خطر! به سوختن رویاها نزدیک می شوید!
کشف دلیل این که چرا رئال مدل 13-2012 شباهتی به آن تیم ندارد ، آسان نیست . از کادر مدیریتی گرفته تا کادر فنی و بازیکنان را باید در آن دخیل دانست .
از مبرهن ترین دلایل ، افت چشمگیر توپخانه رئال است . در سه لالیگای گذشته هر دو تیم برتر نزدیک به صد گل زده اند ، بی جا نیست که انتظار داشته باشیم که رئالی که 170 دقیقه در زمین بتیس و سویا قادر به جبران گل خورده نیست ، به لالیگا دست یابد؟
لوکی که شانس نیاورد
ریشه اولیه شش باخت در چهار ماه را باید در فصل نقل و انتقالات جستجو کرد . جایی که می شد حدس زد که رئال در آن از حریفانش عقب مانده و "نمره مردودی " گرفته است . در آغاز فصل گفتنش به نظر دوستان جرم بود اما حالا که چندین ماه گذشته زمان هم اثبات می کند که این حرفها نه تنها جرم نبوده ، بلکه اسرار آشکاری بود که حالا نمایان تر شده اند .
رئال مادرید به خاطر پنج میلیون ناقابل (آن هم در حالی که 15 برابرش سه سال پیش صرف بازیکنی بدون هیچ گونه خاصیتی شد!) سه ماه آزگار منتظر مودریچ بود . بازیکنی که قرار بود برگ برنده مورینیو برای فصل جدید باشد اما حقیقت جز این نیست که تفاوت سرعت و سبک لیگ های انگلیس و اسپانیا به حدی زیاد بود که می شد حدس زیاد که این بازیکن دو ، سه ماه اول حضورش در فوتبال اسپانیا را باید بیشتر به "سیاحت " بپردازد تا "ارائه " خودش درون زمین .
نمی دانم با این تعلل چه عاید باشگاه شد . رئال توانست که به دنیا بفهماند که پول زور به کسی نمی دهد؟!! حالا این کار باعث می شود که باشگاه بعدی با رئال چانه نزند ؟ 5 میلیون یورو ارزشش را داشت که لالیگا دور تر از کل پنج سال اخیر شود ؟ آیا اگر خدای ناکرده لالیگای امسال از دست برود ، ضررهای مالی قابل مقایسه با این پولی خواهد بود که برای باشگاهی نظیر رئال اصلا قابل محاسبه نیست .
پارسال دیرترین خرید رئال در اواسط تیر ماه انجام شد که کوئنت رائو بود . او در زمانی که به رئال آمد در پست های هافبک وسط ، بال راست و حتی دفاع راست تست شد تا بتواند که با سرعت بازی تیم هماهنگ شود. مسلما اگر خرید او هم تا روزهای آخر فصل نقل و انتقالات طول می کشید ، می توانست فصلی فاجعه بار داشته باشد (هر چند که فصل قبل هم چنگی به دل نزد!) .
این که می گویند مورینیو به فکر نوآوری نیست ، دروغ محض است . اتفاقا رئال از همین جا ضرر خورد که می خواست با استفاده از زوج ژابی - مودریچ و ارائه تاکتیکی جدید نوآوری کند اما مگر در لالیگایی که در سه دوره اخیر قهرمانش بالای 90 امتیاز گرفته ، امکان آزمون و خطا وجود دارد ؟ مسلما خیر ، باید با تمام قوا حاضر شد و هر بازی برای خودش یک پا فینال است .
فرض کنید که جای این همه دست دست کردن ، مودریچ در اردوی ایالات متحده رئال مادرید را همراهی می کرد و مشخص می شد که با ژابی ناسازگار است و چنین زوجی قابل استفاده نیستند . در آن صورت بود که رئال مادرید نمی گذاشت که هافبک دفاعی هایش کم شوند و مثلا گرانرو را نگه می داشت یا اصلا یک هافبک وسط دیگر می خرید .
البته مربی هم کم تقصیرکار نیست. او از زمان حضورش در بریتانیا می دانست که لوی چه آدم دندان گردی است ، پس می توانست کلا قید این معامله را بزند و به گزینه های دیگر فکر کند ، مثل کاسورلا و حتی یک گزینه کهکشانی نظیر سیلوا.
مرد خندان کجایی ؟
اما شاید نگاهی به بازیهای رئال با بتیس و سیتی
(در برنابئو) بتواند که یک تفاوت بزرگ را در ساختار هجومی رئال به اثبات
رساند . در هر دو بازی حریف در یک سوم تدافعی خود خیمه زده بود و به ضد
حملات دل بسته بود اما فرقش چه بود که در یکی نتیجه برگشت و افسانه ای شد و
آن یکی کابوسی غیر قابل جبران ؟
حالا که مارسلو نیست بیش از همیشه می
توان ارزشهایش را درک کرد . اگر بخواهیم سه بازیکن از ساختار رئال را نام
ببریم که اگر نباشند تیم کلا زیر و رو می شود مسلما یکی از آنها پسرک خندان
برزیلی خواهد بود . (دو تای دیگر هم طبیعتا ژابی و کریستیانو!) او بر خلاف
دی ماریا که اکثر دریبل هایش بی دقت و با سری رو به پایین هستند ، کاملا
مثبت و مفید بازی می کند .
مارسلو از معدود نوابغ باقی مانده است که
فوتبال ماشینی در او رسوخ نکرده و هر کسی که او را بهترین مدافع چپ جهان
نداند ، خودش را فریب داده است . شاید گاهی اشتباهاتی انجام دهد اما مضراتش
در مقابل سودی که به تیم می رساند ، به سان یک سوزن در اتاقی پر از کاه
است.
وقتی که او بود ، دی ماریا ناچار نمی شد که خود را با مارادونا و
زیدان اشتباه بگیرد . "رشته فرنگی" در حضور مارسلو سعی می کرد که با دقت و
ظرافت از توپهایی که به او می رسد بهره ببرد ، چرا که قرار نبود همه توپها
در بازی (بر خلاف حالا) به او برسد .
اصلا نمونه اش فینال کوپا دل ری
2011 در مستایا . این مارسلو بود که با هوش بالایش یار حریف را فریب داد و
توپ را برای دی ماریا انداخت تا ال فیدئو با یک سانتر مواج و دقیق ، زمینه
ساز گل کریستیانو شود . کریستیانویی که بی تردید خودش هم می داند که نبود
مارسلو تاثیر قابل توجهی روی افت آمار گلزنیش نسبت به آغاز فصل دارد .
فعلا
تنها کاری که می توان کرد ، آرزو برای برگشت اوست . پاپانوئل صدایم را می
شنوی ؟ آرزوی سال 2013 من مارسلوست ... یادت نرودها ...
مصدومیت ؟ نه !
جالب این که در دوران مصدومیت ها که رئال مادرید
با آش و لاش ترین خط دفاع ممکن (اسین - واران - په په - راموس) ، تقریبا
مشکل خاصی پیدا نکرد . در لالیگا امتیاز نداد و در چمپیونزلیگ هم توانست که
صعودش را مسجل کند .
نبود خدیرا به خوبی با اسین پر شد ، خط دفاع هم
با وجود تمامی سختی ها از پس مصدومیت ها بر آمد ، برای نبود هیگواین هم
بنزما (یا حتی موراتا) هست . حتی زمانی که کریستیانو ، بنزما و هیگوائین
نبودند ، این موراتا بود که رئال را در سیوتات والنسیا به پیروزی رساند. پس
این بهانه درست نیست . جلوی بتیس رئال مادرید تقریبا کامل ترین ترکیبش را
داشت اما باز هم نتیجه نگرفت.
مصدومیت از طبیعی ترین بخش های فوتبال است
(مثل اشتباهات داوری به نفع بارسا که یک اصل کاملا پذیرفته شده است!) و
رئال در فصل های اخیر کاملا با آن کنار آمده بود . پس نبود بنزما ، هیگواین
و ... تنها یک توجیه گول زنک است که نباید دلمان را به آن خوش کنیم .
در
هر حال در این فصل به نظر می رسد که چاره ای جز صبر نباشد . این تیم را
"خود" شخص مورینیو بسته و خوشبختانه یا متاسفانه "والدانو"یی نیست که تقصیر
ها به گردنش انداخته شود . هوادار ساده ای نظیر من چهار ماه پیش توانست
درک کند که رئال بد بسته شده است. این که چطور باید چهار ماه زمان بگذرد
،هوادار از شش شکست (هر سه هفته یک باخت!) خون دل بخورد ، رنج نامه اش را
به رشته تحریر در آورد به شکلی که فقط یک معجزه بتواند تیم محبوبش را نجات
دهد (وقتی سلتا را نبریم ، انتظار داریم به یوونتوس ، بایرن یا یونایتد
غلبه کنیم؟!) ، و در درون باشگاه کسی نفهمیده باشد که تیم خوب بسته نشده ،
مسئله ایست عجیب و البته قابل بحث .