گلوی توست ، من هم حالم خوش نیست . دارم منفجر می شوم . باید به یکی بگویم دردم را ، چه بهتر که آن یک نفر خودت باشی .
می دانم که چقدر عاشق رئال مادرید هستی . اما انگار قرار نیست این عشق دو جانبه باشد . برخی نمی خواهند و نمی خواستند که این گونه شیفته ات باشند اما تو کم نیاوردی . ایستادی و با تعصبی که داشتی هر مصیبتی که می شد کشیدی و خم به ابرو نیاوردی .
نیستلروی را یادت هست ؟ رائول را چطور ؟ کاسانو ؟ ساویولا ؟ هونته لار ؟ خودت می دانی چه می خواهم بگویم . مگر این ها کم نامهایی بودند . رود که به تو گفته بود "گلزنی مثل سس کچاپ است " همین چند ماه پیش بود که بهترین مهاجم قرن 21 شد ، "مستر" رائول و آن چیپ های استادانه اش ، آقای گل تاریخ باشگاه بود . ساویولا پس از آن که از رقابت با تو کم آورد ، راهی لیگ پرتغال شد و از بهترین های این تیم شد . کاسانو آن قدر رشد کرد که مهاجم فیکس میلان شد . هونته لار هم حالا در لیگی نظیر بوندسلیگا از بزرگان است. اما همه این نامهای بزرگ ، مقابل تو نیمکت نشین بودند . آری ، تو شایسته تر از همه شان بودی . این تو بودی که همه شان را به زانو در آوردی ...
اما برادر ، زمانه عوض شده است ، دیگر خبری از عدالت نیست . انگار کسی برایت تره هم خرد نمی کند . تو هنوز همان گونزالویی ، هنوز از کمترین موقعیت ها ، یک گل شیک می سازی . اما انگار معیارها عوض شده ، در فوتبالی که برخی ها مدرنش می خوانند ، گل نزدن برای یک مهاجم معیار رسیدن به ترکیب اصلی است . به خصوص اگر آن که مهاجم در بازیهای مهم فصل بهترین موقعیت ها را از دست بدهد عزیزتر هم می شود ...
نمی دانم مشکل از کجا ریشه می گیرد . شاخ که در نیاورده ای ، ذره ای هم که از استعدادهایت کم نشده ، خودت می دانی مشکل کجاست ؟ معلوم است که می دانی اما به روی خودت نمی آوری . مشکلت آن است که رپر نیستی . مدیر برای خریدنت به خانه تان نیامده و قیمتت زیاد بالا نبوده . اهل ناز کردن نیستی و بدتر از همه این که پاسپورتت پرتغالی نیست و وکیلت هم نامش خورخه مندس نیست ... وای وای وای ، می دانی چه خبطی کردی ؟ مگر نمی دانی که در این زمانه کذایی حتی اگر یک تن تعصب داشته باشی پشیزی ارزش ندارد ؟ چرا فکر کردی بدون خورخه مندس هم می توانی در رئال دوام بیاوری ؟
گفتم تعصب یاد پارسال افتادم . یادت است که چقدر پدرت در آمد تا به فینال کوپا برسی ؟ مصدومیتی که باید 6 ماه طول می کشید را در عرض 100 روز تمام کردی . پزشکت می گفت که هر کس دیگری جز تو بود باید فوتبالش را تمام می کرد اما ... آها یادم افتاد . تو هم قربانی بودی . آقای مربی گفته بود که باید جراحی شوی اما تو به حرف والدانو گوش دادی که طب سنتی را پیشنهاد کرده بود . وای وای وای ، چه کار بدی ... ! مگر نمی دانستی والدانو جیز است ؟ چه فکری با خودت کردی با آن "مادریدیستای دروغین " که اصلا از اول هم دشمن رئال بوده !! و همه این سالهایی که در رئال بازی کرده هم حتما به زعم آقایان قصد جاسوسی داشته دم پر شدی ؟
از روی نیمکت دیدی که کوئنت رائو پس از بدترین بازیش به ترکیب اصلی رسید . په په با وجود تمامی انتقادات پس از لگد کردن دست مسی در نیوکمپ فیکس می شود . دیدی بد هم بازی نکردند . اما برای تو ماجرا فرق دارد . اگر بهترین بازیت را کنی هم در بازی بعدی نیمکت نشین می شوی . همه دیدند و آمار هم می گوید که وقتی در کنار بنزما فیکس شدی ، بهترین بازیهایت را انجام دادی . بنزما یک وینگر است که در پست غیر تخصصی جای تو را گرفته اما مربی نمی خواهد این را بگوید .
مربی گفت که "فقط یک احمق تو را می فروشد " آری ، راست گفت . اما حقیقتا خیلی چیزهای دیگر هم گفت ! حرفهایش مثل سیاستمداران ، وعده سر خرمن است . مگر قرار نبود "موراتا " امسال بخشی از تیم اصلی باشد و زیر سایه ات شاگردی کند ؟ پس چه شد ؟
همین مربی به راموس پنالتی می دهد اما تو را انتخاب نمی کند چرا که می ترسد تو زننده گل صعود به فینال اروپا باشی و آن قدر محبوب شوی که نتواند از دست این تعصبت که بدجور توی ذوقش می زند خلاص شود . مگر نمی دانی که رئال جای بازیکنان "بی بی فیس " یا "رپر " است . چه فکری با خودت کردی که گمان کردی با شایستگی هایت می توانی به جایگاهی برسی ؟ مگر کشک است ؟ چرا حاشیه نداری تو پسر ، چرا ؟...

بی خیال . دیگر چه خبر ؟ جفای زمانه که غصه ندارد برادر . همه ما می دانیم که آن استعدادی که در ساق پای توست را کسی در دنیا ندارد . غصه نخور عزیز ، تو هر جای دنیا باشی قلبت برای رئال می تپد ، اگر در لالیگای امسال فیکس بودی ، چه بسا به کفش طلا هم می رسیدی و مطمئنا آن قدر عزت نفس داری که وقتی این کم محلی ها را می بینی ، پا روی قلبت بگذاری و تصمیم دیگری بگیری ... تصمیمی که نمی توانم به آن فکر کنم ...
سرت را درد نیاورم ... چه کنم که نمی توانم آرام بگیرم . نمی توانم تصور کنم که شماره 20 بر تن یکی از آن "مندسی" هایی باشد که بازیشان دو زار نمی ارزد . آنهایی که برایشان صد برابر تو خرج می شود اما استعدادی که تو داری را در خواب هم نمی بینند . نمی دانم چه کاری از دستم بر می آید ، فقط می توانم به تو قول بدهم که هر چه که شد به تو حق بدهم . انتظار ندارم خفت بکشی . پس هر جا که می روی برو و خودت را اثبات کن ...