نامه ای به پدر
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود .با تعجب دید که تخت خواب
کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم روی تخت گذاشته شده بود و
روش نوشته بود:برای پدر

پدر با ترس پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه را خواند.ا


پدر عزیزم با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم . چون می خواستم جلوی یک دعوای حسابی رو بگیرم
من احساسات واقعی رو با سارا پیدا کردم. او واقعا"معرکه است. اما اطمینان داشتم که تو او را نمی پذیری به خاطر تیز بینیهاش- خالکوبیهاش - و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره....ا
پدر سارا به من گفت که ما می تونیم شاد و خوشحال باشیم. اما فقط احساسات مهم نیست. پدر اون حاملست ما یک رویای مشترک داریم برای داشتن تعداد زیادی بچه
سارا چشمان من رو به روی حقیقت باز کرد که ماریجوانا واقعا"به کسی صدمه نمی زنه.ا
ما اون رو برای خودمون می کاریم. سارا برای همه کوکائینیها و اکستازیها مشتری داره
در ضمن دعا می کنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه و حال سارا بهتر بشه اون لیاقتش رو داره.نگران نباش پدر من ۱۵ سالمه و می دونم چطور از خودم مراقبت کنم.ا
یک روز مطمئنم برای دیدنت بر می گردیم اونوقت تو می تونی با نوه هات بازی کنی.ا

با عشق پسرت.ا
.
.
.
.